تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

۱۹ بهمن ۱۳۹۹

ا. آذرنگ

سرنخ گندیدگی ارادۀ مقاومت جای دیگری است، و ریشه در اقتصاد سرمایه‌داری نولیبرالی دارد که با الگو برداری از نظام امپریالیستی و صهیونیستی در طول ۴۲ سال گذشته برای جامعه ایران فراهم آورده‌اید. گند این ساختار اقتصادی سراپای جامعه را فرا گرفته است. این گندیدگی در ابعاد گسترده‌ای در بخش تولیدی و بازرگانی، فرهنگ و زبان، آموزش و پرورش، تبلیغات نیازمندی‌ها، مداحی، فوتبال، سینما، موسیقی و … نه تنها رسوخ کرده بلکه نسبتاً مسلط شده است و طبیعی است که به حوزه سیاست خارجی هم کشیده شود.

ماهی از سر گنده گردد نی ز دم!

 

پیش از پرداختن به پیامدهای این گفتار حکیمانه ایرانی که «کیهان» و «مشرق» به دلایلی نخواستند آن‌را در نوشته مربوط به آقای فریدمن یادآوری کنند- اگر فریدمن اصلاً چنین چیزی گفته باشد- جهت آگاهی «کیهان» باید گفت که، شکار و یا حتا آزار نهنگ (به استثنای سهمیه محدودی برای بومیان آلاسکا) از سال ۱۹۷۲ در آمریکا غیر قانونی بوده است.

البته تحلیل «کیهان» از چرایی فروپاشی دولت‌های قدرتمند و به‌اصطلاح به بزرگی نهنگ، کمی فضایی است. موضوع اصلی مقاله «کیهان» مذاکره با آمریکا در مورد برجام و تمایل غرب به تحمیل برجام دو و سه در روند بازگشت آمریکا به آن می‌باشد. و اگرچه جنبه‌هایی از واقعیت در مورد نقشه‌های اروپا و آمریکا در آن مقاله دیده می‌شود، اما در عین حال دربرگیرنده یک درک نادرست و خطرناک از ریشه بحران‌های کنونی و آتی کشور و  چرایی فروپاشی «نهنگ»ها است که پرسش‌هایی را نیز در مورد مذاکره با غرب، بویژه در باره  برجام به میان می‌آورد.

«کیهان» می‌نویسد: «عده‌ای در کشور آگاهانه اقدام به تحریف مواضع بایدن کرده و تلاش کردند این‌گونه وانمود سازند که اگر بایدن در انتخابات پیروز شود بلافاصله به برجام بازگشته و تحریم‌ها لغو خواهد شد. مواضع دو هفته اخیر مسئولان سیاست خارجی آمریکا نشان می‌دهد همان‌طور که قابل پیش‌بینی و مشخص بود، خیال بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریم‌ها، سرابی بیش نبوده و ماجرا پیچیده‌تر از آن است که عده‌ای گمان کرده و تصور می‌کردند. درک این پیچیدگی و فهم نگاه و برنامه دولت بایدن مسئله‌ای مهم و اساسی است که نیازمند نگاهی همه‌جانبه و عمیق است …اولین نکته در این‌باره آن است که علی‌رغم همه تفاوت‌ها و اختلافات بایدن و ‌ترامپ در مسائل گوناگون، این دو به‌عنوان نمایندگان حزب دموکرات و جمهوری‌خواه، درباره ایران اختلاف راهبردی ندارند. بایدن اگرچه منتقد سیاست خارجی ‌ترامپ است اما در مورد خاص پرونده ایران، اقدامات ‌ترامپ را به‌عنوان یک میراث قابل بهره‌برداری برای خود می‌بیند. تنها ابزار واقعی و قابل استفاده آمریکا در جعبه دیپلماسی خود علیه ایران، تحریم بوده است. ‌ترامپ این ابزار را به شکل صددرصدی به کار گرفت. تصور اینکه بایدن این ابزار را کنار می‌گذارد، تصوری کاملاً غیرواقعی و خیالی است. نکته جالب توجه و مهم آن است که حتی اهداف ‌ترامپ و بایدن نیز تفاوتی ندارند. ‌ترامپ هم درباره برجام سه هدف روشن و اعلام شده داشت؛ برداشتن بند غروب، محدود کردن قدرت موشکی ایران و مهار نفوذ منطقه‌ای. همان چیزهایی که بایدن گفته به‌دنبال آن است. به اذعان تحلیلگران آمریکایی و شخص بایدن و دولتمردانش، سیاست «فشار حداکثری» ‌ترامپ کارآمد نبوده و به اهداف تعیین‌شده نرسیده است. حال بایدن می‌خواهد به همان‌جایی برسد که مستاجر پیشین کاخ سفید می‌خواست. او به‌ دنبال تغییراتی در نحوه رسیدن به این اهداف است.»

اگر چنین است و اهداف ‌ترامپ و بایدن و در نتیجه اوباما نیز تفاوتی با هم ندارند پس چرا برجام را پذیرفتید؟ و در مورد چگونگی پیشبرد مذاکرات با دولت اوباما نوشتید: «بنابراین اکنون نه غنی‌سازی ۲٠ درصد، نه تأسیسات فردو، نه پروتکل الحاقی و نه راکتورآب سنگین اراک یا هر مصداق مشابهی نمی‌تواند موضوع مذاکره باشد. ابتدا باید آمریکا و غرب بپذیرند که به حقوق و تعهدات معاهده ان‌پی‌تی به عنوان تنها مکانیزم توافق‌ساز متعهدند تا سپس بتوان توافق محتمل را مرحله‌بندی کرد و البته این توافق به هیچ‌وجه نمی‌تواند به حقوق‌اساسی ایران لطمه بزند.»۱ و البته غرب این خواسته شما را پذیرفت و شما هم برجام را امضا کردید.

مگر آن‌ روز ماهیت آمریکا را نمی‌شناختید که لازم دیدید با تن دادن به برجام، دوباره آن‌را بیازمایید؟

نویسنده «کیهان» در ادامه به حیله «نهنگ گیج» طرف غربی می‌پردازد:

«کیهان» از قول فریدمن می‌گوید: «رژیم‌هایی مثل رژیم ایران از بالا دچار گسست و شکست می‌شوند، این رژیم‌ها از پایین دچار گسست و شکست نمی‌شوند. چنین رژیم‌هایی مثل اتحاد جماهیر شوروی (سابق) هستند. نحوه فروپاشی این رژیم‌ها از بالا است و این‌گونه است که یک شکاف واقعی ایجاد می‌شود. اگر ‌ترامپ و پمپئو تحریم‌ها (ضد ایران) را برمی‌داشتند و به همراه شرکای اروپایی‌شان به سراغ ایرانی‌ها می‌رفتند و می‌گفتند «ما فقط می‌خواهیم ۱٠ سال دیگر به مدت توافقنامه هسته‌ای بیفزاییم یا می‌خواهیم ۱۵سال به مدت توافقنامه هسته‌ای بیفزاییم، ما می‌خواهیم که آزمایش‌های موشکی شما به شعاع خاورمیانه شود محدود شود»، اگر فقط همین دو چیز را به ایرانی‌ها می‌گفتند آن‌ها (ایرانی‌ها) در بالاترین سطوحِ رژیم با یکدیگر درگیر می‌شدند. نیمی ‌از آن‌ها می‌گفتند که ما باید از این پیشنهاد استفاده کنیم چون ما برای همیشه تحریم بودیم، نیمی‌ دیگر نیز می‌گفتند خیر! شما باید در بالاترین سطوح رژیم، جنگ و درگیری راه بیندازید. نباید به اصطلاح «شُل و وِل» بود، باید پیشنهادی روی میز گذاشت که برای بخشی از حاکمیت (ایران) وسوسه‌انگیز باشد!»

این‌که فریدمن باور دارد که «فرزندان انقلاب» با یک مشت آب‌نبات گول می‌خوردند درواقع بدین معنی است که گیج کردن «نهنگ» اصلاً مطرح نیست و موضوع اصلی گندیدگی ماهی از سر است.

مقایسه مورد ایران و شوروی در این بحث خود نشانه  گیجی و سردر گمی سیاسی است؛ مقایسه دو پدیده کاملاً بی‌اساس است. جمهوری اسلامی کجا و شوروی کجا؟ در ضمن مگر فراموش کرده‌اید که سقوط شوروی را بدلیل عدم ایمان رهبران آن به اسلام ناب محمدی پیش‌بینی کرده بودید؟ و به تقلید از نامه پیامبر اسلام به رهبران قدرت‌های جهانی صدر اسلام، این بار طی یک نامه رسمی از میان همه رهبران جهان، فقط گورباچف رهبر اتحاد شوروی را به گرویدن به اسلام دعوت کردید؟ البته یک نکته مهم در تجربه شوروی و روند «شکار» آن این است که می‌توان قدرتمند‌ترین ارتش دنیا بود و بمب‌های هسته‌ای، و موشک‌های بالستیک قاره‌پیما نیز داشت، اما بدلیل برخی گندیدگی‌ها هم‌چنان فروپاشید. و اینکه بی‌تفاوتی توده‌ها صحنه را برای نقش آفرینی واداده‌هایی مانند گورباچف و یلتسین فراهم آورد.

البته درک دیالکتیکی از گندیدگی، آن‌را به  بالا محدود نمی‌کند. بویژه در مورد ایران که برخلاف شوروی آن روز، نظام سرمایه‌داری هم در آن مسلط است. این‌که تصور شود گرایش به امپریالیسم محدود به  شمار اندکی از «فرزندان انقلاب» در سطوح بالاست، اگر از روی ناآگاهی نباشد، بنوعی نعل وارونه زدن است. سرنخ گندیدگی ارادۀ مقاومت جای دیگری است، و ریشه در اقتصاد سرمایه‌داری نولیبرالی دارد که با الگو برداری از نظام امپریالیستی و صهیونیستی در طول ۴۲ سال گذشته برای جامعه ایران فراهم آورده‌اید. گند این ساختار اقتصادی  سراپای جامعه را فرا گرفته است. این گندیدگی در ابعاد گسترده‌ای در بخش تولیدی و بازرگانی، فرهنگ و زبان، آموزش و پرورش، تبلیغات نیازمندی‌ها، مداحی، فوتبال، سینما، موسیقی و… نه تنها رسوخ کرده بلکه نسبتاً مسلط شده است و طبیعی است که به حوزه سیاست خارجی هم کشیده شود.

از خودتان بپرسید که چه بر سر جامعه آورده‌اید که چشم و گوش مردم به رسانه‌های امپریالیستی است و ۲۲ میلیون نفر به «آن‌هایی که می‌گفتند که ما باید از این پیشنهاد استفاده کنیم چون ما برای همیشه تحریم بودیم» رای دادند، و «آن‌ها»، چگونه از همه فیلترهای استصوابی عبور کردند، و مادر بزرگ‌ها هم دیگر بجای دعای خیر برای فلسطینی‌ها و ویتنامی‌ها، برای سلامت «بوریس جانسون» و «ناوانی» دعا می‌کنند؟

امید است که  برجام موشکی و منطقه‌ای را مثل برجام هسته‌ای در یک نمایش کمدی-تراژیک ۲٠ دقیقه‌ای تصویب نکنید، اما مطمئناً بدون تجدید نظر در راهی که پیموده‌اید و بدون نرمش در برابر خواست‌های توده‌های زحمتکش، مجبور خواهید بود که برای غرب و «شرق» دست به نرمش‌های بیش‌تری بزنید.۲ 

۱- «سایه روشن نرمش قهرمانانه»، محمد ایمانی، کیهان، ۱۳ آبان ۱۳۹۲.
۲- «متغیرهای اقتصادی چگونه بر روابط ایران و چین تاثیر می‌گذارند؟»، فرهیختگان، ۱۶ بهمن ۱۳۹۹.

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/tcp8atc