ماهنامه ایراس (موسسه مطالعات ایران و اوراسیا)
۱۳۸۵، شماره ۱۴
نویسنده: فرزانه بذرپور
تصور ایران درباره ماهیت ضدامپریالیستی شانگهای کاملاً نادرست است. باتوجه به اینکه روسیه خود عضو ناظر ناتو است، مغولستان تلاش دارد به عضویت آسیایی ناتو درآید، چین روابط تجاری گسترده ای را با آمریکا و اروپا دارد و خواهان به خطر انداختن آن نیست و کشورهای آسیای مرکزی به محض سرازیر شدن مجدد کمکهای مالی آمریکا و تضمین این کشور بر عدم دخالت در نظامهای سیاسیشان از شانگهای صرفنظر خواهند کرد. از سوی دیگر حضور رقابتآمیز هند و پاکستان، مکانیسم تصمیمگیری را در سازمان با مشکلاتی مواجه خواهد کرد. همانگونه که اوجگیری اختلافات این دو تأثیری مخرب بر پیمان سارک در جنوب آسیا داشت.
نگاههای متفاوت به سازمان همکاری شانگهای
از دهه ۱۹۹۰ شکل گیری سازمان های منطقه در تمامی نقاط جهان جزء مکمل روند جهانی شدن بوده است. از لحاظ اقتصادی، این شیوه همکاری منطقه ای کارایی خود را در سازمان های مشابه مثل نفتا و آسه آن نشان داده است. اما از لحاظ سیاسی، اهمیت تأثیرگذاری چنین طرح های به نوع روابط میان کشورها مرتبط است.
سازمان همکاری شانگهای یکی از نمونه های اخیر این روند در آسیا می باشد که از سال ۱۹۹۶ با حضور کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان تحت عنوان نشست شانگهای پنج، در جهت حل و فصل اختلافات مرزی میان آن ها شکل گرفت. کارکرد مثبت شانگهای پنج در آغاز تأسیس، اندیشه گسترش همکاری های منطقه ای میان اعضا را تقویت کرد و از سال ۲۰۰۱ با عضویت ازبکستان و تشدید موج نگرانی های امنیتی بعد از ۱۱ سپتامبر به سوی مبارزه با سه چالش تروریسم، افراط گرایی و جدایی طلبی معطوف شد. لذا به تدریج موضوعات مطروحه در سازمان، طیفی از مسائل امنیتی، اقتصادی و سیاسی را در بر گرفت که در جهت تأثیرگذاری به مسائل فرامنطقه ای روابط خود را با سایر سازمان ها و نهادهای منطقه ای و بین المللی و کشورهای پیرامونی نیز گسترش داد. دعوت از مغولستان در سال ۲۰۰۴ و هند و ایـران و پاکسـتان در سـال ۲۰۰۵ بــه عنــوان اعضـای ناظـر درادامـه همین روند صورت گرفت. در این مقاله سعی داریم ضمن بررسی اهمیت سازمان همکاری شانگـهای بـرای ایـران و تخـمین فرصت هایی که پیش روی ما قرار خواهد داد به بررسی انگیزه های حضور کشورهای عضو و موضع ایشان در ارتباط با عضویت ایران بپردازیم.
۱ـ انگیزه کشورهای عضو شازمان همکاری شانگهای
اعضای سازمان همکاری شانگهای به لحاظ اهمیت تأثیرگذار قابل دستهبندی می باشند. در درجه اول چین و روسیه به عنوان قدرتمندترین اعضاء نفوذ قابل توجهی در سیاستگذاریهای کلان سازمان داشته و دارند و اساساً بخشی از مسائل مطروحه در سازمان که اولویتهای آن نیز، قلمداد شده، مسائل این دو کشور به طور خاص میباشد، چراکه هدف سازمان طوری برنامهریزی شده که خواستههای چین و روسیه و آسیای میانه (به طور کلی) را پوشش میدهد.
الف) انگیزه چین
چین با جمعیتی نزیک به ۳/۱ میلیارد نفر و رشد اقتصادی قابل توجه، امروزه بعد از آمریکا به بزرگترین مصرف کننده نفت در جهان تبدیل شده است. تخمینزده می شود که رشد ۸ تا ۱۰% نیاز چین به نفت خام حتی از تولیدات اوپک نیز بیشتر شود. با وجود نیاز روزافزون گاز و نفت به شرق آسیا و دلایل دیگری را نیز درباره انگیزه حضور چین در شانگهای میتوان نام برد که از آن جمله: ۱) جلوگیری از حضور آمریکا و گسترش نفوذ ناتو در آسیای مرکزی و مرزهای چین؛ ۲) تضعیف رووابط رو به گسترش امنیتی – اقتصادی کشورهای مستقل مشترک المنافع با روسیه؛ ۳) کمک به وحدت اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی به منظور جلوگیری از بحرانهای اقتصادی و افزایش وابستگی شان به روسیه و غرب؛ ۴) جلوگیری از گسترش بنیادگرایی اسلامی و افراطگرایی دینی که احتمال تسری مناطق مسلماننشین چین را موجب خواهد شد؛ ۵) مقابله با جداییطلبی قوی با توجه به اشتراکاتی که اقوام ساکن در شمال غربی چین و آسیای مرکزی را به هم پیوند میدهد. این عوامل پکن را به این اندیشه واداشت که نیاز به برنامه منسجم و هماهنگ با کشورهای منطقه در جهت افزایش قابلیت همکاریهای منطقهای میباشد.
انگیزه روسیه
روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با مشکلات داخلی فراوانی از قبیل فساد اداری، ضعف ارتش تجزیهطلبی ایالتها و تضادهای داخلی مواجه بود. اما به تدریج با بر سر کار آمدن دولت پوتین تحولات اقتصادی چشمگیری را در آن شاهد بودیم در این ارتباط روسیه برای کسب مجدد اعتبار منطقه و فرامنطقهای خود «خارج نزدیک» را در اولویت های سیاست خارجی قرار داد.
اهمیت منطقه برای روسیه در درجه اول بهرهبرداری از منافع اقتصادی از طریق منابع انرژی و همچنین کنترل منازعات قومی – مذهبی منطقه که امکان تسری آن به روسیه نیز میرفت. در این میان مقابله با نفوذ و گسترش ناتو در شرق و سرکوبی بنیادگرایی اسلامی که منجر به حرکت های تروریستی در منطقه می شد از جمله انگیزه های حضور روسیه در شانگهای می توان ارزیابی کرد. همکاری روسیه و چین که تا پیش از این رقبای سرسختی محسوب می شدند علی رغم اهداف مشترک در منطقه به هماهنگی برنامه های توسعه اقتصادی این دو کشور نیز مرتبط می باشد. چراکه برای نخستین بار نیازهای استراتژیک اقتصادی چین و برنامه توسعه دولت روسیه از نوعی همسویی برخوردارند که این دو را در کنار هم قرار داده است. و افزایش رو به گسترش مناسبات اقتصادی دو کشور بعد از شکلگیری شانگهای بر این امر صحه میگذارد.
درباره مواضع این دو کشور در قبال ایران بایستی به این نکته توجه داشت که هر دو جزء حامیان گسترش اعضای پیمان شانگهای محسوب میشوند و این امر را در ارتقای نقش امنیتی سازمان و توسعه سودمند همکاریهای منطقهای و فرامنطـقهای تأثـیرگـذار میدانند. در عینحال نسبت به عضویت رسمی این کشورها طی پروسهای میان مدت و اتخاذ سیاستها و قوانین منسجمتری برای تعامل مؤثر را ضروری میدانند.
انگیزه کشورهای آسیای مرکزی
اهمیت استراتژیک آسیای مرکزی در پرتو مناسبات آن با آمریکا، مورد توجه همسایگانش قرار گرفت. انگیزه امریکا در ابتدا حفظ امنیت و ثبات انرژی و عدم تکثیر سلاحهای کشتار جمعی و هستهای باقی مانده ازشوروی سابق در این کشورها بود. اما بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ایجاد پایگاههای نظامی برای حمله به افغانستان و سرکوب بنیادگرایی در منطقه مورد توجه غرب قرار گرفت.
تعاملات نظامی آمریکا با کشورهای آسیای مرکزی که به دلیل ضعف ساختار اقتصادی آنها نیازشان به کمکهای مالی، رو به گسترش بود حساسیتهای چین و روسیه درباره نفوذ آمریکا به منطقه را برانگیخت. اما آنچه موازنه قدرتهای بزرگ را در منطقه به نفع چین و روسیه متمایل کرد نگرانی نخبگان سیاسی آسیای مرکزی نسبت به سیاستهای اعلانی غرب و طرح مسائلی چون دموکراتیزه کردن منطقه و رعایت حقوق بشر بود. ایشان به این نتیجه رسیدند که کارکرد پایگاههای آمریکا در جهت تضعیف نظامهای سیاسی دولتی آسیای مرکزی و ایجاد تحولات دموکراتیک در آنها سمت و سو یافته است که از طریق انقلابهای رنگی نیز پیگیری میشود. لذا این کشورها به منظور جلوگیری از بحرانهای اقتصادی – سیاسی و کاهش وابستگی شان به غرب به قدرتهای دیگر منطقه تمایل نشان دادند و پیمان شانگهای برای این گروه، نقش امری برای مقابله با انقلابات رنگی را در بر داشت. علاوه بر این به اعتقاد تحلیلگران، استحکام بنیادگرایی اسلامی در میان ملتهای آسیای مرکزی به وجود دولتهای سکولار، میتواند به تجزیهطلبیهای قومی و افراطگرایی مذهبی دامن زند. ملیگرایی و منـافع ملی در اغلـب این کشـورها به دلیل تنوع قومی مفهومی سیال و متغیر است.
همین دغدغههای مشترک در ژوئیه ۲۰۰۰ اعضای شانگهای را به تأسیس مرکزی ضدتروریستی به منظور مبارزه با تهاجمات غیر منتظره توسط نظامیان اسلامگرا و قاچاقچیان مـواد مخدر سـوق داد و در اواسط سال ۲۰۰۱ به محض الحاق ازبکستان، پیمانی برای مبارزه با تروریسم، تجزیهطلبی و افراطگرایی با توافق اعضای شانگهای به امضا رسید.
اهمیت سازمان همکاری شانگهای برای ایران
سازمان همکاری شانگهای جزء سازمانهای نسل سوم منطقه گرایی در آسیا است. که با رویکردی منعطف و باز نسبت به گسترش اعضای سازمان و موضوعات همکاری، در پی افزایش تأثیرگذاری منطقهای و فرامنطقهای خود می اشد. ورود یا عدم ورود ما به ترکیب اصلی شانگهای نیازمند بررسی فرصتها و تهدیداتی است که میتواند این فرایند برای ما به دنبال داشته باشد. در رویکردی خوشبینانه، ورود ما به این اتحادیه میتواند یک چند حمایتی در حوزههای سیاسی امنیتی و اقتصادی به همراه داشته باشد و شرکای استراتژیکی با ثباتی را در روزهای بحرانی برای ما تأمین کند. از این دیدگاه عضویت ناظر در شانگهای هیچ فایده عملی را برای ما نخواهد داشت چرا که نه حق ایجاد میکند و نه تکلیفی، از این رو برای رسمیت یافتن در سازمان می بایست نسبت به برطرف کردن برخی نگرانیهایی که عضویت ما ممکن است برای سایر اعضا ایجاد کند، دیپلماسی فعالی را اتخاذ و نسبت به تأثیر مثبت و اهمیت حضور در سازمان، اعضای حاضر را متقاعد نماییم.
این دسته در پاسخ به این اشکال که عضویت ما در پیمان شانگهای ممکن است گرایش مسلمان منطقه را نسبت به ج. ا. ایران با توجه به اهداف سازمان، تضعیف نماید، چنین استدلال میکنند که کشورها در هر پیمانی برای خود نوعی حق تفویض و حق شرط قائل هستند و ما میتوانیم به عنوان کشوری اسلامی، در موضوعاتی چون سکولاریسم و تروریسم با تعریف خاص خود حق شرط بگذاریم. از سوی دیگر ما با عضویت در چنین سازمانهایی میتوانیم سطوح مختلفی از همکاری و دستاوردها را تجربه کرده و چنانچه حقوقی از ما برآورده نشد، تعهدی نپذیریم. لازم به ذکر است که از طریق اقدامات ژئواکنومیک و ژئواستراتژیک پیوندهای خود را با دیگران گسترش دهیم تا وابستگی متقابل اقتصادی – امنیتی، متحدین ما را در ملاحضات امنیتی ما در رویکردی انتقادی باتوجه به شرایطی که ایران در حال حاضر برای ورود به سازمان شانگهای دارد توجه خوانندگان را به لایههای قدرت در اینجا معطوف میکنیم.
اساساً جهتگیری سازمان براساس قدرت اعضا تعیین شده است و همانطور که پیش از این اشاره کردیم هدف سازمان طوری برنامهریزی شده است که در درجه اول خواسته چین و روسیه و سپس آسیای میانه به طور کلی را تحت پوشش قرار میدهد. کشورهای آسیای مرکزی آنقدر قوی نیستند که به جهتگیری های کلی شانگهای تأثیری بگذارد. همچنین ایران به لحاظ قابلیتهای اقتصادی و سیاسی در میان اعضای رسمی و ناظر شانگهای در درجه سوم اهمیت قرار دارد و در صورت ورود دارای موضعی ضعیف و شکننده خواهد بود. و چون قدرت کافی برای تأثیرگذاری در سیاستهای اتخاذی سازمان ندارد نمیتواند به طور مؤثر مانع عملکرد اعضا در موارد اختلافی گردد.
آنچه که ایران در شانگهای میجوید نوعی همکاری استراتژیک برای مقابله با فشارهای روزافزون غرب است و برخی از مواضع شانگهای در سالهای اخیر جهت مقاومت در برابر گسترش ناتو به شرق یا سیاستهای یکجانبه گرایانه آمریکا، این تصویر را برای ایران به وجود آورده که منافع مشترک و هم پوشان سیاسی – امنیتی (به خصوص) با کشورهای عضو دارد. در حالی که برای ایران اتحاد با روسیه و چین دقیقاً به خاطر عدم وجود تهدید مشترک، قابلیت عملیاتی شدن ندارد چراکه اساساً اراده مشترکی برای مقابله وجود ندارد، منافع متقابل طرفین به قدری محدود و سطحی است که احتمال توافقات گسترده امنیتی بسیار ضعیف و غیرمتحمل است. در بحران هستهای، تعاملهایی که در همکاری روسیه با ایران شاهد بودیم بیانگر همین شرایط است به گونهای که علی رغم سیاستهای اعلانی همکاری جویانه از طرف روسیه اقدامات جدی و تکمیلی در زمینه مسائل هستهای با ایران صورت نگرفت.
بنابراین تصور ایران درباره ماهیت ضدامپریالیستی شانگهای کاملاً نادرست است. باتوجه به اینکه روسیه خود عضو ناظر ناتو است، مغولستان تلاش دارد به عضویت آسیایی ناتو درآید، چین روابط تجاری گسترده ای را با آمریکا و اروپا دارد و خواهان به خطر انداختن آن نیست و کشورهای آسیای مرکزی به محض سرازیر شدن مجدد کمکهای مالی آمریکا و تضمین این کشور بر عدم دخالت در نظامهای سیاسیشان از شانگهای صرفنظر خواهند کرد. از سوی دیگر حضور رقابتآمیز هند و پاکستان، مکانیسم تصمیمگیری را در سازمان با مشکلاتی مواجه خواهد کرد. همانگونه که اوجگیری اختلافات این دو تأثیری مخرب بر پیمان سارک در جنوب آسیا داشت.
از این رو تفاوتهای رویکردی اعضای رسمی و ناظر خود مجوعهای از اضداد را پدید آورده اند. علیرغم این ویژگیها، حضور رسمی ایران میتواند مشکلاتی را در سطح بینالمللی برای سازمان موجب شود. به این علت که واشنگتن مصرانه خواهان به انزوا کشیاندن ایران است تا شاهد سیاستهای انعطافپذیرتری از سوی ایران باشد و عضویت ایران به دلیل در همتنیدگی منافع کشورها احتمال محدودیتهایی را از سوی آمریکا و اروپا برای کشورهای عضو ایجاد کند و تمامی جوانب را درباره ظرفیتها و فرصت های شانگهای مورد ارزیابی قرار دهد و با رویکرد منطق تأثیرات مثبت و منفی عضویت خود در شانگهای را بررسی نماید.
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/d9z8nta5