تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: در دفاع از کمونیسم
۳ سپتامبر ۲۰۱۹
«حکومت دموکراتیک افغانستان نتیجه یک انقلاب تودهای و نبرد طولانی علیه امپریالیسم نبود و مانند دولتهای چین، ویتنام و کوبا دارای یک پایگاه میلیونی بین مردم مسلمان افغانستان نبود. نیروهای مستقل در افغانستان و در درون طالبان میتوانند از تجربیات حکومتمداری جمهوری اسلامی ایران بیاموزند. طالبانها بر خلاف جمهوری اسلامی ایران پیش از گرفتن قدرت سیاسی مجبور شدند در نبرد نظامی طولانی با امپریالیسم شرکت کنند و یک تشکیلات نظامی منضبط بوجود آورند. از این جنبه بیشتر به ویتنام و چین شباهت دارند…» (نگاه «چپ»های بیت رهبری به رویدادهای افغانستان)
https://tinyurl.com/4dy4ep7r
هو شی مین – چگونه کمونیست شدم
(منتشرشده در آوریل ۱۹۶۰ در یک ژورنال شوروی به نام «مسائل خاور»، منتخب آثار، جلد ۴، هانوی، انتشارات زبانهای خارجی، ۱۹۶۲)
پس از جنگ جهانی اول، من در پاریس زندگیام را میگذراندم ، مدتی به عنوان روتوشکننده در یک عکاسی، مدتی به عنوان نقاش «آثار باستانی چین» (ساخت فرانسه!) من اعلامیهها در محکومیت جنایات استعمارگران فرانسوی در ویتنام را پخش میکردم.
در آن زمان، من از انقلاب اکتبر فقط به طور غریزی حمایت میکردم، هنوز به تمام اهمیت تاریخی آن پی نبرده بودم. من لنین را دوست داشتم و او را تحسین میکردم زیرا او میهندوست بزرگی بود که هممیهنان خود را آزاد کرد. تا آن زمان، من هیچیک از کتابهای او را نخوانده بودم.
دلیل پیوستن من به حزب سوسیالیست فرانسه این بود که این «خانمها و آقایان» – آنطور که در آن لحظه از رفقای خود نام میبردم – همدردی خود را نسبت به من، نسبت به مبارزه خلقهای تحتستم نشان داده بودند. اما نمیفهمیدم حزب یا اتحادیه کارگری، سوسیالیسم یا کمونیسم چیست.
در آن زمان در شعب حزب سوسیالیست بحثهای داغی پیرامون پرسش آیا حزب سوسیالیست باید در انترناسیونال دوم بماند، آیا انترناسیونال دو و نیم تأسیس شود یا حزب سوسیالست باید به انترناسیونال سوم لنین بپیوندد، در جریان بود. من بطور منظم، دو یا سه بار در هفته در جلسات شرکت میکردم و با دقت به بحث گوش میدادم.
ایتدا، من نمیتوانستم کاملاً بفهم. چرا بحثها چنان داغ بود؟ آیا با انترناسیونال دوم، انترناسیونال دو و نیم یا انترناسیونال سوم انقلاب صورت خواهد گرفت؟ کاربرد این بحثها در آن زمان چه بود؟ در مورد انترناسیونال اول، چه بر سر آن آمد؟
چیزی که بیشتر میخواستم بدانم – و این دقیقاً در جلسات مورد بحث قرار نمیگرفت – این بود: کدام انترناسیونال در کنار خلقهای کشورهای مستعمره قرار دارد؟
من این پرسش را – که به نظرم مهمترین بود- در یک جلسه مطرح کردم. برخی از رفقا پاسخ دادند: این انترناسیونال سوم است، نه انترناسیونال دوم. یک رفیق «تزهای مربوط به مسأله ملی و مستعمراتی»* لنین را که به وسیله اومانیته منتشر شده بود برای مطالعه به من داد.
در این تزها اصطلاحات سیاسی دشواری وجود داشت. اما من با بارها و بارها خواندن، سرانجام توانستم قسمت اصلی آن را درک کنم. این تزها چه احساس، شور، روشنبینی و اعتماد به نفسی در من ایجاد کرد! از فرط خوشحالی اشکم روان شد. گرچه در اتاقم تنها نشسته بودم، اما با صدای بلند، گویی خطاب به جمعیتی یزرگ صحبت میکنم، فریاد زدم «هممیهنان عزیز شهید!، این چیزی است که ما به آن نیاز داریم، این راه به رهایی ما است.»
پس از آن، من به لنین، به انترناسیونال سوم اعتماد کامل داشتم.
پیش از آن، من در جلسات شعبه حزب، فقط به بحث گوش میدادم؛ باور مبهمی داشتم که همه بحثها منطقی است، و نمیتوانستم تشخیص دهم چه کس درست میگوید و چه کس اشتباه میکند. اما از آن پس، من هم وارد بحثها میشدم و با حرارت بحث میکردم. گرچه من برای بیان افکارم هنوز کلمات فرانسوی نداشتم، اما اتهامات علیه لنین و انترناسیونال سوم را با شدت میکوبیدم. تنها استدلال من این بود: «اگر شما استعمار را محکوم نمیکنید، اگر شما در کنار خلقهای مستعمرات نیستید، چه نوع انقلابی را میخواهید براه بیاندازید؟
من نه تنها در جلسات شعبه حزبی خودم شرکت میکردم، بلکه برای طرح «موضع خودم» به دیگر شعب حزبی نیز میرفتم. من اکنون باید بگویم که رفقا مارسل کاشن، وایانت کوتوریه، مونوسو و بسیاری از دیگر رفقای در گسترش دانش من به من کمک کردند. سرانجام، در کنگره تور، من با آنها به پیوستن ما به انترناسیونال سوم رأی دادم.
در ابتدا، میهندوستی، کمونیسم نه هنوز، موجب شد من به لنین، به انترناسیونال سوم اعتماد کنم. گام به گام، در جریان مبارزه، با مطالعه مارکسیسم- لنینیسم به موازات مشارکت در فعالیتهای عملی، به تدریج به این حقیقت رسیدم که تنها سوسیالیسم و کمونیسم میتواند ملتهای تحتستم و زحمتکشان سراسر جهان را از بردگی آزاد کند.
در کشور ما و همچنین در چین، افسانهای دربارۀ «کتاب حکیمان» معجزهآسا وجود دارد. شخص در زمان رویارویی با مشکلات بزرگ، آن را باز میکند و راه برونرفت را پیدا میکند. لنینیسم نه تنها یک «کتاب حکیمان» معجزه آساست، بلکه قطبنمای ما انقلابیون و مردم ویتنام است: لنینیسم همجنین خورشید تابانی است که راه ما را به سوی پیروزی نهایی، به سوسیالیسم و کمونیسم روشن میکند.
* «تزهای مربوط به مسأله ملی و مستعمراتی»:
https://tinyurl.com/p97fcx38
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/6c797vb4