تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

«فاکس نیوز» و جناح‌ها و جریاناتی که «فاکس نیوز» یکی از بلندگویان آن‌ها است، در بستر تبلیغات شش سال اخیر خود – که در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به حمله به ساختمان کنکره آمریکا انجامید- این روزها برای دامن‎‌زدن به «غرور ملی» در جامعه آمریکا، به شبیه‌سازی از کابل ۲۰۲۱ و سایگون ۱۹۷۵ متوسل شده‌اند. آن‌ها دانسته این فاکت را مسکوت می‌گذارند که دولت جو بایدن – با چند ماه تأخیر از زمان مقرر- توافق‌نامه‌ای را اجرا کرده است که دولت دونالد ترامپ در ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ با طالبان امضاء کرد.

تکرار طوطی‌وار این تبلیغات با قدری چاشنی استکبار‌ستیزی در رسانه‌های جمهوری اسلامی و در میان برخی چپ‌ها مضحک به نظر می‌رسد. زیرا، چندین سال است که عدم پای‌بندی ترامپ به توافق‌نامه امضاء شده به وسیله سلف او را علت نافرجامی «برجام» معرفی کرده‌اند، و اکنون از بایدن انتظار دارند او توافق‌نامه سلف خود با طالبان را زیر پا بگذارد و به آن عمل نکند! دولت بایدن هم به قرارداد ترامپ – طالبان پای‌بند ماند، و هم تاکنون به تصمیم ترامپ برای خروج از «برجام» پای‌بند مانده است.

مطلب زیر که بازتاب‌دهنده نظر جناح چپ حزب دمکرات آمریکا است، دلائل اصلی شبیه‎سازی بین کابل ۲۰۲۱ و سایگون ۱۹۷۵ را نشان می‌دهد.

***

منبع: واشنگتن پست
۱۶ اوت ۲۰۲۱

نویسنده» گِرِگ سارجنت

 

مقایسه‌ها بین افغانستان و سایگون بسیار نادرست است

 

صحنه‌های وحشتناک و طاقت‌فرسای پس از سقوط دولت افغانستان، الهام‌بخش مقایسه‌های بی‌شماری با سقوط سایگون بوده است. موارد مشابه ذکر شده بسیار زیاد، و بسیار دلخراش است: پناه‌جویان در حال فرار، خانواده‌ها در جستجوی راهی برای نجات خود، مستشاران نظامی و نیروهای آمریکایی در حال خروج، تخلیه کارکنان سفارت با هلیکوپتر.

اما، این تا حدی یک استتار برای یک ادعای ژرف‌تر است: این ایده که آنچه که ما اکنون می‌بینیم به مثابه یک زخم روانی ملی تجربه خواهد شد، موجب درون‌نگری و اتهامات سیاسی شدید – به ویژه علیه رییس‌جمهور بایدن خواهد شد – شبیه آنچه که پس از باخت در ویتنام رخ داد.

اما، این مقایسه بسیار نادرست است. همانطور که اریک بوهلرت اشاره می‌کند، سیاست‌های این لحظه بسیار متفاوتند، زیرا برخلاف دورۀ بایدن، تحت مدیریت دولتی که نهایتاً به جنگ ویتنام خاتمه داد، ده‌ها هزار آمریکایی در خارج از کشور کشته شدند. اما اشکالات مقایسه حتا ژرف‌تر و تفاوت‌ها آشکار است.
برای درک چگونگی این، با مایکل کازین، مورخ چپ آمریکایی، نویسنده کتاب در دست چاپ «آنچه برای پیروزی لازم بود: تاریخ حزب دموکرات» ، صحبت کردم. نسخه ویرایش شده و فشرده گفت‌و‌گوی ما در زیر می‌آید.

سارجنت: ما شاهد مقایسه‌های زیادی بین بلندشدن بالگردها در سایگون و سقوط افغانستان هستیم. اما جامعه آمریکا در دهه ۱۹۷۰ خاطراۀ نه چندان دوری از پیروزی‌های جنگ جهانی دوم داشت، در حالی‌که این بار ما ۲۰ سال حضور دشوار ، ناکام در افغانستان و هم‌چنین افتضاح عراق را پشت سر داشته‌ایم.

همین‌طور، در دهه ۱۹۷۰ قدرت چپ برای بسیاری از آمریکایی‌ها یک شوک بود، و در پی شورش‌های شهری و واکنش به جنبش حقوق مدنی در دهه ۱۹۶۰، روان جامعه آمریکا با شکست ویتنام بیش‌تر از شکست افغانستان زخم خورده بود.

مایکل کازین: مداخله در ویتنام در زمانی آغاز شد که آمریکایی‌ها باور داشتند ایالات متحده در سمت درست هر جنگی است. زمان، «قرن آمریکایی» بود. اکثر آمریکایی‌ها در این اتفاق‌نظر داشتند که آمریکا نه تنها وظیفه، بلکه حق دارد، جهان را طبق سیمای خود تغییر دهد.

در حالی که چندین دهه است که اکثر آمریکایی‌ها فکر نمی‌کنند که امور خوب پیش می‌رود. ما بحران اعتماد به نفس داریم، و مدتی است که دچار آن شده‌ایم.

سارجنت: برای باور به این که عموم مردم امروز کم‌تر دل‌‌زده خواهند شد و آنطور که بسیاری می‌گویند شوکه نشده‌اند دلیل وجود دارد.

کازین: اینطور نیست که مردم – مانند رونالد ریگان در مورد جنگ ویتنام در ۱۹۸۰- می‌گویند این یک جنگ شرافتمندانه بود. بسیاری از آمریکایی‌ها معتقد بودند که در آن زمان – ما با کمونیسم می‌جنگیدیم، در جنگ سرد می‌جنگیدیم.

من فکر می‌کنم پس از کشته شدن اسامه بن لادن در سال ۲۰۱۱، برای اکثر آمریکایی‌ها، انگیزه اصلی برای بودن در افغانستان از بین رفت.

سارجنت: زمانی که ترامپ وعده داد ما را از باتلاق‌های خاورمیانه بیرون بکشد، مطبوعات با آن به مثابه یک سیاست زیرکانه برخورد کردند – این نشان‌دهنده خستگی مردم آمریکا از «جنگ‌های ابدی» است. اما اکنون که بایدن این سیاست را اجرا می‌کند، با آن به مثابه یک فاجعه سیاسی قطعی برخورد می‌شود.

آنچه ما در اجرا می‌بینیم بسیار بدتر از آن چیزی است که انتظار داشتیم، اما به نظر می‌رسد که خستگی جنگی که مفسرین در مردم آمریکا تشخیص دادند دیگر به عنوان یک عامل در نظر گرفته نمی‌شود.

کازین: این نقطه کور واقعی رسانه‌ها است. تهمت‌های بیش‌تری وجود خواهد داشت. اما آن‌ها به احتمال زیاد دوام نخواهند آورد، زیرا آمریکایی‌ها واقعاً از جنگ‌هایی مانند این خسته شده‌اند. تنها زمانی که آمریکایی‌ها از این جنگ حمایت می‌کردند، زمانی بود که از حملات تروریستی می‌ترسیدند.

سارجنت: برخی گزارش‌های روزنامه‌ای این را به مثابه یک «تحقیر» توصیف می‌کنند. ما در این مقطع می‌دانیم که ایالات متحده واقعاً نمی‌تواند این موارد را آنطور که قبلاً فکر می‌کردیم مدیریت کند. آیا مردم این را به عنوان تحقیر تجربه خواهند کرد؟

کازین: این باید باعث می‌شود سیاست‌گذاران آمریکایی تا حدی متواضع شوند – آن‌ها آن همه پول و اطلاعات و اعتبار را در این گذاشتند و شکست خوردند. و البته اگر شما در آنجا جنگیدید – یا افرادی را می‌شناسید که در آنجا جنگیدند، در آنجا کشته شدند – در اینصورت شبیه تحقیر احساس می‌شود.

طنزتلخی است که ایالات متحده در جنگ با کشورهای قدرتمند – آلمان و ژاپن – موفق‌تر از جنگ در کشورهای توسعه نیافته است، این تا حدی به این دلیل است که ما به این کشورها حمله کردیم.

این باید درس مهمی باشد: وقتی ایالات متحده به جاهایی می‌رود که ما نمی‌دانیم چه خبر است، خوب عمل نمی‌کنیم. این در ویتنام، در افغانستان، در عراق صادق بود.

سارجنت: چقدر سریع درس‌های ویتنام فراموش شد و چه چشم‌اندازهایی وجود دارد که ما درس‌های افغانستان را به همین سرعت فراموش خواهیم کرد؟

کازین: همیشه گروهی از افراد در نخبگان سیاست خارجی وجود داشتند که معتقد بودند می‌شد در ویتنام پیروز شد. همیشه بین سیاست‌گذاران و مورخان این جنگ‌ها این اختلاف وجود دارد که آیا همه چیز اشتباه بوده است یا این‌که نحوه انجام جنگ اشتباه بوده است. ما آن را دوباره در همه تفسیرهای مربوط به افغانستان خواهیم دید.

اگر فکر کنید اشتباه است که سربازان زیادی را برای ایجاد یک دولت شبیه سیمای خود بفرستید – سعی کنید افغانستان را به چیزی شبیه ایالات متحده، عراق را به چیزی شبیه ایالات متحده، و ویتنام جنوبی را به چیزی شبیه ایالات متحده تبدیل کنید – این یک دیدگاه شکست خورده است.

اگر افراد همچنان استدلال کنند که این ممکن است – زیرا معتقدند ما این بار کار را بهتر انجام خواهیم داد در این صورت آن‌ها از شکست‌های خود چیزی یاد نگرفته‌اند.

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/sw9yh2ut