تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: در دفاع از کمونیسم
۲۳ دسامبر ۲۰۲۱
نویسنده: خولیو کوتا
در وهله نخست، گابریل بوریک نماینده منافع «دموکراسی مسیحی» است، همان گروههای محافظهکاری که در آغاز دهه نود با خروج آگوستو پینوشه مستبد و دیکتاتوری نظامی، اما بدون برهم زدن قانون اساسی آن یا نخبگان نظامی در قدرت، موافقت کردند. همان گروه سیاسی و اقتصادی بهاصطلاح «کنسرتاسیون » (Concertación)، که بیش از یک دهه نوید تغییرات عمیق را به نفع اقشار متوسط و مردمی اجتماع میداد، اما در عمل، به اجرای اصلاحات ضدکارگری و ضدمردمی ختم شد. در این دو دهه اخیر، تراز عمومی برای طبقه کارگر شیلی و اقشار مردمی منفی بود. دولت شیلی، به مثابه هیأت ادارهکننده منافع بورژوازی، تقویت شد و توانست مشروعیت مشخصی را که پس از دو دهه دیکتاتوری شدید نظامی پینوشه از دست داده بود، به دست آورد. بدتر از آن، پس از سرخوردگی اقشار مردمی شیلی از تلاشهای دوره «کنسرتاسیون» و میشل باشله، دولتهای مرتجعی مانند دولت سباستین پینهرا اداره دولت را به دست گرفتند.
مقاله زیر با عنوان «El triunfo de Boric en Chile no es una victoria para la clase obrera» در «El Machete»، ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست مکزیک منتشر شد.
پیروزی انتخاباتی اخیر گابریل بوریک نشانگر یک راه حل ریشهای برای بحران اقتصادی و سیاسی فعلی در شیلی نیست. کارگران و سایر اقشار مردمی شیلی باید به مبارزه جبههای خود علیه هر مدیریت یا دولت سرمایهداری ادامه دهند. داشتن انتظارات زیاد برای تغییر یا حتا رضایت دادن به شر کمتر، دامی است که به وسیله انحصارات و بورژوازی به طبقه کارگر تحمیل شده است. بیایید به فاکتها و تجربه تاریخی باز گردیم و به یاد بیاوریم که شرکت در بازی دموکراسی بورژوایی چه نتایجی برای طبقه کارگر به همراه داشت.
در وهله نخست، گابریل بوریک نماینده منافع «دموکراسی مسیحی» است، همان گروههای محافظهکاری که در آغاز دهه نود با خروج آگوستو پینوشه مستبد و دیکتاتوری نظامی، اما بدون برهم زدن قانون اساسی آن یا نخبگان نظامی در قدرت، موافقت کردند. همان گروه سیاسی و اقتصادی بهاصطلاح «کنسرتاسیون » (Concertación)، که بیش از یک دهه نوید تغییرات عمیق را به نفع اقشار متوسط و مردمی اجتماعی میداد، اما در عمل، به اجرای اصلاحات ضدکارگری و ضدمردمی ختم شد.
در بازی دموکراسی بورژوایی هیچ راه برونرفت مثبتی از مشکلات عمیق طبقه کارگر شیلی وجود ندارد. ما آن را در دو دهه گذشته دیدیم: جنبشهای بزرگ سیاسی و اجتماعی علیه برنامههای نولیبرالی. سپس آمدن دولتهای «مترقی»، صحبتهای فراوان از گفتمانهای ضدامپریالیستی و ملیگرایی، اقدامات و اجرای برنامههای اجتماعی با حاشیه اقتصادی معینی برای اقشار مردمی. و سپس، پس از مدت کوتاهی در دولت، کاهش بودجه در آموزش، بهداشت و اعمال اصلاحات کارگری به ضرر کارگران و سرکوب بیشتر.
بهاصطلاح «ترقیگرایی» در آمریکای لاتین یکی دیگر از انواع مدیریت دولتهای بورژوازی در زمان بحران اقتصادی سرمایهداری است. در این دو دهه اخیر، تراز عمومی برای طبقه کارگر شیلی و اقشار مردمی منفی بود. دولت شیلی، به مثابه هیأت ادارهکننده منافع بورژوازی، تقویت شد و توانست مشروعیت مشخصی را که پس از دو دهه دیکتاتوری شدید نظامی پینوشه از دست داده بود، به دست آورد. بدتر از آن، پس از سرخوردگی اقشار مردمی شیلی از تلاشهای دوره «کنسرتاسیون» و میشل باشله، دولتهای مرتجعی مانند دولت سباستین پینهرا اداره دولت را به دست گرفتند.
تجربه تاسفبار «اتحاد مردمی» و دولت سالوادور آلنده برای ما آموزههای دردناکی داد، اما اپورتونیسم میخواهد این را تا به امروز پنهان کند: راههای مسالمتآمیز و پارلمانی به سوسیالیسم، و دگرگونی اساسی، بدون نابودی دولت کهنه، ماشین بوروکراتیک و منحط دولتی، نام آن را «کنسرتاسیون»، دموکراسی نمایندگی، دموکراسی مسیحی، سوسیال دموکراسی، چپ نو، «موج سرخ» و هر چیز دیگری بگذارید، غیرممکن است. آنچه که همه این جریانها نشان میدهند، چهرهای دیگر از دیکتاتوری بورژوازی و قدرت انحصارها بر طبقه کارگر شیلی است.
هم با لوپز اوبرادور در مکزیک و هم با گابریل بوریک در شیلی، بورژوازی تلاشهای مشابه دولتی را برای مهار سرکشی فزاینده طبقه کارگر و اقشار مردمی تکرار میکند. بورژوازی رویارو با ناممکنی راهحل ریشهای برای مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مانند بهداشت همگانی، آموزش رایگان، مشاغل با دستمزدهای مناسب و مزایا و حقوق کار، دولتهای عوامفریبی را انتخاب میکند که برنامههایشان بر وعده مضحک «مبارزه با فساد، شفافیت و کارایی اداری» متمرکز است.
فراتر از چهرههای ساختگی رهبران دانشجویی سابق سال ۲۰۱۱، مانند گابریل بوریک رئیسجمهور منتخب شیلی، جوانان شورشی، ناراضی و سرکش در خط مقدم سنگرها بدون واهمه و آماده برای ادامه مبارزه وجود دارند. این اطمینان وجود دارد که دیر یا زود، طبقه کارگر شورشی شیلی، اقشارمردمی شورشی درخواهند یافت که چگونه مشترکاً با دانشجویان و خلقهای بومی منطقه به اعتراضات خیابانی دست بزنند.
در عینحال، من اطمینان دارم که سازمانهای انقلابی در شیلی درخواهند یافت که چگونه با یک برنامه و یک سیاست طبقاتی، در برابر ورشکستگی سوسیال دموکراسی و برنامه اصلاحی فلاکت بار آن، به شیوهای قویتر مداخله کنند.
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/5amhk73v