تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: بولتن داخلی حزب تودۀ ايران، تحليل برخی از رويدادهای ايران و جهان، برای اعضاء و ‏هواداران، ٢ آبان ۱۳۶۱‏

گزینش و تایپ: ع. سهند

منافع طبقاتی زحمتکشان- معيار واقعی‏

 

در هفته‌ای که گذشت برخی از مسايل حاد و گرهی اجتماعی و اقتصادی در ميهن ما مطرح گرديد و مورد ‏بحث محافل تصميم‌گيرنده و مطبوعات قرار گرفت. اهميت طرح اين مسايل، از جمله در اين واقعيت نهفته ‏است، که به طور صريح و آشکار معيار واقعی را برای موضع‌گيری‌ها به ميان می‌کشد و کم‌تر جا و بهانه‌ای ‏باقی می‌گذارد، تا در زير نقاب کلی‌گويی‌ها يا اسلام‌نمايی‌ها مواضع اصلی- به سود زحمتکشان يا به سود ‏بهره‌کشان، به سوی عدالت اجتماعی يا به سوی بازگشت به نوعی نظام وابسته و استثماری- پنهان ‏گردد.‏

مثلاً در اين هفته در مجلس شورای اسلامی قانون مربوط به ماليات‌ها مطرح بود و موادی از آن تصويب شد، ‏يا رد شد. با اين لايحه، سياست مالياتی جمهوری اسلامی ايران بايد معين گردد و معلوم شود که بار تأمين ‏درآمد دولت را، از اين بابت، چه کسی به دوش خواهد کشيد: تودۀ محروم زحمتکش يا صاحبان ثروت و ‏درآمد‌های کلان.‏

طرح اين مسأله مناسبتی بود، تا مدافعين نظام مبتنی بر ثروت نامحدود و «کسب حلال!» و «سرمايه ‏سالم!» رو در روی مدافعين منافع حقّه کوخ‌نشينان و زحمتکشان، که ايجادکنندگان همه ثروت‌ها و ياران ‏ايثارگر انقلابند، بايستند و تا آنجا که بتوانند، مانع تدوين يک سياست مالياتی انقلابی و مطابق با اهداف ‏انقلاب گردند. اگر چه گروه اول پيرايه‌هايی بر «استدلالات» خود بسته و پوششی با لعاب اسلام‌نمايانه بر ‏اظهارنظرهای خود افکندند، ولی همه اين‌ها نتوانست مانع شود که به هنگام طرح مسأله، خط‌ها از هم ‏آشکارا متمايز شوند و مواضع به آسانی مشخص گردند. يکی می‌گفت که: ماده مربوط به ماليات بر انتقال ‏املاک و سهام کارخانه‌ها «خلاف شرع است». و هاشمی رفسنجانی پاسخ می‌داد که: «ماليات خلاف ‏شرع نيست». هر دو، به تصريح رييس مجلس، در حوزۀ علميه درس خوانده بودند، ولی آن هنگام که ‏مسأله جدی اجتماعی- اقتصادی مطرح شد، معيار واقعی تميز بين خط‌ها و موضع‌گيری‌ها به دست أمد. بار ‏ديگر صحت اين نظر صائب حجت‌الاسلام موسوی خوئينی‌ها ثابت شد، که بايد هر چه آشکارتر و صريح‌تر ‏مسايل حاد و گرهی اقتصادی مطرح شود، تا معلوم گردد که هر کس چه می‌گويد و در چه موضعی است.‏

در اين بحث، که بالاخره بايد از صاحبان ثروت‌های کلان و درآمدهای چند ميليونی، به طور تصاعدی، ماليات ‏جدی گرفت يا نه نظير همه مسايل ديگری که منافع مشخص طبقاتی استثمارگران زير سؤال قرار می‌گيرد- ‏ملاک واقعی اين تشخيص که بالاخره خط امامی و انقلابی کيست، بروز کرد. آن کسانی که می‌گفتند: «با ‏انتقال به اولاد و وقف خاص سوءاستفاده برای نپرداختن ماليات صورت می‌گيرد و تأکيد می‌کردند که: ‏‏«سرمايه‌داران حيله‌گر برای فرار از ماليات» ترفندها می‌زنند و «پول‌ها را هم دلاری سی تومان قاچاق ارزی ‏می‌فرستند خارج»- اعم از معمم يا مکلا- در اين سوی مرز قرار گرفتند. در مقابل، آن کسانی که از «تحمل ‏نکردن ماليات» دم زدند و از «رماندن مردم» مترسکی ساختند (بحث در باره «مردم»ی بود که درآمدهای ‏سالی ۳۰۰ ميليون تومان دارند!) اعم از معمم يا مکلا- در آن سوی مرز خود را جای دادند.‏

بدينسان، تعيين سياست مالياتی به صحنه نبردی جدی، که بارها در اين گونه مناسبت‌ها ديده شده، بدل ‏گرديد، که در آن جانبداران خط مردمی و مستضعف‌پرور انقلابی به طور جدی با مدافعان خط سرمايه‌داری رو ‏در رو قرار گرفتند. گاه آنان خوشبختانه توانستند، که پيشنهاد مربوط به حذف ماده مربوط به اخذ ماليات‌ها تا ‏‏٧۵ درصد از درآمدهای بالای سه ميليون تومان را رد کنند و گاه اينان متأسفانه موفق شدند، که موادی از ‏قانون مطروحه را حذف کنند. مدافعان خط سرمايه‌داری حتا ابايی نداشتند از اين که مجلس را با رد کردن ‏بعدی لوايحی از اين دست، توسط شورای نگهبان، با توسل به نمونه‌های قبلی «بترسانند». ولی آن‌ها با ‏پاسخ قاطع رييس قوه مقننه روبه‌رو شدند.‏

لازمست که رفقا اين بحث‌ها را دنبال کند و صحنه‌های نبردی را، که در اين گونه موارد در می‌گيرد، به دقت ‏تعقيب کنند، زيرا سرنوشت انقلاب در گرو نظام اجتماعی- اقتصادی جمهوری اسلامی ايران است، در ‏چگونگی تدوين اين تدابير مشخص و تصويب و اجرای يک رشته قوانين بنيادی است. ضمناً در هنگامه اين ‏نبرد است، که خط‌ها و موضع‌گيری‌ها روشن می‌شود و برای همه ما و همه انقلابيون، وظيفه حمايت از خط ‏انقلابی و جانبدار زحمتکشان و عدالت اجتماعی و افشای خط دفاع از سرمايه‌داری و راست‌گرايان بارزتر از ‏هميشه مطرح می‌گردد، و هم‌چنين مثال‌های مشخص و زنده و موضوع روز، برای روشن کردن افکار ‏عمومی و توضيح برای همگان، به خاطر تحکيم و تعميق انقلاب، در دسترس قرار می‌گيرد.‏

ضرورت «انقلاب اقتصادی به سود مستضعفان»‏
در همين زمينه شخصيت‌های مختلف و مطبوعات، به ويژه با توجه به مشکلات موجود و نارضايی‌ها و ‏سوءاستفاده ضد انقلاب و ليبرال‌ها از آن، طی اين هفته، موضع‌گيری‌هايی کردند، که برای درک نبرد ميان ‏خط انقلابی و خط راست‌گرا بسيار گويا است. انعکاس همه آن‌ها در اين ستون ممکن نيست، ولی به ‏عنوان نمونه از سخنان حجت‌الاسلام برهانی، يکی از مسؤولان دادستانی انقلاب اسلامی امور صنفی ‏تهران و از سرمقاله‌های روزنامه کيهان ياد می‌کنيم. رفقا و دوستان بايد با مطالعه منظم و دقيق جرايد و ‏دنبال کردن حوادث، همه نمونه‌ها را با دقت مورد توجه قرار دهند. آقای برهانی می‌گويد:‏
‏«انقلاب اسلامی متعلق به طبقه مستضعف و محروم است و از سوی همين کوخ‌نشينان است که حمايت ‏و نگه‌داری می‌شود. افرادی در گوشه و کنار هستند که می‌خواهند با اعمال فشارهای فزاينده اقتصادی اين ‏حاميان انقلاب را ناراضی و خسته کنند … انقلاب از طبقه مستضعف شروع شده و هميشه از سوی آن ‏حمايت می‌شود و مسؤولان جمهوری اسلامی بايد بيش از پيش به فکر پا برهنه‌ها باشند… افرادی ‏می‌خواهند ناراضی تراشی کنند و روند انقلاب را به سود مستضعفان سوق ندهند، تا بتوانند بدبينی ايجاد ‏کنند. اين يک ضرورت مبرم است که بايد همگام با پيشرفت انقلاب در ابعاد ديگر، بعد اقتصادی را دست‌کم ‏نگيريم… اين دولت است که بايد انقلاب اقتصادی را به سود مستعفين در جامعه ايجاد کند.»‏

اين موضع‌گيری‌ها و نظاير آن در محافل دولتی و روحانی و نهادها و ارگان‌ها، اگر قوت گيرد و به خط غالب ‏بدل شود، آينده انقلاب را اميدبخش و پيروزی آن را بازگشت‌ناپذير می‌کند.‏

آقای برهانی به خوبی متوجه است که بهره‌کشان می‌توانند زير پوشش «اسلامی» پنهان شوند و لذا به ‏درستی هشدار می‌دهد که:‏
«اين سرمايه‌دار در هر پوشش يا هر ماسکی که اقتضا کند، چهره عوض می‌کند، تا بتواند از همان امکانات ‏قبلی برخوردار باشد. بايد اين پوشش‌ها را از ميان برداشت.»‏

روزنامه کيهان اين مسايل حاد را، که با زندگی و گذران ميليون‌ها مردم محروم پيوند دارد، «واقعيت دردناک» ‏می‌خواند و هشدار می‌دهد که:‏
‏«مشکل اجتماعی به تدريج شکل سياسی به خود می‌گيرد و … موفقيت‌های سیاسی ما در داخل و خارج ‏تحت‌الشعاع ناتوانی‌های درونی ما در زمينه مسايل اقتصادی قرار خواهد گرفت.»‏

اين يک هشدار جدی است، که حاد بودن و مبرم بودن اتخاذ تدابير لازم و بنيادی را به سود زحمتکشان، به ‏سود عدالت اجتماعی، مطرح می‌کند. سرمقاله مزبور ريشه مسأله را، که از دست رفتن پايگاه هميشگی ‏و زندگی‌بخش انقلاب و در نتيجه امکان يافتن دشمن برای براندازی است، می‌شکافد و می‌نويسد: «اين ‏ضعف درونی، زمينه بروز حالت بی‌تفاوتی و سپس يأس و نااميدی در مردم» می‌شود و «بالاتر از اين، ‏دشمن اصلی ما امپرياليسم آمريکا با مشاهده اين وضع و اين ضعف‌ها و ناتوانی‌ها به توسعه و تقويت ‏دريچه‌های نفوذپذير ما در مسايل اقتصادی می‌پردازد.»‏

با اين برداشت درست، در سرمقاله ديگری، همين روزنامه به اين نتيجه رسيد که: «هيچ تفاوتی بين ارتش ‏صدام و بالاتر از آن آمريکا و يک محتکر سرمايه‌دار، به عنوان يکی از عوامل آن‌ها، موجود نيست.»‏

پس مرز ميان تحکيم و پيشرفت انقلاب يا توقف و مسخ آن، بيش از پيش، با طرح مسايل حاد جامعه ‏مشخص می‌گردد و طرح آن‌ها نيز روزبه‌روز ناگزيرتر و حل آن‌ها روزبه‌روز حياتی‌تر می‌شود. و در اين مرزبندی ‏نه تنها سخن، بلکه عمل است که برای توده مردم ملاک قرار می‌گيرد. به نوشته همان روزنامه: «حرف زدن ‏کافی نيست. بايد نظريات درست به مقام عمل نشيند.»‏

تازه يک ماه از مصاحبه آقای مصطفی تبريزی نماينده بجنورد گذشته و نظر وی دارد به تحقق می‌پيوندد، که ‏گفت:‏
«من فکر می‌کنم زمانش بسيار نزديک شده است که بين هواداران واقعی خط امام با مدعيان دروغينی که ‏از انقلاب و دگرگونی نظام اقتصادی به ارث رسيده از طاغوت وحشت دارند، مرزبندی‌های دقيق‌تری صورت ‏خواهد گرفت … مرزبندی بين خط امامی‌های راستين و کسانی که مخالفين جدی استعمار و استثمار ‏نيستند، چيزی اجتناب‌ناپذير است.»‏
نماينده بجنورد در خط نخستين، کسانی را جای می‌دهد که:‏
«به خاطر عشقشان به محرومان جامعه ما از طرح‌های بنيادينی مثل اجرای بند «ج» وگذاری زمين، دولتی ‏کردن تجارت خارجی، ملی کردن بانک‌ها و کارخانجات و مبارزه بی‌امان با سرمايه‌داران وابسته حمايت کرده ‏اند.»‏

هنوز دو ماه از مصاحبه حجت‌الاسلام موسوی خوئينی‌ها، که صحنه نبرد اقتصادی را عرصه اصلی نبرد ‏خواند، نگذشته است، که در اين عرصه نبردی سرنوشت‌ساز درگير شده و در مقابل مردم انقلاب ما چهره ‏انقلابيون واقعی، با معيار حمايت از زحمتکشان، انقلاب اقتصادی به سود مستضعفان و عشق به محرومان، ‏روشن‌تر می‌شود.‏

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/5n794t55