● در میان محافل چپ در کشورهای عضو بحثهای بسیاری پیرامون اینکه بریکس برای امپریالیسم دقیقاً چه معنایی دارد، وجود داشته است. برخی استدلال میکنند که اگرچه بریکس ضد-امپریالیستی است، اما ضد-سرمایهداری نیست؛ اما حتا ضد-امپریالیست نامیدن آن، یک سخن بیش از حد فاحش است. یک گروهبندی با رهبرانی مانند مودی، محمد بن سلمان (عربستان سعودی) و سیسی (مصر) را نمیتوان ضد-امپریالیست نامید. با این حال، کاری که بریکس انجام میدهد این است که حداقل تا حدی، فشار خفهکننده انحصاری نهادهای امپریالیستی بر اقتصاد جهانی را تضعیف میکند؛ و این قطعاً یک پیشرفت مثبت است. این به خودی خود ضربهای به امپریالیسم نیست، اما بستری ایجاد میکند که برای زحمتکشان جهان برای ضربهزدن به امپریالیسم مطلوبتر است.
● شعلهور شدن اخیر در جنگ بین اسرائیل و حماس ضرورت مطلق دستیابی به یک راهحل پایدار از طريق مذاکره برای مسأله فلسطین را آشکار میسازد. اما وظیفه فوری این است که با رفع محاصرهای که اسرائیل بر آنها تحمیل کرده است، نسلکشی مردم فلسطین را متوقف کنیم، و از تهاجم زمینی اسرائیل به نوار غزه جلوگیری نماییم. سازمان ملل به یک نظارهگر درمانده مبدل شده است زیرا امپریالیسم شورای امنیت را فلج کرده است. برانگیختن افکار عمومی جهان تنها امید است.
تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: دمکراسی مردم
نویسنده: پرابهات پاتنایک
۲۲ اکتبر ۲۰۲۳
نسلکشی در غزه
در پاسخ به حمله حماس در ۷ اکتبر، نیروهای اسرائیلی نه تنها نوار غزه را با بمباران گسترده مورد هجوم قرار دادند و (تا جمعه شب) نزدیک به ۲۰۰۰ فلسطینی را کشتند و حداقل ۷۰۰۰ نفر را زخمی کردند، بلکه کل عرضه مواد غذایی، برق، گاز و آب را به غزه قطع کردند. علاوه بر این، آنها در روز جمعه در تدارک حمله زمینی اسرائیل به ۱٫۱میلیون نفر از ساکنان شمال غزه، یعنی نیمی از کل جمعیت غزه (که ۲٫۲ میلیون نفر در منطقهای به وسعت ۳۶۵ کیلومتر مربع است) اخطار دادند که خانههای خود را ترک کنند و در عرض ۲۴ ساعت منطقه را تخلیه نمایند. از آنجا که تمام نقاط ورودی غزه به اسرائیل مسدود است و تنها گذرگاه غزه به مصر بمباران شده است، بطوری که مردم نمیتوانند از آن استفاده کنند (علاوه بر این واقعیت که مصر تصریح کرده است که از آوارگان فلسطینی استقبال نمیکند) دستور اسرائیل برای تخلیه به هیچوجه قابل اجرا نیست.
علاوه بر این، حتا اگر خروجیها از غزه در دسترس و باز بودند، حجم عظیم مهاجرت یک میلیون نفر از جمله سالمندان، بیماران و زنان و کودکان در فاصله فقط بیستوچهار ساعت، یعنی حدود ۴۳ هزار نفر در هر ساعت یا ۱۲ نفر در هر ثانیه، از نظر فیزیکی از محالات است. این دستور در بهترین حالت، یک لاپوش برای سرپوش گذاشتن بر کشتاری است که با شروع حمله زمینی سربازان اسرائیلی در انتظار ساکنان غزه است: آنصورت میتوانند ادعا کنند که از قبل به مردم هشدار داده شده بود و اگر هنوز باقی ماندند و سلاخی شدند، تقصیر سربازان مهاجم نبود. جدای از قتل عام توسط نیروهای متجاوز، استیصال محض و وحشت ناشی از دستور تخلیه – سرگردانی ناگزیر افراد زیادی که از خانههای خود فرار میکنند و بمبارانهای مداوم جادههایی که پناهجویان در آن حرکت بماند- جان هزاران نفر را خواهد گرفت. بطور خلاصه،آنچه که ما شاهد آن هستیم، ارتکاب یک نسلکشی است.
«کنوانسیون نسلکشی سازمان ملل متحد» مصوب ۱۹۴۸، نسلکشی را مجموعهای از «اعمال برای نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی» تعریف میکند. آنچه در غزه میگذرد دقیقاً با این تعریف از نسلکشی مطابقت دارد. قدرتهای امپریالیستی غربی با این توجیه که اسرائیل حق دارد از خود در برابر حملات تروریستی دفاع کند، و اینکه حماس، یک سازمان تروریستی، حمله تروریستی وحشیانه انجام داده و در آینده نیز انجام خواهد داد، از این نسلکشی دفاع میکنند؛ چون حماس پشت مردم غزه پنهان شده است، اتخاذ این اقدامات برای سرکوب حماس ضروری است.
اجازه بدهید برای یک لحظه توصیف امپریالیستهای غربی از حماس را به عنوان یک سازمان تروریستی بپذیریم، توصیفی که نارندرا مودی نیز مشتاقانه آن را تکرار کرده است. اما هیچ قانون بینالمللی به اسرائیل یا هر کشور دیگری اجازه نمیدهد که علیه کل مردم، به این دلیل که تروریستهایی در میان آنها حضور دارند، نسلکشی کند. در واقع مجازات دستهجمعی علیه کل مردم به دلیل جرائمی که آنها راساً مرتکب نشدهاند، طبق کنوانسیون چهارم ژنو یک جنایت جنگی محسوب میشود؛ و آنچه اسرائیل انجام میدهد فقط «مجازات دستهجمعی» نیست، بلکه یک حمله نسلکشانه است. اگر محرومسازی از آب، برق و گاز که نوعی «مجازات دسته جمعی» است، خود یک جنایت جنگی است، اگر بمباران مناطق غیرنظامی خود یک جنایت جنگی است (و وجود نظامیان در چنین مناطقی طبقهبندی آنها را به عنوان مناطق غیرنظامی تغییر نمیدهد، و از اینرو این واقعیت را نفی نمیکند که یک چنین بمبارانی یک جنایت جنگی است )، در اینصورت دستور آمرانه و غیرممکن برای تخلیه شمال غزه، و همچنین محرومیت از غذا برای جمعیت نوار غزه یک جنایت جنگی در مقیاسی غیرقابل تصور است. سازمان ملل متحد اقدامات اسرائیل را که در پی حمله حماس انجام شد، نقض قوانین بینالمللی خوانده است. این نقض چیزی جز نسلکشی نیست.
این واقعیت که کشورهای امپریالیستی غربی که در مورد تلفات غیرنظامیان اسرائیلی ناشی از حمله حماس اینقدر ناراحت هستند، حتا یک کلمه علیه جنایات جنگی بزرگ اسرائیل، از جمله نسلکشی که علیه مردم فلسطین به راه افتاده است به زبان نمیآورند، ذهنیتی را نشان میدهد که در آن جان فلسطینیها کمتر از جان اسرائیلیها ارزش دارد؛ این یک ذهنیت نژادی است که قدرتهای امپریالیستی با رژیم آپارتاید که در حال حاضر با حمایت آنها بر اسرائیل حکومت میکند، در آن شریکند. این ذهنیت که با استناد به داستانهای جعلی منتشر شده توسط شهرکنشینان بنیادگرای اسرائیلی، درباره سر بریدن نوزادان یهودی توسط حماس، در کلماتی که یوآو گالانت وزیر دفاع اسرائیل در دفاع از «محاصره کامل» غزه به کار برد، مشهود بود: «ما با حیوانات میجنگیم و بر این اساس عمل میکنیم» (به نقل از مارجوری کوهن، در «حقیقت» (Truthout)، ۱۲ اکتبر).
اما حماس را یک«سازمان تروریستی» نامیدند، چشم بستن بر روی سه ربع قرن اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل است، که طی آن مردم فلسطین بطرز بیرحمانه و ددمنشانهای سرکوب، آواره و تحقیر میشوند. من اخیراً در یک دادگاه بینالمللی برای محاکمه امپریالیسم آمریکا عضو هیئت منصفه بودم و شهادت شاهدان از ۱۵ کشوری را شنیدیم که توسط ایالات متحده و دیگر قدرتهای امپریالیستی تحت تحریمهای اقتصادی قرار گرفتهاند. چند ماه پیش، زمانی که شاهد از غزه در برابر دادگاه شهادت میداد، در واقع در پسزمینه بمب منفجر میشد. این بروشنی یک مورد از بمباران غیرنظامیان بود و از اینرو یک جنایت جنگی محسوب میشد. این زنجیره جنایات جنگی است، این تحت انقیاد قرار دادن کل مردم به شیوه استعمار شهرکنشینان است که- با هتک حرمت مسجد الاقصی به اوج خود رسیده است- و نوعی از عمل را، که حماس در آن درگیر بوده است، ایحاد نموده است.
بر طبق قوانین بینالمللی، فلسطینیها حق دارند، از جمله با مبارزه مسلحانه، در برابر تصرف اجباری سرزمینهایشان توسط اشغالگران اسرائیلی مقاومت کنند؛ این موضع در قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۸۳، که در آن بر «مشروعیت مبارزه مردم برای استقلال، تمامیت ارضی، وحدت ملی و رهایی از سلطه استعمار، آپارتاید و اشغال خارجی با همه ابزارهای موجود، از جمله مبارزه مسلحانه»تاکید میشود، تکرار شده است (کوهن، همانجا). بنابراین، حماس را، که درگیر مبارزه ضداستعماری است، یک«سازمان تروریستی» صرف نامیدند، به منزله نادیده گرفتن کل بستر انقیاد آشکار مردم فلسطین است. این بستر باعث به وجود آمدن چنین سازمانهایی میشود که توسل آنها به مبارزه مسلحانه، چه عاقلانه و چه غیرعاقلانه، فینفسه نمیتواند بعنوان غیرقانونی یا غیراخلاقی رد شود.
گفتن همه اینها به معنای تأیید تمام کارهایی نیست که حماس انجام میدهد، بلکه تأکید بر این واقعیت است که گمان اساسی رژیم اسرائیل و حامیان امپریالیستی غربی آن، مبنی بر اینکه میتوان از زور محض برای «عادیسازی» انقیاد مردم و اشغال سرزمین آنها استفاده کرد، کاملاً نامعتبر است. پاسخ رژیم اسرائیل به حمله حماس دقیقاً بر این گمان قرار دارد، یعنی حذف برخی سازمانهای «تروریستی» «مشکلساز» مشکل را «حل» میکند و صلح را برای اسرائیل به ارمغان میآورد. رژیم اسرائیل این واقعیت را نمیبیند که این سیاست در ۷۵ سال گذشته چنین نکرده است. سعی نسلکشانه کنونی آن تنها انتقام بزرگتری را از سوی سازمانهای فلسطینی، اگر نه از سوی حماس، از جانب برخی سازمانهای دیگر در آینده به همراه خواهد داشت؛ این در یک مارپیچ از خشونت تصادی باعث تلفات حتا بیشتری خواهد شد.
مردمِ دارای عقاید دموکراتیک در سراسر جهان عمیقاً با رنجی که یهودیان در طول تاریخ و به ویژه تحت نازیسم در اروپا متحمل شدهاند، همدلی میکنند؛ رژیم اسراییل و حامیان آن در متروپلها خبیثانه از این رنج برای ترویج طرح امپریالیستی استفاده میکنند و در نتیجه آنرا بیارزش مینمایند. آنچه که آنها به مردم فلسطین تحمیل میکنند از بسیاری جهات یادآور چیزی است که خود یهودیان در زمان نازیها متحمل شده بودند: در واقع برخیها شباهتهایی را بین قیام غزه و قیام یهودیان علیه اشغالگران نازی در گتوی ورشو در سال ۱۹۴۳ ترسیم کردهاند. اما نتانیاهو، که امپریالیسم غربی تا حد زیادی از آن حمایت میکند، به اندازه شرارت فاشیستی و کوتهاندیشی خود، سرسخت است. دولت فرانسه به نام مقابله با «یهودستیزی»، تظاهرات علیه نسلکشی مردم فلسطین را ممنوع کرده است، ممنوعیتی که در بسیاری از نقاط دیگر در متروپلها تکرار شده است.
شعلهور شدن اخیر در جنگ بین اسرائیل و حماس ضرورت مطلق دستیابی به یک راهحل پایدار از طريق مذاکره برای مسأله فلسطین را آشکار میسازد. اما وظیفه فوری این است که با رفع محاصرهای که اسرائیل بر آنها تحمیل کرده است، نسلکشی مردم فلسطین را متوقف کنیم، و از تهاجم زمینی اسرائیل به نوار غزه جلوگیری نماییم. سازمان ملل به یک نظارهگر درمانده مبدل شده است زیرا امپریالیسم شورای امنیت را فلج کرده است. برانگیختن افکار عمومی جهان تنها امید است.