روز یک‌شنبه ۲۰ سپتامبر ۱۹۱۴ جان ردموند در جلسه‌ای از داوطلبان ایرلندی در وودنبریج، در بخش ویکلو سخنرانی کرد و از آن‌ها خواست که به ارتش انگلیس بپیوندند و در جنگ جهانی برای امپراتوری بجنگند

 

تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

منبع: صدای سوسالیستی
نویسنده: تامی مک‌کرنی
۴ آوریل ۲۰۲۲

برای به دست آوردن یک تصویر مناسب، مهم است آنچه را که در حال وقوع است در بستر آن قرار دهیم؛ و مانند اغلب اوقات، عامل اقتصادی تعیین‌کننده و حیاتی است. با فروپاشی اتحاد شوروی و متحدان اروپایی آن، دو عنصر حیاتی در دهه‌های بعد ظهور کرد. از یک سو، ایالات متحده نقش ابرقدرت یا امپراتوری جهانی را بر عهده گرفت. ثانیاً، با در دسترس قرارگرفتن ناگهانی تعداد زیادی از کارگران ماهر اروپای شرقی، قیمت نیروی کار کاهش یافت و کارفرمایان آمریکایی و اروپای غربی را به تولید در خارج از کشور تشویق کرد. با در دسترس قرار‌گرفتن امکانات چینی، انگیزه این شرکت‌ها برای برون‌سپاری تولید تسریع شد. نتیجه، افزایش سود برای شرکت‌های مالی تحت رهبری آمریکا، اما به قیمت واگذاری مزیت تولید، عمدتاً به چین بود. فقط نابینایان عمدی نمی‌توانند ببینند که این درگیری چقدر برای تقویت امپریالیسم غربی به طور اعم و برای منافع ایالات متحده به طور اخص مفید است.

نیاز مبرم به نبرد برای بی‌‎طرفی

 

«بلژیک کوچک دلاور باید از هون خوک‌صفت نجات یابد» فریاد سال ۱۹۱۴ بود. تبلیغات و سرزنش آلمانِ قیصر بقدری شدید، و داستان تجاوز به یک کشور کوچک اروپای بقدری دلخراش بود که میلیون‌ها نفر برای جنگیدن و مردن نام‌نویسی کردند. در میان کشته‌شدگان «جنگ برای پایان دادن به جنگ» ۵۰ هزار ایرلندی وجود داشت، بسیاری از آن‌ها برای تضمین آزادی ملت‌های کوچک به پیوستن تشویق شدند.
اما واقعیت وضعیت از نظر کیفی متفاوت بود. جنگ بزرگ در واقع یک مبارزه برای برتری امپریالیستی بود. حتا بلژیک کوچک هم با رفتار وحشیانه و نسل‌کشانه آن در کنگو ،چندان منزه نبود.

گرچه بیش از یک قرن از پایان آن درگیری می‌گذرد، اما ارزش تأمل دارد، اگر فقط به این دلیل که کسانی که از گذشته درس نمی‌گیرند، محکوم به تکرار اشتباهات آن هستند. این هنگام تجزیه و تحلیل رویدادهای جاری در اروپای شرقی مهم است. جنگ در اوکرائین خونین، وحشیانه و توهین به تمدن است. با این حال، آنچه که نیست، یک نبرد مستقیم بین خیر و شر، بین یک داوود کوچک دلیر و یک جالوت دیکتاتور، که در آن مداخله خارجی صرفاً بر اساس ملاحظات بشردوستانه باشد.

نیاز به گفتن نیست که مردمی که از ویرانه‌های جنگ می‌گریزند سزوار کمک و پناه‌دادن هستند. به همین ترتیب، کسانی که چنین کمکی را ارائه می‌نمایند، شایسته قدردانی می‌باشند. با این حال، درست مانند بلژیک کوچک دلاور، درگیری در اوکرائین چیزی بیش‌تر از توسعه‌طلبی صِرف روسیه است.

برای به دست آوردن یک تصویر مناسب، مهم است آنچه را که در حال وقوع است در بستر آن قرار دهیم؛ و مانند اغلب اوقات، عامل اقتصادی تعیین‌کننده و حیاتی است. با فروپاشی اتحاد شوروی و متحدان اروپایی آن، دو عنصر حیاتی در دهه‌های بعد ظهور کرد. از یک سو، ایالات متحده نقش ابرقدرت یا امپراتوری جهانی را بر عهده گرفت. ثانیاً، با در دسترس قرارگرفتن ناگهانی تعداد زیادی از کارگران ماهر اروپای شرقی، قیمت نیروی کار کاهش یافت و کارفرمایان آمریکایی و اروپای غربی را به تولید در خارج از کشور تشویق کرد. با در دسترس قرار‌گرفتن امکانات چینی، انگیزه این شرکت‌ها برای برون‌سپاری تولید تسریع شد. نتیجه، افزایش سود برای شرکت‌های مالی تحت رهبری آمریکا، اما به قیمت واگذاری مزیت تولید، عمدتاً به چین بود. ناگزیر، توازن قدرت اقتصادی به نفع چین (برخودار از جمعیت عظیم و تحصیلکرده آن) شروع به تغییر کرده است.

ایالات متحده و متحدانش (وابسته‌ها) نگران از این چشم‌انداز، و برای مقاومت در برابر پیشروی چینی‌ها به حمایت‌گرایی قدیمی متوسل شدند. از این‌رو، برای مثال، استفاده از کالاها و خدمات تولید شده توسط هواوی ممنوع شده است.

علی‌رغم این موانع تجاری، چین به گسترش اقتصاد خود و همراه با آن، نفوذ جهانی خود ادامه می‌دهد. یک عنصر حیاتی در این فرآیند دسترسی بدون مانع چین به مواد خام موجود از طریق همسایه نزدیکش روسیه است. علاوه بر این، دتسرسی چین به یک بازار بسیار بزرگ به کنار، اتحاد نزدیک با روسیه به امنیت مرزهای غربی چین کمک می‌کند.

بنابراین، حدس زدن اینکه چرا ایالات متحده و متحدانش (وابسته‌ها) با هر وسیله‌ای به دنبال بی‌ثبات کردن این ترتیبات هستند، به تخیل کمی نیاز دارد. بنابراین، در این بستر است که موضوع عضویت اوکرائین در ناتو باید مورد بررسی قرار گیرد.

روسیه، به دلیل موجه، نسبت به هرگونه تهدید احتمالی در مرزهای غربی خود، که ۲۰۰۰ کیلومتر آن با اوکرائین مشترک است، بسیار حساس است. به هر حال، وحشت جنگ جهانی دوم هنوز در حافظه‌ها زنده است. این که گسترش ناتو به سمت شرق باعث نگرانی شدید مسکو خواهد شد، هرگز یک راز یا چیزی که واشنگتن از آن بی‎اطلاع باشد نیوده است.

در میان بسیاری از سیاست‌گذاران ارشد ایالات متحده که احتیاط را توسیه می‌کنند، جورج کنان، خالق استراتژی «مهار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی»، گسترش ناتو به اروپای مرکزی را به‌ مثابه «مهم‌ترین خطای سیاست آمریکا در تمام دوره پس از جنگ سرد» توصیف کرد.[۱]

علی‌رغم این درک، زمانی‌که ولودیمیر زلنسکی رئیس‌جمهور جدید اوکرائین، در سپتامبر ۲۰۲۰ استراتژی امنیت را «با هدف عضویت در ناتو» تصویب کرد، ائتلاف از رد این پیشنهاد یا تضمین بی‌طرفی خودداری کرد. در عوض، سازندگان تسلیحات ناتو زرادخانه وسیعی از سلاح‌های پیشرفته را به اوکرائین عرضه کردند.[۲] این‌که کرملین به این وضعیت پاسخ دهد، مثل آمدن روز بعد از شب، اجتناب ناپذیر بود. و همانطور که اکنون می‌دانیم، قوانین بین‌المللی را زیرپاگذاشت و جمله کرد.

در نتیجه، ایالات متحده توانسته است متحدان خود (وابسته ها) را جمع کند و یک کارزار خصمانه عظیم علیه روسیه را رهبری کند. طوفان رسانه‌ای برای شیطان جلوه دادن روسیه، پاکیزه نشان‌دادن رابطه پنهان اوکرائین با عناصر راست افراطی، و تعمید رژیم‌های ناخوش‌آیند در لهستان و مجارستان براه افتاده است.

تحریم‌های تجاری علیه روسیه اعمال شده است، که به‌ویژه روابط تجاری با اروپای غربی را مسدود می‌کند. هم‌چنین چین [و هند – عدالت] به طور قابل‌توجهی در صورت حمایت آن از پوتین با پیامدهای اقتصادی تهدید شده است.

فقط نابینایان عمدی نمی‌توانند ببینند که این درگیری چقدر برای تقویت امپریالیسم غربی به طور اعم و برای منافع ایالات متحده به طور اخص مفید است. این‌که آیا این هدف در بلندمدت پایدار است یا خیر، پرسش دیگری است، اما در حال حاضر تلاش خواهد کرد تا وضعیت تحت رهبری ایالات متحده را حفظ کند.

و حفظ موقعیت در اذهان طبقه حاکم ایرلند نیز که با این موضوع درگیر است، از همه مهم‌تر است. علی‌رغم این واقعیت که دولت ۲۷ بخش در صحنه جهانی یک ماهی کوچک است، دولت دوبلین به شدت از موضع غرب حمایت کرده است. دولت دوبلین نه تنها از کارزار پذیرش اوکرائین در اتحادیه اروپا فعالانه حمایت می‌کند، بلکه ائتلاف حاکم در جنوب [ایرلند] آشکارا درباره پایان رسمی بی‌طرفی بحث می‌کند. این موضوع اخیر به ویژه عجیب است، زیرا ظرفیت نظامی جهانی ایرلند بسیار ناچیز است.

یک توضیح بسیار محتمل برای این شور و شوق جدید برای ماجراجویی نظامی، این محاسبه است که وضع موجود دیرپا در ایرلند در معرض خطر است. بحران مسکن به خوبی مستندشده، خدمات دو ریلی بهداشتی شرم‌آور، به روشنی جامعه‌ای با نابرابری فاحش را نشان می‌دهند، که خواست دگرگونی اساسی را فریاد می‌زند.

هم‌چنین موضوع همیشه حاضر تقسیم [به دو ایرلند] وجود دارد که بطور فزاینده در معرض خطر است. بالا آمدن «شین فین» در نظرسنجی‌ها گواه بر این است که تعداد زیادی دیگر از وضع موجود راضی نیستند. اگر تورم ناشی از کووید باعث شد کارگران به دنبال یک راه‌حل حتا رادیکال‌تر از آنچه توسط جمهوریخواهی پارلمانی ارائه می‌شود بروند، آیا برای طبقه حاکم عالی نخواهد بود اگر بتواند از ناتو، یا «همکاری ساختاری دائمی » (PESCO) دعوت کند، سرمایه‌داری را نجات دهند.

فقط برای یک لحظه‌ به تأثیر نیرومند این تصویر در تلویزیون دولتی ایرلند، برای تهییج مردان جوان برای جنگیدن در یک درگیری که مطمئناً جنگی برای پایان دادن به همه جنگ ها خواهد بود، فکر کنید که در آن مایکل عاری از ویروس در وودبریج به لئو می‌پیوندد.[۳]

برای اجتناب از این سناریو، نیاز شدید و مبرم به نبرد برای بی‌طرفی ایرلند وجود دارد.

————————
۱- دفتر مورخ، وزارت امورخارجه ایالات متحده، «کنان و مهار، ۱۹۴۷»:

https://history.state.gov/milestones/1945-1952/kennan

۲- نگاه کنید به «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، روابط با اوکرائین»:

https://www.nato.int/cps/en/natohq/topics_37750.htm

۳- روز یک‌شنبه ۲۰ سپتامبر ۱۹۱۴ جان ردموند در جلسه‌ای از داوطلبان ایرلندی در وودنبریج، در بخش ویکلو سخنرانی کرد و از آن‌ها خواست که به ارتش انگلیس بپیوندند و در جنگ جهانی برای امپراتوری بجنگند.

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2mtufysc