تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: گاردین، نشریه حزب کمونیست استرالیا
نویسنده: جان رایت
۲۳ ژانویه ۲۰۱۹
برگردان. ع. سهند

کودتای «سیا» و «ام. ‌ای. ۶» برای سرنگون کردن مصدق به ما یادآور می‌شود که هیچ منطقه‌ای بیش‌تر از خاورمیانه در دست سلطه ایالات متحده نبوده است. این هم‌چنین، جایگاه مصدق را در تاریخ به مثابه انسانی که شهامت ایستادن در برابر غرب را داشت، مستحکم می‌کند. این یک میراث غرورآفرین از تمرّدی است که امتناع امروز مردم ایران از گردن نهادن به حُکم واشنگتن در زمان ما، از آن مايه می‌گیرد.

کودتای ۱۹۵۳ ایران: جنایت طراحی‌شده در لندن و واشنگتن

 

اوت امسال ۶۶-مین ساگرد کودتای رسوایی است که انگلیس و ایالات متحده از طريق سازمان‌های جاسوسی خود برای سرنگون کردن رژم ملی به طور دمکراتیک انتخاب شده مصدق، نخست‌وزیر ایران، زمانی که او برای ملی کردن و به دست گرفتن کنترل دخاير نفت کشور خود از شرکت نفت انگلیس-ایران تعلق به انگلیس حرکت کرد، سازمان دادند.

۱۹ اوت ۱۹۵۳ روزی است که ایرانی‌ها درس سختی در زمینه قوانین بازی امپراتوری و سلطه آموختند. در این روز محمد مصدق نخست‌وزیر به طور دمکراتیک انتخاب شده به دست واشنگتن و لندن سرنگون شد. این، هر طور که به آن نگاه شود، یک عمل راهزنی بین‌المللی بود که تا به امروز عادلانه جبران نشده است.

«عملیات آژاکس» به وسيله «سیا» و با هم‌دستی «ام. آی. ۶» در پاسخ به تصمیم مصدق و حمایت پارلمان ایران (مجلس) از آن برای ملی کردن نفت ایران و به کار گرفتن درآمد حاصل  به سود مردم ایران طراحی، سازماندهی و اجرا شد.

تا آن نقطه، بخش اصلی درآمد حاصل از بهره‌‌برداری از نفت ایران از سوی شرکت نفت انگلیس-ایران، شرکت نفت دولتی انگلیس، سلف مجتمع نفتی جهانی بریتیش پترولیوم امروز که در سال ۱۹۰۸ با این هدف تأسیس شده بود، از کشور ربوده می‌شد.

تأکید استعماری لندن بر کنترل آن بر منابع طبیعی ایران زمانی صورت گرفت که نیروی دریایی سلطنتی موتورهای ذغال سنگی خود را به موتورهای نفتی تغییر داد. در حمایت از منافع امپراتوری که در آن زمان یک چهارم جهان را دربر می‌گرفت، حضور جهانی نیروی دریایی سلطنتی غیرقابل ناگزیر بود. در نتیجه، سلطه و استثمار نفت ایران برای لندن یک اولویت دارای اهمیت استراتژیک محسوب می‌شد.

هیچ‌کس بهتر از وینستون چرچیل، نخست‌وزیر آینده انگلیس اهمیت نفت ایران را با گزافه‌گویی مرسوم اعلام نکرد: «خوش شانسی جایزه‌ای فراتر از انتطارات ما از سرزمین پریان برایمان به ارمغان آورده است. اربابی خود جایزه این مبادرت بود» و این ستایش علنی از فرصت ثروتمند ساختن ملی خود به زیان یک کشور دیگر چنان گستاخانه است که می‌تواند یک مافیایی پست را هم شرمنده کند.

طی سال‌های کنترل نفت ایران از سوی انگلیس، تهران درصد مضحکی دریافت می‌کرد. این ترتیبات یک‌جانبه مبتنی بر چنان نخوت استعماری بی‌شرمانه‌ای بود که فقط می‌توانست موجب بالا رفتن آگاهی ملی شود. و به دلیل این آگاهی ملی بود که شاه در سال ۱۹۵۱ پس از آن‌که مجلس با اکثریت قاطع مصدق را نامزد نخست‌وزیری معرفی نمود، با بی‌میلی مصدق را به آن سمت منصوب کرد.

در این دوره، محمدرضا، شاه جوان، که پدرش در سال ۱۹۴۱ به علت همدلی‌هایش با آلمان در جنگ جهانی دوم از سوی انگلیس و شوروی مجبور به کناره‌گیری شده بود، به مثابه یک پادشان مشروطه به تخت نشست. مصدق و جریان ملی که او نمایندگی می‌کرد مورد نفرت جاه‌طلبی‌های شاه برای قدرت شخصی بود. آن‌ جاه‌طلبی‌ها به وسيلۀ انگلیس با فکر حفاظت از منافع نفتی خود، در حالی‌که کشور در تاریخ خویش به یک دو راهی می‌رسید، تشویق می‌شدند.

مصدق، پس از رسیدن به قدرت نقشه خود را برای ملی کردن و به دست گرفتن کنترل ذخاير نفتی ایران به اجرا گذاشت و دارایی‌های شرکت نفت انگلیس-ایران را مصادره کرد.

مصدق اقدامات خود را چنین توجیه کرد: «سال‌های طولانی مذاکرات ما با کشورهای خارجی [بر سر توزیع عادلانه درآمدهای نفتی] هیچ نتیجه‌ای نداشته است. با درآمدهای نفتی، ما می‌توانیم کل بودجه خود را برای مقابله با فقر، بیماری، و عقب‌ماندگی در میان مردم خود تأمین کنیم.»

او ادامه داد: «یک ملاحظه مهم دیگر این است که با از بین بردن قدرت شرکت انگلیسی، ما فساد و توطئه‌گری را نیز که با آن در امور داخلی کشور ما رسوخ شده است، از بین خواهیم برد. زمانی که این بندگی خاتمه یابد، ایران به استقلال اقتصادی و سیاسی خود دست خواهد یافت.»

اجرای کودتا
انگلیس با غیرممکن کردن فروش نفت خام تازه ملی شدۀ ایران در بازار جهانی پاسخ داد. اما، برای یک قدرت استعماری که امپراتوری آن در سراشیب سقوط قرار داشت، این برای راضی کردن میل انتقام‌جویانه آن کافی نبود. به دلیل نداشتن قدرت و توانایی لازم جهت تسویه‌حساب، لندن برای کمک به واشنگتن، که در میان قدرت‌های امپریالیستی غربی به مثابه اولین بین برابرها بود، مراجعه کرد.

استدلال مورد استفاده لندن برای کشیدن آمریکایی‌ها به دشمنی انگلیس با مصدق این بود که با اشاره به محبوبیت و نفوذ حزب تودۀ (کمونیست) ایران به مثابه شاهد، ایران در خطر کمونیست شدن قرار داشت. در حالی‌که واشنگتن در سَکَرات تب ضدشوروی و ضدکمونیستی می‌سوخت، انگلیس توانست نقشه خود را برای سرنگون کردن مصدق با نقش رهبری «سیا» به اجرا درآورد.

کلید موفقیت آن رشوه دادن به افسران ارتش و پلیس، روزنامه‌نگاران، روحانیون و اعضای پارلمان ایران بود، که وظیفه داشتند به احساسات ضدمصدق دامن بزنند. یک کارزار لجن‌پراکنی، برای شعله‌ور ساختن احساساست مذهبی بخش بزرگی از جمعیت ایران، و متهم ساختم مصدق به کمونیست بودن به راه افتاد.

طبق اسناد ار رده محرمانه خارج شدۀ «سیا»، زمانی که کودتا در ۱۵ اوت آغاز شد شکست خورده به نظر می‌رسید. نیروهای امنیتی مصدق ده‌ها نفر را دستگیر کردند و شاه، که در توطئه شرکت داشت مجبور به فرار از کشور شد.

اما، با به کار گرفتن تأثیر تظاهرات گسترده‌ای که با پول «سیا» برگزار می‌شد، در ۱۹ اوت مصدق با هزاران هوادار خود دستگیر شد. پس از آن، شاه از تبعید بازگشت و دست‌نشانده واشنگتن شد، و با ددمنشی و فساد شدید بر کشور حکومت کرد، تا این که در سال ۱۹۷۹ انقلاب ایران او و دارو دسته‌اش را برکنار کرد.

بستر این تاریخچه، البته دیوسازی لجام‌گیسخته امروز واشنگتن از ایران است. از ترسیم دروغین کشور به مثابه حامی تروریسم و تهدید برای منطقه استفاده شده است تا خروج یک‌چانبه دولت ترامپ از قرارداد اتمی ایران و تشدید تحریم‌ها و تهدید قریب‌الوقع جنگ توجيه گردد.

واقعیت دقیقاً خلاف این است- ایران در نبرد با تروریسم مورد حمایت غرب در منطقه  غیرقابل اجتناب و انکار بوده است و در برابر جاه‌طلبی‌های فرقه‌ای متحدین استراتژیک کلیدی ایالات متحده-اسرائیل و عربستان سعودی- که حساب شده به سود این روایت از داستان «آلیس در سرزمین عجایب» کنار گذاشته می‌شوند، به مثابه یک ستون مقاومت ایستاده است.

کودتای «سیا» و «ام. ‌ای. ۶» برای سرنگون کردن مصدق به ما یادآور می‌شود که هیچ منطقه‌ای بیش‌تر از خاورمیانه در دست سلطه ایالات متحده نبوده است. این هم‌چنین، جایگاه مصدق را در تاریخ به مثابه انسانی که شهامت ایستادن در برابر غرب را داشت، مستحکم می‌کند.

این یک میراث غرورآفرین از تمرّدی است که امتناع امروز مردم ایران از گردن نهادن به حُکم واشنگتن در زمان ما، از آن مايه می‌گیرد.

برگرفته از «رستاخیز جهان سوم»

http://www.cpa.org.au/guardian/2019/1853/14-iran.html

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2yd5dpj9