تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

منبع: دمکراسی مردم
۱ ژوئیه ۲۰۱۸
نویسنده: پرابهات پاتنایک

 

مارش به پیش پروژۀ سوسیالیستی بدون تردید روش‌های نوینی از اقتصاد سوسیالیستی را در آینده به ارمغان خواهد آورد. اما همه این‌ها باید حداقل دو ویژگی سوسیالیسم قدیم را در بر داشته باشند: یکی اشتغال کامل است، و دیگری احتراز از بحران‌های اضافه تولید. هیچ اقتصاد سرمایه‌داری هرگز نتوانسته است به یکی از این دو دست یابد؛ هیچ اقتصاد سرمایه‌داری هرگز نخواهد توانست به یکی از این دو دست یابد.

 

چرا سوسیالیسم بحران‌های اضافه تولید نداشت؟

 

سوسیالیسم در بخش بزرگی از جهان فروریخته است. در جاهایی که سوسیالیسم هنوز وجود دارد، رژیم‌های اقتصادی دستخوش رفرم‌های قابل‌توجهی شده‌اند. بنابراین، تعجب‌آور نیست که رژیم‌های سوسیالیستی قدیم این روزها هدف بدگویی بسیار قرار می‌گیرند. در حالی‌که سرمایه‌داری، بطرز قابل درکی، منافع حیاتی در ارتقای این بدگویی دارد، مخالفان چپ سرمایه‌داری برای مقابله با آن هم‌چنان دچار شوک روانی باقی مانده‌اند.

مطمئناً در رژیم‌های سوسیالیستی پیشین مشکلات جدی وجود داشت، که بیش از هر چیز خود را در غیرسیاسی کردن طبقه کارگر که آن رژیم‌ها قرار بود دیکتاتوری طبقاتی آن‌را نمایندگی کنند نشان می‌داد. اما در عین‌حال هرگز نباید فراموش کرد که آن‌ها نظام اقتصادی آفریدند، که از نظر دغدغه برای زحمتکشان شبیه آن در تاریخ بشر دیده نشده است.

این زمانی روشن می‌شود که ما یک پرسش ساده را مطرح کنیم: چرا رژیم‌های سوسیالیستی قدیم هرگز بحران‌های اضافه تولیدی را که مشخصه همیشگی سرمایه‌داری است تجربه نکردند؟ البته روزا لوکزامبورگ، به گفته نیکولای بوخارین، نظام سرمایه‌داری را حتا در نبود امپریالیسم، گیرافتاده در یک وضعیت «اضافه تولید عمومی دائم» دیده بود؛ اما بدون توجه به این‌که شخص بحث لوکزامبورگ را بپذیرد یا نه، این فاکت که این نظام حداقل تابع بحران‌های ادواری «اضافه تولید عمومی» است که در آن به دلیل ناکافی بودن کل تقاضا، بیکاری گسترده و ظرفیت بکار گرفته نشده هم‌زیستی دارند، غیرقابل انکار است.

در واقع، دورۀ پس از ۲۰۰۸ دوره‌ای بوده است که در آن اقتصاد جهان به مثابه یک کل، دچار یک بحران طولانی اضافه تولید بوده است. پس چگونه است که اقتصادهای سوسیالیستی قدیم هرگز چنین بحرانی را تجربه نکردند، و در واقع، حتا به گفته منتقدین برجسته آن مانند یانوش کورنایی اقتصاددان مجارستانی، توانستند اشتغال کامل دائم را حفظ نمایند؟

پاسخ مستقیم به این پرسش این است که آن‌ها اقتصادهای برنامه‌ای بودند و نه اقتصادهای بازار – محور، و نتیجتاً از «خودانگیختگی» اقتصادهای بازار- محور تبعیت نمی‌کردند. اما شخص باید فراتر از این پاسخ برود، و بیش‌تر بپرسد: برنامه بطور مشخص چه کاری انجام می‌داد تا اطمینان حاصل شود که هیچ بحران اضافه تولید رخ ندهد و وضعیت اشتغال کامل در آن اقتصادها از بین نرود؟ پاسخ به این پرسش که ساده و بسیار معروف است، و به وسلیه میخال کالتسی، اقتصاددان مارکسیست لهستانی توضیح داده شده است را می‌توان در امتداد خطوط زیر ارائه نمود.

اقتصادهای سرمایه‌داری بحران‌های اضافه تولید را تجربه می‌کنند‌، زیرا سرمایه‌گذاری – به معنای افزایش موجودی سرمایه فیزیکی – در این نظام بستگی به این دارد که آیا سرمایه‌داران انتظار دارند این افزایش، نرخ سود مناسبی به دست بدهد یا نه. آن‌ها فقط به اندازه‌ای سرمایه‌گذاری می‌کنند که فکر کنند این نرخ سود را تأمین خواهد کرد. اما اگر این مقدار سرمایه‌گذاری از تولید مصرف‌نشده با ظرفیت کامل و در توزیع مشخص درآمد بین دستمزدها و سودها کم‌تر باشد، در این‌صورت اگر اقتصاد این مقدار را تولید کند برای آن تقاضای کافی وجود نخواهد داشت. واز آنجا که در اقتصاد سرمایه‌داری هر آنچه که مورد تقاضا نیست ابداً تولید نخواهد شد، اقتصاد به زیر تولید با ظرفیت کامل خواهد لغزید.

اما هنگامی که این را انجام می‌دهد، تقاضای مصرف نیز به زیر آنچه که تولید با ظرفیت کامل بود کاهش می‌یابد، بطوری که کاهش بیش‌تر در تولید ایجاد خواهد شد؛ و این ادامه خواهد یافت، تا اقتصاد در نقطه‌ای زیر تولید با ظرفیت کامل قرار گیرد، در نقطه‌ای که هر آن‌چه که تولید می‌شود، برای مصرف و سرمایه‌گذاری مورد تقاضا است. در این نقطه، ظرفیت بکار گرفته نشده و بیکاری گسترده هم‌زیستی خواهند داشت.

یک مثال نکته را روشن خواهد کرد. فرض کنید کل ظرفیت تولید ۱۰۰ است، و تولید اقتصاد همیشه بین دستمزدها و سودها به نسبت ۴۰:۶۰ تقسیم می‌شود. فرض کنید کل دستمزدها مصرف می‌شود اما هیچ بخش از سودها مصرف نمی‌شود (فرضی صرفاً ساده‌کننده). در این‌صورت اگر تولید با ظرفیت کامل باشد، مصرف ۶۰ خواهد بود؛ و برای این تولید تقاضا وجود خواهد داشت اگر سرمایه‌گذاری فقط ۴۰ باشد (زیرا کل تقاضا از مجموع مصرف و سرمایه‌گذاری تشکیل می‌شود). اما اگر مجموع سرمایه‌داران بخواهند فقط ۲۰ سرمایه‌گذاری کنند، چون انتظار دارند هر سرمایه‌گذاری بیش‌تر از ۲۰ نرخ سودی را که آن‌ها کافی می‌دانند تأمین نخواهد کرد، در این‌صورت کل تقاضا در ظرفیت کامل تولید (۲۰+۶۰) یعنی ۸۰ خواهد بود، که کم‌تر از خود ظرفیت کامل، یعنی ۱۰۰ است. در چنین حالتی اقتصاد از ظرفیت کامل خارج می‌شود و فقط ۵۰ تولید می‌کند، که در آن ۳۰ مصرف می‌شود، که همراه با سرمایه‌گذاری ۲۰ دقیقاً برابر ۵۰ است. به دیگر سخن، یک بحران اضافه تولید وجود خواهد داشت که ۵۰ درصد ظرفیت را بکار خواهد گرفت.

اما فرض کنید در این اقتصاد تولید با ظرفیت کامل ۱۰۰ صورت می‌گرفت و زمانی که سرمایه‌گذاری ۲۰ بود، مصرف می‌توانست از ۶۰ اولیه به ۸۰ افزایش یابد، در این‌صورت هیچ کسری در کل تقاضا و نتیحتاً هیچ دلیلی برای بحران اضافه تولید وجود نمی‌داشت. اما افزایش مصرف از ۶۰ به ۸۰ در تولید با ظرفیت کامل به معنی افزایش سهم دستمزد از ۶۰ درصد به ۸۰ درصد خواهد بود (زیرا کل دستمزدها و فقط دستمزدها مصرف خواهد شد). نتیجه این‌که اگر سهم دستمزدها به سمت بالا تعدیل شود هرگز بحران اضافه تولید وجود نخواهد داست، و این‌که اقتصاد سرمایه‌داری فقط به این دلیل بحران اضافه تولید را تجربه می‌کند که سرمایه‌داران لجوجانه از افزایش دستمزدهای واقعی برای پیش‌گیری از چنین بحرانی خودداری می‌کنند.

باید توجه داشت که اگر بحران اضافه تولید وجود داشته باشد و تولید ۵۰ بشود، در این‌صورت مبلغ سود ناشی از این تولید ۲۰ است. اما اگر با افزایش صورت‌حساب دستمزد به ۸۰ از بحران اضافه تولید پیش‌گیری شود، حتا در این‌صورت سود ۲۰ خواهد بود. بنابراین، پیش‌گیری از بحران اضافه تولید با افزایش صورت‌حساب دستمزد و نتیجتاً افزایش تقاضای مصرف، ذره‌ای به سود لطمه نمی‌زند. افزایش دستمزد به زیان سود نیست؛ و با این وجود، سرمایه‌داران با قاطعیت از اجازه دادن به این افزایش در دستمزد خودداری می‌کنند. و این بدین دلیل است که سرمایه‌داری یک نظام آنتاگونیستی است: ماهیت آنتاگونیستی آن خود را فقط در مخالفت سرمایه‌داران با افزایش دستمزد به این دلیل که موجب کاهش سود می‌شود نشان نمی‌دهد؛ این خود را در مخالفت سرمایه‌داران با افزایش دستمزد حتا زمانی که سود را کاهش نمی‌دهد نشان می‌دهد. ترس این است که افزایش دستمزد کارگران را نیرومند خواهد کرد. بطور خلاصه، نظام، از نظر هستی‌شناسی (آنتولوژی) از بنیان آنتاگونیستی است. در واقع همه جوامع انسانی که با آنتاگونیسم طبقاتی مشخص ‌شدند از نظر هستی‌شناسی بنیادین آنتاگونیستی بوده‌اند.

کشورهای سوسیالیستی قدیم از این نظر آنتاگونیستی نبودند، و به این دلیل است که هرگز هیچ بحران اضافه تولید را تجربه نکردند. هر زمان که در تولید با ظرفیت کامل کسری تقاضا وجود داشت، به این دلیل که از تولید با ظرفیت کامل ۱۰۰، کل تصمیمات سرمایه‌گذاری بنگاه‌های سوسیالیستی فقط ۲۰ می‌شد (در اینجا چگونگی اتخاذ آن تصمیم‌ها مهم نیست)، و در پایه توزیع درآمد، سهم دستمزد (و نتیجتاً سهم مصرف) ۶۰ بود، در یک چنین اقتصادی برای پیش‌گیری از واقعیت یافتن کسری تقاضا، سهم دستمزد به ۸۰ افزایش می‌یافت. (به دیگر سخن، هرگز اجازه داده نمی‌شد یک کسری پیش‌بینی شده در کل تقاضا به یک کسری واقعی در کل تقاضا مبدل شود، زیرا سهم دستمزد همیشه به میزان لازم به سمت بالا تعدیل می‌شد.

شیوه این تعدیل نیز ساده بود، یعنی در حالی‌که دستمزدهای پولی ثابت می‌ماند از طریق کاهش قیمت‌ها انجام می‌شد. به دیگر سخن، در اقتصاد سوسیالیستی تولید هم‌چنان در ظرفیت کامل صورت می‌گرفت اما قیمت‌ها طوری تعدیل می‌شد که بازار را خالی کند تا تولید همیشه واقعاً مورد تقاضا باشد: با کاهش قیمت‌ها، با پرداخت دستمزد پولی، دستمزد واقعی و در نتیجه مصرف، و در نتیجه تقاضای کل افزایش می‌یافت؛ بنابراین قیمت‌ها به سطحی می‌رسید که تقاضا ۱۰۰ می‌شد. بنابراین اقتصاد سوسیالیستی با تعدیل دستمزدهای واقعی، و در نتیحه تعدیل تقاضای مصرف بنحوی که تقاضا دقیقاً ۱۰۰ باشد، همیشه تولید با ظرفیت کامل را حفظ می‌کرد.

در اینجا نکته‌ای کنایه‌آمیز وجود دارد. اقتصاد سرمایه‌داری از زمان آدام اسمیت اینطور توصیف شده است که قیمت‌ها از انعطاف‌پذیری برخوردارند که همه بازارها را خالی می‌کند. در واقع، اقتصاد سرمایه‌‌داری این‌گونه نیست. اقتصاد سرمایه‌داری برای دستمزدهای مشخص، در شرایط انحصار چندگانه (اولیگاپولی) ابداً انعطاف‌پذیری قیمت ندارد؛ و شرایط انحصار چندگانه به زمان‌های بسیار دور بازمی‌گردد. از سوی دیگر، اقتصاد سوسیالیستی قرار است یک اقتصاد برنامه‌ای باشد که از انعطاف‌پذیر قیمت احتراز نماید. با این وجود، اقتصادهای سوسیالیستی قدیم بطور سیستماتیک دقیقاً از طریق انعطاف‌پذیری قیمت برای دستمزدهای پولی مشخص، از بحران اضافه تولید احتراز می‌کردند. این فقط فقر فکری کلیشه‌های روشنفکری را که برای شناخت این اقتصادها بکار گرفته می‌شود برجسته می‌سازد.

مارش به پیش پروژۀ سوسیالیستی بدون تردید روش‌های نوینی از اقتصاد سوسیالیستی را در آینده به ارمغان خواهد آورد. اما همه این‌ها باید حداقل دو ویژگی سوسیالیسم قدیم را در بر داشته باشند: یکی اشتغال کامل است، و دیگری احتراز از بحران‌های اضافه تولید. هیچ اقتصاد سرمایه‌داری هرگز نتوانسته است به یکی از این دو دست یابد؛ هیچ اقتصاد سرمایه‌داری هرگز نخواهد توانست به یکی از این دو دست یابد.

https://peoplesdemocracy.in/2018/0701_pd/why-didn%E2%80%99t-socialism-have-over-production-crises

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/363u2whb