تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: خوانش رویای چین
نویسنده: شی یینهونگ
برگردان: ع. سهند
توضیح مترجم: شی یینهونگ (متولد ۱۹۵۱) پرفسور روابط بینالملل، رییس کمیته آکادمیک دانشکدۀ مطالعات بینالمللی، و سرپرست «مرکز مطالعات آمریکایی» در دانشگاه رنمین چین در پکن است. مقاله زیر در ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ در نشانی زیر منتشر شد
https://mp.weixin.qq.com/s/EzZKIq-_2_qqUafee9QRwg
در ارتباط با بخشهای مرتبط با سیاست ژاپن، استرالیا، کره جنوبی نسبت به چین، لازم به یادآوری است که چند روز پس از انتشار این مقاله، این سه کشور در چهارچوب «مشارکت اقتصادی جامع منطقهای» به شرکای تجاری چین در بزرگترین منطقه آزاد تجاری در جهان مبدل شدند.
پیروی این سه کشور از سیاستهای ضدچین ایالات متحده در عرصههای سیاسی، نظامی، دیپلوماتیک، ایدئولوژیک، و همزمان با آن همکاری وسیع تجاری آنها با چین، یکی از ویژگیهای پیکربندی جهان آینده است که نویسنده در این مقاله به آن پرداخته است.
***
سیاست ایالات متحده و دیگر قدرتهای بزرگ نسبت به چین و پیکربندی جهان آینده
همهگیری ویروس کرونا تغییر یکبار در قرنی را که هماکنون در جریان است سریع و پیچیده کرده است. در این بستر، سیاستهای ایالات متحده و برخی دیگر از کشورهای بزرگ نسبت به چین به آرامی در حال تغییر است، پیکربندی جهان آینده آغاز به شکلگیری نموده است، و موضوعات بسیاری وجود دارند که شایان توجه و بررسی ما هستند.
روندهای سیاست ایالات متحده نسبت به چین
تأثیر همهگیری بر کل جهان. در حالحاضر، سیاست تاریخی فوقالعاده تندی که دولت ترامپ در اوائل ۲۰۱۸ علیه چین آغاز کرد، در جبهههای استراتژیک و اقتصادی به آرامی نیروی خود را از دست میدهد. در جبهه استراتژیک، وضعیت پیچیده و گاه حتا متناقض است. از یک سو، به دلیل حمله همهگیری ویروس کرونا در موارد زیر فعالیتهای ایالات متحده کاهش یافته، عقب نشسته، یا حتا تعلیق شده است: افزایش همکاریهای مشترک نظامی ابالات متحده – ژاپن علیه چین در منطقه دریای چین شرقی؛ ایجاد اتحاد استراتژیک چهارگانه هند – پاسیفیک با ژاپن، استرالیا، و هند؛ و تقویت همکاری استراتژیک و نظامی با مقامات تایوان و فروش اسلحه به تایوان. از سوی دیگر، ایالات متحده فعالیتهای نظامی خود را علیه چین تشدید میکند: در ۲۵ مارس، ۴ ژوئن، ۱۸ اوت، و ۳۰ اوت ۲۰۲۰، ناوشکنهای مجهز به موشکهای هدایتشونده ایالات متحده از تنگه تایوان عبور کردند؛ در ۲۷ مارس ۲۰۲۰ آنها برای تشدید جدی حمایت «دیپلوماتیک» از تایوان، بهاصلاح «قانون تایپه» را به اجرا نهادند؛ در ۹ ژوئن، یک هواپیمای باری نیروی دریایی ایالات متحده در یک اقدام تحریکآمیز نادر، بر فراز جزیره تایوان پرواز کرد؛ در ۴ اوت، الکس ایزار وزیر بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده، به مثابه بخشی از «قانون سفر تایوان» مصوب ۲۰۱۸، اعلام کرد که او به عنوان بلندمرتبهترین مقام رسمی و تنها عضو دولت ایالات متحده از زمان ایجاد روابط دیپلوماتیک بین ایالات متحده و چین در ۱۹۷۹، سرپرستی یک هیات را در سفر به تایوان به عهده خواهد داشت؛ نیروی دریایی ایالات متحده پرتاب پر سروصدای موشک در دریای چین جنوبی در نزدیکی فیلیپین را به نماش گذاشت؛ از مارس تا مه، کشتیهای جنگی ایالات متحده چهار عملیات «آزادی حرکت» را در دریای چین جنوبی انجام دادند، و ادعاهای حاکمیت چین [بر آن منطقه] را چالش نمودند، این عملیات در ۱۴ ژوئیه و ۲۷ اوت مجدداً تکرار شد؛ تناوب پرواز هواپیماهای نظامی ایالات متحده در دریای چین جنوبی به طور قابلتوجهی افزایش یافته است، و در نیمه نخست ۲۰۲۰ به ۲۰۰۰ پرواز رسید؛ دو گروه ضربتی از ناوهای هواپیمابر ایالات متحده از ۴ تا ۱۰ ژوئیه، و مجدداً در ۱۷ ژوئیه در دریای چین جنوبی، برای نخستنبار پس از ۲۰۱۴، و پس رزمایش دو گروه ضربتی از ناوهای هواپیمابر در سال ۲۰۰۱ در دریای چین جنوبی، رزمایش انجام دادند.
در مورد انقباض نسبی در جبهه اقتصادی و تجاری تردید کمی وجود ندارد. در ژانویه ۲۰۲۰، چین و ایالات متحده به فاز اول توافقنامه تجاری دست یافتند، که مضمون مهم آن شامل تعهد چین به دو برابر کردن شدید واردات خود از ایالات متحده به ارزش ۲۰۰ میلیارد دلار در عرض دو سال، در ازای تصمیم ایالات متحده برای لغو تعرفه بالا بر ۱۶۶ میلیاد دلار از صادرات چین به ایالات متحده و تصمیم ایالات متحده به کاهش ۵۰ درصدی نرخ تعرفه بالا بر ۱۲۲ میلیارد دلار دیگر از صادرات چین است. این نخستین تنشزدایی قابلتوجه در جنگ تجاری ایالات متحده و چین بود. اما، قول افزایش شدید در واردات از ایالات متحده بیشتر از نیازهای واقعی اقتصاد چین است که با نرخهای رشد پایینتر روبهرو است، و بالقوه «سطح مرجع» برای ادامه فروش ایالات متحده به چین را فراتر از یک دورۀ دو ساله افزایش داده، باری بر دوش ذخائر خارجی چین است و توانایی چین را برای خریدهای اضافی دیگر از باقی کشورهای توسعه یافته و چندین کشور در حال توسعه بزرگ به میزان بسیارقابلتوجهی کاهش خواهد داد، و رویهمرفته دشواریهای دیپلوماتیک و استراتژیک چین را افزایش خواهد داد.
در ارتباط با فار دوم مذاکرات تجاری، امید اساساً ناپدیده شد و معامله دور از دسترس است. ترامپ در ۱۰ ژوئیه به رسانهها گفت که روابط با چین با ویروس کرونای چین، که «میشد آنرا متوقف کرد، اما متوقف نشد، شدیداً آسیبدیده است»، و اینکه او دیگر نمیخواهد معامله تجاری دوم را امضاء کند. به نظر ترامپ، چین نه قادر به انجام تعهد خود به دو برابر کردن واردات از ایالات متحده است، نه مابل است تقاضاهای ایالات متحده برای تغییرات اساسی در نظام اقتصادی و سیاست صنعتی خود را بپذیرد، که بدین معنی است که مذاکرات تجاری اهمیت عملی کمی دارد و دولت او جنگ تعرفۀ بالا را به طور نامحدود حفظ خواهد کرد، و به تعرفههای بالا بر ۳۷۲ میلیارد دلار دیگر از صادرات چین به ایالات متحده، برای یک دوره طولانی ادامه خواهد داد.
در جبهه سیاسی/ایدئولوژیک با چین، دولت ترامپ به سد نمودن و دفع کردن حضور «قدرت نرم» چین در ایالات متحده ادامه میدهد. در اوائل مارس ۲۰۲۰، دولت ترامپ خبرگراری رسمی چین در ایالات متحده را به مثابۀ «نمایندگی خارجی» تعیین کرد و ۶۹ نفر از ۱۶۰ روزنامهنگاری را که در آن کار میکردند اخراج نمود. چهار ماه بعد، چهار نمایندگی رسانههای رسمی چین در ایالات متحده «نمایندگی خارجی»، که هدف آن «استفاده از پول دولت چین برای درگیر شدن در تبلیغات حزب کمونیست چین در خارج است» تعیین شدند.
در ۲۴ ژوئن، در مرکز ایالت آریزونا، رابرت اوبراین مشاور رییسجمهور در مسائل امنیت ملی در یک سخنرانی طولانی که با دقت تنظیم شده بود حملات سیاسی و ایدئولوژیک دولت ترامپ را به حزب کمونیست چین به بالاترین سطح رساند. در آن سخنرانی اوبراین ادعا کرد که رهبران حزب کمونیست چین درصدد کنترل ایدئولوژیک فرای مرزهای چین هستند، و میخواهند «براساس طرز تفکر حزب کمونیست به جهان شکل بدهند»، و در چند سال گذشته در تبلیغات خارجی برای از بین بردن سازمانهای رسانهای «غیردوست» به زبان چینی در سراسر جهان و نفوذ در کانالهای خبری انگلیسی زبان سرمایهگذاری عظیمی کردهاند. وی اتهام زد که دههها تلاش ایالات متحده برای متقاعد نمودن چین به تعدیل و آزادسازی نظام رهبری کمونیستی نتیجه معکوس داشته است، و به «بزرگترین شکست سیاست خارجی ایالات متحده از دهه ۱۹۳۰» تا زمانی انجامید که ترامپ سیاست فراحزبی تعامل با چین را تغییر داد.
در ۱۴ ژوئیه، دیوید استارکی معاون وزیر امور خارجه برای مسائل شرق آسیا و پاسیفیک در یک سخنرانی در واشنگتن گفت که «رفتار امپریالیستی جدید حزب کمونیست چین تصادفی نیست، بلکه ویژگی اساسی ذهنیت ناسیونالیستی و مارکسیستی-لنینیستی است.» میتوان گفت این سخنرانی یک زیرنویس بر سخنرانی اوبراین پیرامون ریشههای رفتار خارجی چین است؛ و همچنین بر طبل «دکترین پمپئو» میکوبد که یک روز پیش از او اعلام کرد ادعاهای دریایی چین در دریای چین جنوبی «کاملاً غیرقانونی» است. چقدر این شبیه مقاله جورج کنان «منابع رفتاری شوروی»است که با نام مستعار «آقای ایکس» منتشر شد؟ آنچه که جهان میشنود صدای همان شیپور ایدئولوژیکی است که آغاز جنگ سرد را اعلام کرد.
در ۲۳ ژوئیه، در یک نقطه اوج جدید در کارزار ایدئولوژیک انتقاد شدید و جامع از حزب کمونیست چین، نظام سیاسی و اجتماعی اساسی چین، و نظام سیاست خارجی آن، و در رسمیترین اعلام تغییر ماهیت اساسی دههها سیاست خارجی آنها نسبت به چین، مایک پومپئو وزیر امور خارجه در یک سخنرانی احساسی در کتابخانه نیکسون در کالیفرنیا اعلام کردکه «الگوی قدیمی تعامل کورکورانه با چین» که با سفر نیکسون به چین در سال ۱۹۷۲ آغاز شد، شکست خورده است.
وی گفت «ما نمیتوانیم به آن ادامه دهیم و نمیتوانیم به آن بازگردیم. حقیقت این است که سیاستهای ما – و سیاستهای دیگر ملتهای آزاد – اقتصاد ناکام چین را زنده کرد، و پکن فقط دستهای بینالمللی را که به آن غذا دادند گاز گرفت. و اگر ما اکنون عمل نکنیم، حزب کمونیست چین نهایتاً آزادیهای ما را از بین خواهد برد و نظم قانونمحوری را که جوامع ما برای ساختن آن بسیار سخت کار کردند برخواهد انداخت. اگر ما اکنون زانو بزنیم، ممکن است فرزندان فرزندان ما تحت کنترل کامل حزب کمونیست چین، که عمل آن چالش اصلی امروز در جهان آزاد است، قرار گیرند.» این قطعاً اعلام یک جنگ سرد جدید است.
تغییر در سیاست برخی کشورها نسبت به چین
به نظر میرسد یک بیگانگی بالقوه شدید بین چین و روسیه وجود دارد. به استثنای ۱۶ آوریل و ۸ ژوئیه ۲۰۲۰، که سران دو دولت گفتوگوی تلفنی داشتند و حمایت از یکدیگر را ابراز نمودند، به مدت شش ماه تماس علنی بسیار کمی وجود داشته است، در حالیکه طی سالها تماسهای عموماً متناوب و گرم وجود داشت. در مقابل، از ۳۰ مارس پوتین در عرض دو هفته چهار بار با ترامپ صحبت کرد تا امکان همکاری بین ایالات متحده و روسیه را در مقابله با همهگیری ویروس کرونا و ثبیت بازار جهانی انرژی بررسی کنند. در ۲۶ آوریل، پوتین و ترامپ بیانیه مشترک نادری را پیرامون ملاقات نیروهای شوروی و ایالات متحده در رود اِلب در پایان جنگ جهانی دوم به مثابۀ نمونهای که روسیه و ایالات متحده میتوانند با هم کار کنند صادر نمودند. شایان ذکر است که روسیه از درگیرشدن شدید در رقابت ایالات متحده – چین که سریعاً تشدید میشود نگران است و خواهان حفظ یا تحکیم سیاست خارجی مستقل خود است. برخی از «متفکرین بزرگ» در جهان سیاست خارجی روسیه اخیراً دولت فدراسیون روسیه را به حمایت از یک «موضع عدمتعهد جدید» در ارتباط با چین و ایالات متحده، و سعی برای رهبری «جامعهای از ملتهای خواهان ایستادگی مشترک در برابر هر کس که در پی سلطه جهانی یا منطقهای باشد» ترغیب نمودهاند.
دولت استرالیا، به تشویق ایالات متحده، سیاست ضدچین خود را فعالانه با موضع ایالات متحده هماهنگ میکند. دولت استرالیا در طرح پیشنهاد یک تحقیق بینالمللی مستقل پیرامون منشأ و اشاعه همهگیری ویروس کرونا پیشقدم شد، و پیش از آن با توجه به «قانون امنیت ملی هنگ کنگ» مشارکت خود را در تحریمها علیه منطقه اداری ویژه هنگ کنگ اعلام کرد، و تقریباً در همان زمان برای تقویت نیروی دریایی و نیروی هوایی دوربرد خود علیه چین در جنوب و مرکز اقیانوس آرام، یک افزایش تقریباً ۲۰۰ میلیارد دلاری را در بودجه نظامی خود برای دهه آینده اعلام کرد.
هند در اواسط آوریل ۲۰۲۰ مقرراتی را تصویب نمود که سرمایهگذاری مستقیم چین را در هند شدیداً محدود میکند. در ۱۵ژوئن، شدیدترین نبردهای چین- هند در ۴۵ سال گذشته در دره کالوان کشمیر رخ داد، و به افزایش شدید احساسات ضدچینی در هند منجر شد. دولت مودی تعداد سربازان مستقر در کشمیر را بمیزان قابلتوجهی در نزدیکی خط فاصل بین هند و کنترل غیررسمی چین افزایش داد، و در اوائل سپتامبر، نیروهایی چینی و هندی در نزدیکی دریاچه بانگونگ، جایی که ۴۵ سال پیش نخستین شلیکها بین هند و چین آغاز شد، درگیر شدند.
دولت ژاپن به طور کلی در موضوعات کلیدی از سیاست ایالات متحده نسبت به چین پیروی میکند. توافقنامه خرید ۱۰۵ فروند جنگنده اف-۳۵ آمریکایی که به تازگی بین ایالات متحده و ژاپن امضاء شد یک گام دیگر در جهت افزایش برتری نیروی استراتژیک ایالات متحده- ژاپن بر چین است. آبه نخستوزیر ژاپن در اوائل مارس در نشست غیرعلنی «شورای سرمایهگذاری آینده» که ریاست آنرا به عهده داشت، قول داد شرکتهای ژاپنی تولیدکننده محصولات دارای ارزش افزوده بالا در چین را به خروج از آن کشور ترغیب نماید. پارلمان ژاپن در چهارچوب بسته کمک عظیم برای همهگیری ویروس کرونا، ۲/۲ تریلیون دلار را به کمک مالی به شرکتهای ژاپنی خارج شده از چین اختصاص داد. در ۸ ژوئن، یوشیهیدی اُبه وزیر اول کابینه علناً اعلام کرد که ژاپن در خط اول اظهار «نگرانی شدید» دربارۀ اجرای قانون امنیت ملی هنگ کنگ قرار دارد. دو روز بعد، آبه به پارلمان ژاپن گفت که ژاپن قصد دارد در گروه هفت خواهان صدور یک بیانیه مشترک پیرامون وضعیت در هنگ کنگ بشود.
اقدامات دولت کنونی کره جنوبی از آغاز شیوع همهگیری ویروس کرونا حاکی از سیاست دوستانه آن نسبت به چین میباشند، اما باید دید آیا میتواند در برابر اجبار و فشار ایالات متحده مقاومت کند. دولت ترامپ در حال برنامهریزی برای ساخت یک «شبکه برای رونق اقتصادی» است که تلاش میکند زنجیرههای عرضه جهانی را از چین دور نماید، و کره جنوبی یکی از شرکای کلیدی آن خواهد بود.
کشورهای عمده اروپای غربی در رقابت ایالات متحده- چین عمدتاً بیطرف هستند، یا ممکن است بگوییم در برخی عرصهها به ایالات متحده و در برخی دیگر به چین نزدیکترند. آنها در اکثر موضوعات مهم سیاستهای جهان امروز از موضع حملات آمریکا علیه چین پیروی میکنند، و در این نظر مشترک هستند که دولت چین در پاسخ خود به همهگیری درگیر «لاپوشانی» و «تحریف» بوده است، و آنها به همین ترتیب چین را به خاطر تصویب و اجرای «قانون جمهوری خلق چین پیرامون حفاظت از دولت منطقۀ اداری ویژه هنگ کنگ» مورد انتقاد قرار داده اند، و همچنین از موضع و سیاست چین پیرامون شینجیانگ و دریای جنوبی چین انتقاد میکنند. ایالات متحده از متحدین اروپایی خود خواسته است در بخش فناوری بالا با چین «قطعرابطه» کنند، تقاضایی که در جریان همهگیری با استقبال بیشتری روبهرو شده است. طبق گزارشها، جانسون نخستوزیر بریتانیا دستور داده است برای کاهش درگیری هوآوی (Huawei) در توسعه شبکه نسل پنج (5G) بریتانیا به صفر تا سال ۲۰۲۳، نقشههایی طراحی شود.
از لحاظ گرایش به «قطعرابطه» در بخش فناوری بالا و روال رویارویی در حوزههای سیاسی و ایدئولوژیک، آنتاگونیسم بین غربِ توسعهیافته و چین اکنون روشن است و حتا نسبتاً در سنگ حک شده است، گرچه غربِ توسعهیافته از نظر داخلی متفرق است و عمدتاً فاقد «رهبری» است. در اوائل ژوئن، گروهی از نمایندگان پارلمانهای ایالات متحده، بریتانیا، استرالیا، کانادا، ژاپن، آلمان، سوئد، نروژ، و اتحادیه اروپا «اتحاد بینالمجالس دربارۀ چین» را تشکیل دادند و اعلام کردند که با توجه به «چالش جهانی که از جانب چین تحت رهبری حزب کمونیست چین وجود دارد» اعضای اتحاد باید «در هماهنگ کردن پاسخ به این چالش بزرگ در کنار هم بایستند.»
بعلاوه، به مثابه نتیجه روندهای کنونی در حکمرانی جهانی، شانس چین برای پر کردن خلایی که بوسیله کنار نهادن «نقش رهبری جهانی» اولیه آمریکا بوسیله دولت ترامپ بوجود آمده محدود است، و در واقع کمتر از آن است که بسیاری در داخل و خارج چین پیشبینی میکنند. کشش «قدرت نرم» چین در جهان، منابع موجود و تجربه چین بسیار محدود است، و موانع داخلی و بینالمللی که چین با آنها روبهرو خواهد شد، از جمله پیچیدگیهای ناشی از همهگیری ویروس کرونا، قابل توجه میباشند.
روندهای تحول در وضعیت جهانی
سخنان فوقالذکر توسط برخی از «اندیشمندان بزرگ» در جهان سیاست خارجی روسیه، در کنار سخنان معروف مرکل صدراعظم آلمان و ماکرون رییسجمهور فرانسه دربارۀ «وضعیت جهان»، و اظهارات وزیر امور خارجه اندونزی که در ۸ سپتامبر ۲۰۲۰ بروشنی گفت که اندونزی و کشورهای «آسهآن» «نمیخواهند به رقابت چین – ایالات متحده کشیده شوند»، همگی به پیکربندی ایدئولوژیک جهان آینده اشاره میکنند، که مشروط به ملاحظات قدرت، منافع، و طرز فکر خواهد بود. در عصر پسا-همهگیری که دیر یا زود از راه خواهد رسید، به استثنای یک اقلیت از «پیروان وفادار» چین یا ایالات متحده، باقی جهان مجبور خواهد بود به درجات گوناگون در ارتباط با منافع ملی خود از ایالات متحده یا از چین حمایت کند. در عینحال، آنها تلاش خواهند کرد درجات گوناگون بیطرفی و استقلال سیاسی را به دست آورند، در عرصههایی به ایالات متحده و در عرصههای دیگر به چین نزدیکتر شوند. اقتصاد سیاسی جهان و «جهان روانشناختی» به دو «اردوگاه کاملاً منسجم» و یک «منطقه میانی» بسیار بزرگ تقسیم خواهد شد. «منطقه میانی» دربر گیرنده کشورهای بزرگی خواهد بود که جداگانه وزن کمتری از ایالات متحده یا چین دارند، اما با این وجود به اندازه کافی قدرتمند، مستقل، و «استراتژیک» هستند که در ارتباط با اولویتهایشان پیرامون موضوعات و عرصههای مربوطه، ایالات متحده یا چین را مجبور کنند امتیاز بدهند.
در سناریوی جهان آینده که توصیف شد، دو «اردوگاه کاملاً منسجم» هماکنون نظامهای ایدئولوژیک کاملاً تعریفشده و عمدتاً غیرقابل تغییر خود را دارند، در حالیکه «منطقه میانی» بسیار بزرگ، کشورهای زیادی را با نظامهای سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیهای گوناگون، نقاط ایدئولوژیک مشترک، یا شاید ویژگیهای کاملاً روشنی که بتدریج تکامل مییابند با این ایده در بر خواهد گرفت که: جهان چندقطبی است، مبارزه برای سلطه محدود خواهد بود، موضوعات جهانی اصلی متنوع هستند، «رهبری» هر موضوع متمایز خواهد بود، و کشورهای منطقه میانی وارد اتحادهای نظامی یا مشارکتهای تمام عیار (بویژه مشارکتهای استراتژیک بلندمدت) با ابرقدرتها نخواهند شد. همانطور که برونو لومر وزیر امور خارجه فرانسه در ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۰ گفت، «اتحادیه اروپا باید منافع خود را تعریف کند و باید قدرتمند و مستقل باشد – مستقل از چین و از ایالات متحده. این برای موفقیت در قرن بیستویکم اساسی است.» شاید در جهان آینده این «منطقه میانی» و نه یک ابرقدرت، گرایش اصلی در سیاستهای جهانی باشد.
به این دلیل، این احتمال قوی وجود دارد که در آینده سیاستهای جهانی و محیط ایدئولوژیک تغییر خواهد کرد، نسبت به سیاستهای قدرتهای سلطهجو تحمل کمتری خواهد داشت، و بیشتر از استقلال حقوق و سیاستهای ملت-دولتها جانبداری خواهد کرد، و افکار عمومی بینالمللی برابریطلب نقش بزرگتری ایفا خواهد نمود. در عصر فناوری بالا، حفظ برتری در عرصههای عملی گوناگون برای هر ابرقدرتی دشوارتر است.
پاسخ چین چگونه باید باشد
پیش از اینکه رییسجمهور جدید ایالات متحده در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱ کار خود را شروع کند، دولت ترامپ به احتمال قوی با افزایش تحریمهای حقوقی علیه چین در ارتباط با هنگ کنگ، شینجیانگ، رسوخ، و خرابکاری، سیاست مهار چین را تشدید خواهد کرد؛ به حذف شرکتهای فناوری بالای چینی از عملیات در ایالات متحده ادامه خواهد داد و به آلمان و دیگر کشورها فشار وارد خواهد کرد تا در سرکوب نسل۵ هیوآوی و دیگر فناوریهای بالای چینی کار کنند؛ با تناوب و شدت بیشتری در «عملیات آزادی حرکت» در دریای چین جنوبی برای محروم کردن چین از ادعای حاکمیت و حقوق دریایی، و استقرار نیروهای پیشرفته عظیم در دریای چین جنوبی برای بازداشتن چین درگیر خواهد شد؛ و به انتقاد گسترده از نظام اساسی و سیاست خارجی حزب کمونیست چین ادامه خواهد داد. به علاوه، این احتمال فزاینده وجود دارد که دولت ترامپ در دریای چین جنوبی علیه یک یا چند جزیره که چین در آنها نیروهای خود را مستقر کرده است ضربات نظامی محدودی وارد کند، یا اینکه به سیاست سنتی «یک چین» خود لطمه بیسابقهای بزند، یا حتا علناً آنرا کنار بگذارد.
چین رویاروی با این وضعیت وخیم چه باید کند؟ لازم به تأکید است که اقدامات متقابل سیستماتیک، همانطور که در پاسخ به بستن کنسولگری چین در هیوستون به ایالات متحده دستور داده شد کنسولگری خود را در چنگدو تعطیل کند، گهگاه مطلقاً ضروری است. اما، در عین حال، این باید درک شود که اگر ما فاقد ظرفیت متقابل هستیم، برای احتراز از خطر مصرف کامل ظرفیت خود، کاهش انعطاف استراتژيک و سیاستگذاری و درجه مانور خود، و تضعیف سمپاتی نسبت به چین در افکار عمومی بینالمللی و جهانی، نباید زیاد در اقدامات متقابل سیستماتیک درگیر شویم. این خطر نیز وجود دارد که اینگونه اقدامات افکار عمومی چین را، با اشتهای فزاینده آن برای جنگافروزی، به اعمال فشار بیشتر بر سیاست دولت هدایت کند، که در واقع ممکن است نیأت شوم نیروهای اَبرجنگافروز در ایالات متحده باشد.
در حالحاضر، چین و ایالات متحده از مواضع کاملاً مخالف و از «جایگاه اخلاقی برتر» یکدیگر را قویاً محکوم میکنند، خواهان امیتازات مهم یا اساسی در یکسری موضوعات هستند. بویژه، دولت ترامپ اعلام کرده است که هدف آن کنار زدن حزب کمونیست چین از جایگاه رهبری آن در چین است، که بدین معنی است که تخفیف رویارویی یا رقابت چین-ایالات متحده پیرامون یک یا دو موضوع اصلی، چه رسد به بالعکس کردن روند تخریب ثبات کلی در رابط چین-ایالات متحده، بطور قابل توجهی غیرممکن است. چین و ایالات متحده باید به این وضعیت خاتمه دهند، و چین باید براساس منافع اساسی مشترک هر دو کشور در اجتناب از درگیری نظامی گسترده، برای درگیر شدن در گفتوگو پیرامون «موضوعات مخرج مشترک» یا مباحث اساسی به روشهای عملگرایانه، به انداز کافی متمرکز، و در ارتباط با پیشنهادات مشخص و مهم پیشگام شود، و همچنین همه مصالحههای ممکن پیرامون موضوعات کوچکتر یا بیاهمیت را به مثابۀ تلاشهای ثانویه برای حفظ منافع اساسی روابط در نظر بگیرد.
چین باید بطور مصمم، آماده، و پیگیر، بویژه در دریای چین جنوبی، تایوان، و مسابقه تسلیحاتی از نو سنگربندی کند ، و از این به مثابۀ شرط اساسی برای چانهزنی برای تشویق دولت ایالات متحده به انجام دیر یا زود یک سنگربندی مشابه برای کاهش خطر تصادم پیرامون سرحد استراتژیک ایالات متحده-چین، ارتقای یک ثبات استراتژیک جدید بین چین و ایالات متحده استفاده کند، و درصد ایجاد تفرقه در رفتارهای سیاسی ایالات متحده نسبت به چین برآید. از منظر کلی، مهم است که چین برای یک دورۀ زمانی مشخص کشورهای توسعهیافته – به استثنای ایالات متحده و بریتانیا – یا هر کشور در حالتوسعه بزرگ را آنتاگونیست نکند. ما باید با عزمی راسخ در راستای اولویت دادن به یک تمرکز استراتژیکِ بویژه مهم در لحظۀ کنونی، در برابر تلاشهای آنها برای مخالفت با چین یا حذف آن صبور باشیم، تا تعداد رقبای اول و دوم را کاهش داده، آنها را به بیطرف یا سمپات با خود تبدیل کنیم، و بطور مؤثر رابطه با اتحادیۀ اروپایی، «آسهآن»، و کره جنوبی را از طريق مصالحه کافی و بهنگام متقابل و ترتیبات مشخص حفظ و گسترش دهیم.
در ارتباط با سمتگیری ملی چین، دو تصویر متقابلاً متضاد از وضعیت اساسی در قلوب میلیونها مردم چین وجود دارد: «تصویر مطلق» و «تصویر نسبی». «تصویر مطلق» هم به هزینههای اقتصادی و اجتماعی عظیم مقابله با همهگیری در جبهه داخلی، و هم به وخیمشدن محیط اقتصادی و سیاسی خارجی، یا افزایش شدید در مشکلات خارجی، به علت همهگیری جهانی اشاره میکند. در نتیجه این تحولات، چین به طور کلی نسبت به قبل از شیوع ویروس کرونا به طور قابلتوجهی ضعیفتر است، و برای پیشرفت سریع در رونق اقتصادی و جلوگیری از اشاعه دوباره همهگیری قاطعانه تلاش میکند، زیرا یک پیروزی بزرگ در مبارزه علیه بیماری در صدر اولویتهای ما قرار دارد. این به سنگرگیری دوباره خویشتنداری، و امساک در دیگر مسائل ملی نیاز دارد. اما، یک «تصویر نسبی» نیز وجود دارد که این است که وضعیت ضدهمهگیری، سیاسی و اقتصادی داخلی در ایالات متحده و متحدین اصلی آن بدتر از وضعیت در چین است، و به نظر میرسد که روند تغییرات در موازنه قدرت بین چین و ایالات متحده شدیداً شتاب میگیرد. نتیجتاً، صعود مسالمتآمیز چین یک فرصت تاریخی جدید برای برداشتن گام های بیسابقه نظامی، اقتصادی، دیپلماتیک و ایدئولوژیک است که نه تنها ضروری بلکه محتمل نیز هستند. این دو تصویر واگرا در بلندمت بر سیاست چین مسلط خواهند بود، و امور را هر چه بیشتر پیچیده خواهند کرد.
https://www.readingthechinadream.com/shi-yinhong-future-world-configuration.html
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/94vb8945