تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
۶ شهریور ۱۴۰۱
منبع: مائوئیسم و بازتاب آن در ایران
اثر: ف. م. جوانشیر
انتشارات حزب تودۀ ایران، ۱۳۵۳، ص. ۲۲-۱۹
«چینی کردن» مارکسیسم
بدست گرفتن زمام امور حزب کمونیست چین در جریان یک شبه کودتا تنها آغاز کار بود. در حزب کمونیست چین آنقدر نیروی سالم وجود داشت که در برابر رهبری ناسالم مائو مقاومت کند. و لذا مائو از اولین روزی که بقدرت رسید در یک نبرد مداوم و گاه وحشیانه علیه عناصر سالم مارکسیست- لنینیست حزب درگیر شد و هنوز درگیر است.
مائو این مبارزه را در دو جبهه و با دو شیوه انجام میداد. وی از یکسو برای حکومت خود و یارانش پایه تئوریک میساخت و ناسیونالیسم چین را به لباس مارکسیستی در میآورد و این ایدئولوژی ناسیونالیستی پردهپوشی شده را بجنگ مارکسیسم – لنینیسم میفرستاد و از سوی دیگر بسرکوب آشکار و مستقیم مخالفین خود دست مییازید.
در جبهه ایدئولوژیک مائو مدعی بود که مارکسیسم – لنینیسم آنچنان که هست – بدرد چین نمیخورد و باید آنرا تغییر داد و «چینی» کرد. مائو با پیش کشیدن این فکر از یکسو مخالفین خود را که مارکسیست – لنینست بودند تحقیر میکرد، معلومات آنرا چیز زائدی که بدرد چین نمیخورد و فقط باعث بدبختی است معرفی مینمود و آنرا از میدان بدر میکرد و از سوی دیگر بدور حزب کمونیست چین حصار ایدئولوژیک میکشید تا آنرا از جنبش جهانی کمونیستی جدا کند. اگر این فکر پذیرفته میشد که مارکسیسم – لنینیسم تنها بصورت چینی آن مفید است زمینهای بدست میآمد که تمام توصیههای کمینترن و تمام اظهارنظرهای مارکسیست- لنینیستهای چین که در کمینترن کار میکردند بعنوان «الگوهای خارجی» معرفی شود که زیانبخش است و پذیرفتنی نیست.
مائو نخستین بار فکر «چینی کردن» مارکسیسم- لنینیسم را در سال ۱۹۳۸ در پلنوم کمیته مرکزی حزب پیش کشید. روشن است که وی سالها قبل از آن درباره این مسأله با یارانش مذاکره میکرد و «مارکسیسم چینی» را راهنمای عمل خود قرار داده بود ولی در سال ۱۹۳۸ بود که وی آنرا علناً مطرح کرد و گفت:
«مارکسیسم قبل از اینکه بکار برده شود باید شکل ملی بخود گیرد. مارکسیسم – لنینیسم مجرد وجود ندارد… تنها مارکسیسم مشخص موجود است. آنچه که ما مارکسیسم مینامیم عبارت از مارکسیسمی است که شکل ملی بخود گیرد….. چینی کردن مارکسیسم، یعنی اینکه مارکسیسم در تمام مظاهرش از ویژگی چین منشاء گیرد و متناسب با این ویژگیها بکار برده شود. این امر به مسألهای بدل شده است که حزب باید آنرا درک و بیدرنگ حل کند.»[۱]
منتشرکنندگان آثار منتخبه مائو این جمله را کمی «اصلاح کردهاند» و از زهر ناسیونالیستی آن کمی کاستهاند. از جمله اصطلاج «چینی کردن مارکسیسم» را از این اثر و سایر آثار مائو که بزبانهای خارجی ترجمه شده حذف کردهاند ولی اینگونه «اصلاح» آثار «بزرگترین مارکسیست- لنینیست دوران ما» تغییری در این واقعیت نمیدهد که درست با چنین روحی بود که مائو در آن سالها کادرهای حزبی و توده مردم را تربیت میکرد و آنان را علیه مارکسیسم- لنینیسم برمیانگیخت.
در «دمکراسی نوین» که اثر نابغهآسای مائو معرفی میشود وی با چنان نفرتی از فرهنگ خارجی سخن میگوید که خارج از تصور است. وی در عین حال در چنان مقطعی از فرهنگ خارجی بحث میکند که مارکسیسم – لنینیسم را هم دربرمیگیرد.
میدانیم که فرهنگ جامعه بشری از نظر مضمون و محتوی طبقاتی است و این محتوی طبقاتی دیگر ملی نیست، جهانی است و آنچه در فرهنگ هر ملتی جنبه ملی دارد شکل آنست. و از اینجاست که فرهنگ پرولتری یا فرهنگ بورژوایی چینی، انگلیسی، ایرانی … بوجود میآید. و در جامعههای سوسیالیستی مضمون واحد سوسیالیستی در قالبهای گوناگون ملی بیان میشود. ولی مائو در اینباره هم نظر ویژهای دارد، نظر ناسیونالیستی تند و توام با نفرت نسبت به ملل دیگر. وی در «مکراسی نوین» بدون اینکه بطور روشن از جنبه طبقاتی فرهنگ در سایر کشورهای جهان سخن گوید و بدون اینکه کمترین کوششی بعمل آورد که در مردم چین نسبت به فرهنگ مترقی سایر ملتها علاقهای ایجاد کند، هر چه را که خارجی است در یک کیسه میریزد و با نفرت ویژهای اعلام میدارد که همه آنها را باید از معده و روده چینی گذراند.
مائو میگوید:
««با هر آنچه که خارجی است باید مانند غذا رفتار کرد که ابتدا در دهان جویده میشود در معده و روده عمل میآید، با آب دهان و شیره معده و روده مخلوط میشود و سپس فضولات آن جدا میشود. و فقط در آنصورت است که غذا برای ارگانیسم ما سودمند میافتد…»[۲]
و اضافه میکند:
«در اینجا صحبت فقط بر سر فرهنگ معاصر سوسیالیستی و دمکراتیک نوین نیست. صحبت بر سر فرهنگ خارجی قدیمی مثلاً فرهنگ دوران روشنگران در کشورهای مختلف کاپیتالیستی هم هست.»[۳]
مائو سپس به بحث از مارکسیسم میپردازد تا تردیدی باقی نگذارد که نه تنها فرهنگ سوسیالیستی معاصر بطور کلی، بلکه مارکسیسم «غیرچینی» و خارجی هم مشمول این جریان هضم چینی خواهد بود. اصطلاح «مارکسیسم چینی» اگر چه امروز از آثار مائو حذف شده ولی در اسناد رسمی حزب کمونیست چین باقی است. اندیشه «چینی کردن مارکسیسم» تا آن حد در حزب کمونیست چین رسوخ یافت که در کنگره هفتم این حزب در سال ۱۹۴۵ جزو اسناد آمد. در گزارش سازمانی کمیته مرکزی که به کنگره داده شد گفته میشود:
«مائو تسه دون مارکسیست و تئوریسین نابغهایست که حقیقت مارکسیسم را که عالیترین ایدئولوژی انسانی است، با پراتیک مشخص انقلاب چین پیوند داده است. کاری که رفیق مائوتسه دون کرده … عبارتست از پیوند تئوری مارکسیستی- لنینیستی با پراتیک انقلاب چین که در نتیجه آن اندیشههای مائوتسه دون یعنی کمونیسم چینی پدیده آمده است. مائو بر شکل اروپایی مارکسیسم فائق آمد و بدان شکل چینی داد.»[۴]
برخی از هواداران مائو گاه ادعا میکنند که منظور از چینی کردن مارکسیسم همانا انطباق آن با شرایط ویژه چینی است. اما این ادعا امروز کمتر از هر وقت دیگر میتواند واقعیت را دگرگونه جلوه دهد. امروز که مائوئیستها مدعیاند اندیشههای مائو جهان شمول بوده و «مارکسیسم لنینیسم دوران ما است»، دیگر مشکل بتوان از تطبیق آن با شرایط چین سخن گفت. در واقع تحت نام تطبیق مارکسیسم بر شرایط چین اصول عام و بنیادی مارکسیسم – لنینیسم مورد حمله قرار گرفته است و این حمله از انتخاب عنوان «چینی کردن مارکسیسم» و طرح این ادعای خشن که «مارکسیسم مجرد وجود ندارد» آغاز میشود.
مارکسیسم – لنینیسم علم است و علم مرز نمیشناسد. ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی بمثابه فلسفه و جهانبینی طبقه کارگر، بهیچ روی نمیتواند شکل ملی بخود بگیرد. این علم که رابطه شعور را با جهان مادی و عمومیترین قوانین تکامل طبعیت، جامعه و شعور را بررسی میکند، در قالب ملی نمیگنجد و مجرد از خصائص ملی است و کاپیتال مارکس شیوه تولید سرمایهداری را، مجرد از کشوری که در آن، این شوه حاکم است مورد بررسی قرار میدهد و نتایج اصلی که از این بررسی بدست میآورد ویژه هیچ کشور جداگانهای در جهان نیست به این معنا، این اصول بنیادی مجرد است، مجرد از علائق ملی. این اصول در تمام کشورهای جهان هر جا که سرمایهداری باشد، درست است و به این معنا کاپیتال مارکس، در عین حال که بمثابه یک اثر عمیقاً علمی براساس واقعیات مشخص تدوین شده و نه براساس افکار مجرد جدا از واقعیت، اثری مجرد است، مجرد از تعلق ملی، مجرد از ویژگیهای رشد سرمایهداری در این یا آن کشور؛ همچنین است اثر لنین بنام «امپریالیسم بمثابه آخرین مرحله سرمایهداری» که دنباله مستقیم کاپیتال است و همچنین است مانیفست حزب کمونیست و همچنین است همه اصول عام و بنیادی که در آثار مارکس، انگلس و لنین بیان میشود.
بدون تردید مارکسیسم – لنینیسم باید به شرایط هر کشور و هر محیط مبارزه تطبیق داده شود و همچنانکه لنین میگوید:
«وظیفه این است که بتوانیم اصول کلی و اساسی کمونیسم را با آن خود ویژگی مناسبات بین طبقات و احزاب با آن خود ویژگی حرکت تکاملی عینی بسوی کمونیسم که مختص هر کشوری است و ما باید بتوانیم آنرا بررسی نمائیم و کشف کنیم و دریابیم، تطبیق دهیم.»[۵]
ولی اولین شرظ این تطبیق قبل ار همه پذیرش اصول مارکسیسم است. پذیرش این واقعیت است که مارکسیسم – لنینیسم علمی است در ورای مرزهای ملی و اصول آن مجرد از علائم ملی وجود دارد و باید آموخته شود.
مارکسیسم – لنینیسم علم رهایی پرولتاریاست و پرولتاریا مفهوم ملی نیست. مفهوم جهانی، طبقاتی است و شعار اصلی آن عبارت است از «پرولتاریای جهان متحد شوید». مارکسیسم برای رهایی پرولتاریا و برای اتحاد جهانی آن اصولی را بیان میکند که جنبه ملی ندارد و نمیتواند داشته باشد. چرا که در مفهوم ملت طبقات گوناگون جامعه و از جمله طبقات استثمارگر میگنجد. در «چینی کردن»، «روسی کردن»، «عربی کردن»، ایران کردن» مارکسیسم- لنینیسم اندیشه تقسیم پرولتاریا براساس علائم ملی، شکستن وحدت طبقه جهانی پرولتاریا و حتی همکاری پرولتاریا با بورژوازی «خودی» در مبارزه علیه پرولتاریای ملت دیگر آشکارا تجلی میکند، مائوئیسم در عمل نتایج دردناک حاصله از «چینی کردن مارکسیسم» را بدست داده است.
شنیدنی است که مائوئیستهای ایرانی در تعقیب نظر مائو پیشنهاد میکنند که اندیشههای مائو ایرانی شود. گروه مائوئیستی «سازمان انقلابی» میگوید:
«وظیفه تاریحی م. لامهای ایرانی است که م. لام. اندیشه مائوتسه دون را ایرانی کنند.»[۶]
و گروه دیگر مائوئیستی بر آن است که «سازمان ما که بسوی انقلاب ایران روان است! باید از هم اکنون که در آستانه مبارزه است پیوسته این نکته را در مرکز دید خود قرار دهد که نه تنها مارکسیسم – لنینیسم و اندیشههای مائو را بیاموزد بلکه به آن شکل ملی دهد.»[۷]
نویسنده پر مدعا که «بسوی انقلاب ایران» روان است یادآوری میکند که شکل ملی دادن یعنی انطباق.
اگر اینکار انشاالله انجام بگیرد و اندیشههای مائو ایرانی شود ما در ایران مارکسیسم چینیالاصل ایرانی خواهیم داشت. مبارک باشد!
————————————
۱- مائو، «در مرحله نوین»، نقل از کتاب رومیانتسف «سرچشمهها» ص. ۲۷ (رومیانتسف این جمله را از متن چینی چاپ اول یعنی قبل از اصلاح آورده است. در ترجمهها و چاپهای جدید اصطلاح چینی کردن نیست، اما اصطلاح مارکسیسم مجرد باقی مانده است).
۲- و ۳- «دمکراسی نوین» نائو، منتخبات، جلد دوم، ص. ۴۸۲ (تکیه از ماست).
۴- لیوشائوچی، «درباره حزب» (نقل از تاریخ معاصر چین، ص. ۲۰۸ (تکیه از ماست).
۵- لنین، «بیماری کودکی در کمونیسم» منتخبات، چاپ فارسی، جلد دوم، بخش دوم، ص. ۵۰۲.
۶- «توده» شماره ۱۰، ص. ۱۱ (منظور از م. لام. یعنی مارکسیسم – لنینیسم. علت این اختصار که مائوئیستها بوسعت بکار میبرند حذف مارکسیسم – لنیینسم و برجسته کردن اندیشههای مائوتسه دون است که همواره با حروف کامل و درشت نوشته میشود.
۷- «دو سال توفان» ص. ۶۹ (تکیه از ماست).
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/4m5auu9v