تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
منبع: چپ، پرتال خبری حزب کمونیست ترکیه
۲۲ ژانویه ۲۰۲۰
کمال اوکویان، دبیرکل حزب کمونیست ترکیه در مقاله خود که در مورنینگ استار منتشر شد، در باره پیش زمینه اعزام سربازان ترکیه به لیبی و ادعاهای جدید ترکیه بر منابع معدنی در مدیترانه شرقی اظهارنظر کرد.
رجب طیب اردوغان رییسجهور ترکیه پس از شکست در سوریه مشغول تهيۀ نسخه دوم پروژه نوعثمانی خود است، پروژهای که وی برای نخستین بار در نیمه دوم اوايل دهه ۲۰۰۰ وارد دستور کار برنامه سياسی کرد.
در این تردیدی نیست که سیاست نوعثمانی توسطهطلبی ارضی و اقتصادی محصول سیاستها و ایدئولوژی اردوغان و حزب او است
جمهوری ترکیه، که ۱۰۰ سال پیش در پی یک انقلاب بورژوايی تحت رهبری مصطفی کمال تأسیس شد، هرگز از سوی نیروهای اسلامگرای مرتبط با اردوغان واقعاً پذیرفته نشد.
با این وصف، سیاست توسعهطلبانه ترکیه در یک منطقه وسیع را نمیتوان فقط با این واکنشهای اسلامگرایانه توضیح داد.
نوعثمانیسم اردوغان اگر با نیازهای طبقه سرمایهدار در ترکیه همخوان نبود، محکوم بود که به مثابه یک گرایش حاشیهای باقی بماند.
ما اگر میخواهیم سیاست خارجی ترکیه را – کشوری که تا همین اواخر یک متحد وفادار ایالات متحده به شمار میآمد و فقط در موضوعاتی که با مراکز امپریالیستی منطبق بود وارد میشد- درک کنیم، نخست باید به تحولات در درون نظام امپریالیستی نگاه کنیم.
ایالات متحده مدت طولانی است که در حفظ نقش هژمونیک خود در درون سلسلهمراتب امپریالیستی مشکلاتی دارد.
یک پیآمد مهم این، تضعیف نظام اتحادهایی است که ایالات متحده مرکز آنها را تشکیل میدهد.
این چالشهایی که ایالات متحده امروز با آنها روبهرو است فقط نفود اقتصادی فزاینده جمهوری خلق چین یا نفوذ سیاسی- نظامی رشدیابنده روسیه نیست.
کشورهایی که تا همین اواخر متحدین نزدیک ایالات متحده به شمار میآمدند به کار گرفتن طیف بزرگتری از اقدامات را آغاز کرده اند. رویکردهای سیاسی و نظامی گوناگون در درون ناتو نمایان شده اند.
همه این تحولات با منطق امپریالیسم سازگار است. توسعه نامتوازن و رقابت ژرفشونده که نهایتاً به درگیری میانجامد در جهانی که تحت سلطه انحصارات قرار دارد، تعجببرانگیز نیست.
در حالیکه نظام امپریالیستی از پایین تا بالا تکان میخورد، همه بازیگران در مبارزه برای تضمین سهم بزرگتر به نسبت قدرت خود درگیر میشوند. انتظار اینکه سرمایهداری ترکیه، که علیرغم ویژگیهای شکننده آن اکنون به سطح قابل توجهی از توسعه رسیده است، از این نزاع احتراز نماید، پوچ خواهد بود.
گذشته از این، بورژوازی ترکیه پی برده است که نه ایالات متحده و نه اتحادیۀ اروپایی قادر نیست یک گزینه رشد باثبات به آنها ارايه نماید. «ثبات» آخرین واژهای است که میتواند آنچه را که این روزها در واشنگتن، لندن، پاریس، و برلین میگذرد توصیف نماید.
در این بستر این ادعا که ترکیه در حال دور شدن از ناتو و قرار گرفتن در محور روسیه- چین است، معنی نمیدهد. طبقه حاکم ترکیه به روی داد و ستد بازتر شده است و هر گاه شرایط مناسب باشد موضع نسبتاً آزاد و تهاجمی اتخاذ میکند.
با این وصف، در حال حاضر، دور از ذهن است که این روند به جدایی ترکیه از اتحاد ناتو بیانجامد.
بالعکس، بورژوازی ترکیه خواهان «ازدواج مجدد» تحت شرایط مختلف هم با ایالات متحده و هم با آلمان است، و هم میخواهد آزادی عمل وسیعی را که امروز دارد، حفظ کند. این رویکرد با واقعیت کنونی امپریالیسم همخوان است.
به این دلیل لازم است ما بپرسیم پروژه نوعثمانی تا کجا میتواند جاهطلبیهای سرمایهداری ترکیه را برآورده نماید.
اقتصاد ترکیه تحت حزب عدالت و توسعه اردوغان در نتیحه غارت غیرقانونی بنگاههای دولتی، شهرها، طبیعت، رودخانهها، معادن، آزاد کردن فضا برای انحصارات بینالمللی از طریق دادن انواع مشوقها به انحصارات بینالمللی، همراه با نابودی قدرت چانهزنی طبقه کارگر و نرخ غیرمنطقی وام گرفتن، رشد کرده است.
خودروسازی و ساختوساز به بخشهای اقتصادی اصلی مبدل شده اند. بسیاری از صنایع دیگر سقوط کرده اند. از نظر کشاورزی، ترکیه دیگر یک کشور خودکفا نیست. انحصارات غذایی سودهای عظیمی میبرند در حالیکه تولیدکنندگان کوچک به طرز غمانگیزی ورشکست شده اند. اقتصاد، که با بیکاری، بدهی خارجی و داخلی، و نرخ بالای تورم متزلزل شده است، به ویژه در بخش مالی ساختار شکنندهای دارد.
به این دلايل، تنها با درنظر گرفتن معیار اقتصادی، شخص میتواند ببیند که نوعثمانیسم ترکیه محدودیتهای جدی دارد.
زمانی که ما تقریباً همه بازیگران مهمی را که چشم به منطقه دوخته اند، اینرا که ترکیه معتبرترین کشور در میان کشورهای عربی نیست، اینرا که در داخل ترکیه مخالفت با نوعثمانیسم وجود دارد و اینرا که بخشی از طبقه سرمایهدار میخواهد حزب اردوغان، حزب عدالت و توسعه، سیاست خارجی کم خطرتری را در پیش گیرد اضافه نماییم، میتوان دید که ادامه بازی تهاجمی اردوغان چقدر برای او دشوار است.
اما نباید اینرا از نظر دور داشت که سرمایهداری ترکیه از برخی مزیتها برخوردار است. در مقایسه با کشورهای اروپایی، ترکیه جمعیت جوانتری دارد.
در میان آنها، دارندگان تحصیلات متوسطه و دانشگاهی غیرمتشکلترین اقشار را تشکیل میدهند. این ذخیره نیروی کار تحصیلکرده، با از دست رفتن حقوق سندیکایی و جمعی، یک قدرت رقابتی بزرگ برای سرمایهداران میآفریند.
بنیادگرایی مذهبی، که از آن برای کنترل تودهها در سیاستهای داخلی استفاده میشود، به مثابۀ یک ابزار سیاست خارجی نیز تأثیرگذار است.
به تازگی ترکیه به مبارزه بین ایران و عربستان سعودی برای هژمونی در جهان اسلام پیوسته است. طرح را، که به وسیله اردوغان همراه با پاکستان و مالزی تهیه شد، نباید دستکم گرفت.
این سه کشور از طریق کانالهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر جمعیت مسلمان در اندونزی و هند نفود میکنند.
اگر حضور ترکیه در بالکان، قفقاز و سومالی و میلیونهایی را که از طريق سازمانهای مساجد در اروپا و به ویژه در آلمان میتواند هدایت نماید به این اضافه کنیم، میتوانیم مقیاس شبکه نفوذ در جهان اسلام را درک نماییم.
به علاوه، روابط پیچیده و پنهان ترکیه با کشورهای نفتخیز، به ویژه قطر، فرصتهای اقتصادی چشمگیری به دست میدهد.
ترکیه همچنین یکی از بزرگترین ارتشها را در منطقه دارد، مبالغ عظیمی را به صنعت نظامی پر رونق خود اختصاص میدهد و به یکی از معدود کشورهایی مبدل شده که توانایی سازماندهی عملیات نظامی و اطلاعاتی در خارج را دارد. اروغان صرفاً جاهلانه حرف نمیزند.
سیاست خارجی اردوغان انعطافپذیر، پراگماتیک و فرصتطلبانه است، اغلب روزانه تغییر میکند و به هیچوجه متکی بر اصول نیست.
تصمیم ترکیه برای اعزام نیرو به لیبی باید با توجه به همه این عوامل تحلیل شود. اردوغان جنگی را که حکومت او را به طور جدی بلرزاند نمیخواهد. او منابع نظامی و سیاسی لازم را ندارد.
او از این آگاه است که در مبارزه برای سهم از منابع انرژی در مدیترانه شرقی، برای بالا بردن قدرت چانهزنی خود باید حرکتهای جدیدی بنماید.
به این دلیل، او تصمیم گرفته است برخی از جنگجویان اسلامگرایی را که از سوریه استخدام کرده است، برخی افسران اطلاعاتی و تعداد محدودی از نیروهای ویژه و مستشاران نظامی را به لیبی بفرستد.
محاسبات او در لیبی با محاسبات در سوریه متفاوت است. در آنجا اردوغان با دستآویز نگرانیهای ایمنی ایجاد شده به وسیله حضور کردها، به دنبال یک حضور دايم است.
حتا این امکان وجود دارد که اردوغان همکاری خود را با روسیه تعلیق کند و به یک همکاری بیشتر با ایالات متحده برود.
در ارتباط با سوریه، گرچه این درست است که آن رؤیایهای پنج سال پیش فرو ریخته اند، اما ترکیه هنوز هم فعالیت بسیار گستردهای دارد.
در لیبی، از سوی دیگر، ترکیه سعی میکند خود را به مبارزه برای یک سهم در مدیترانه شرفی وصل کند. اما هنوز موقعیت خوبی ندارد.
اما سرمایهداری ترکیه چه یک سیاست خارجی محتاطانهتر، چه یک سیاست خارجی تهاجمیتر را اتخاد کند، این یک تهدید برای همه خلقهای منطقه، و در درجه اول برای زحمتکشان ترکیه است.
مانند هر کشور ديگر سرمایهداری، «استثمار خوب» وجود ندارد. به این دلیل، جنبش انقلابی در ترکیه مسؤولیت انتقال ترکیه را، از کشوری که اکنون نفوذ منطقهای بسیار بزرگی را اعمال میکند، به کشوری که در آن برابری و آزادی حاکم است، بر دوش دارد.
https://news.sol.org.tr/neo-ottomanism-political-economy-contemporary-turkey-176506
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/dpdnzxd2