درس از همه اینها برای کمونیستها: از پذیرش اقتصاد «اردوگاهی» که به نظر میرسد مبتنی بر درک ساده از تجارت جهانی و جریان سرمایه مالی است، برحذر باشید.
تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: صدای سوسیالیستی، نشریه حزب کمونیست ایرلند
نویسنده: نیال کولینان
۷ ژوئیه ۲۰۲۳
سلطه دلار
مقاله اخیر در «صدای سوسیالیستی» – با عنوان «چند قطبی و سلطه ایالات متحده» – مطرح میکند که امپریالیسم آمریکا سلطه دلار را هدایت میکند و اینکه دلار فقط با اقدامات سیاسی کشورهایی مانند چین میتواند تضعیف شود. اما، بعید است که سلطه دلار نهایتاً با اقدامات کشورهای خارجی مشخص شود. بلکه درگیریها تضادها طبقاتی داخلی در درون سرمایهداری آمریکایی – که بین دولت، تولیدکنندگان صنعتی و سرمایهداران مالی به نمایش گذاشته میشود – احتمالاً تعیینکنندهتر خواهند بود.
البته، عوامل بیرونی مهماند. چین از تقاضای آمریکا (بزرگترین اقتصاد جهان) برای حفظ الگوهای رشد داخلی خود استفاده میکند. در واقع، ظرفیت اقتصادی ایالات متحده برای ایجاد کسریهای مداوم در تجارت، نقش دلار بمثابه ارز مسلط جهان را تقویت میکند. این کسریها به نفع کشورهایی مانند چین نیز هست. در واقع، چین در رابطه با دلار بین چکش و سندان قرار دارد. یکی از دلایل اصلی استفاده خارجیها از دلار این است که ایالات متحده بازارهای مالی دارد که به راحتی در دسترس میباشند، و برخلاف، مثلاً چین، هیچ کنترلی بر سرمایهگذاران خارجی وجود ندارد. چین برای رقابت با دلار، حداقل باید همان مزیتها را به خارجی ها ارائه دهد. چقدر احتمال دارد چین کنترل جریان پول در داخل و خارج از کشور و تراز پرداختهای خود را واگذار کند؟ انجام این کار توانایی چین برای کنترل بدهیهای اعتباری و مالی را محدود میکند – یک سناریوی غیرمحتمل، زیرا نخبگان چینی مشروعیت حاکمیت خود را بر ثبات و رشد قرار میدهند.
چین، پس از دههها بازاریسازی – به هر حال، کشوری است که در آن شرکتهای خصوصی تقریباً ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی، ۸۰ درصد اشتغال شهری و ۹۰ درصد مشاغل جدید را تولید میکنند (منبع: «دفتر اطلاعات شورای دولتی»، جمهوری خلق چین،۲۰۲۲) و اکنون یکی از بالاترین سطوح نابرابری درآمدی در جهان را دارد. نابرابری بالا در درآمد مصرف ملی را کاهش میدهد (تضعیف تقاضای داخلی) و منجر به پسانداز مازاد می شود. اقتصادهایی مانند چین، با تقاضای داخلی نسبتاً ضعیف، برای حل تولید مازادی که اقتصاد آنها را به حرکت در میآورد، به مازاد تجاری بزرگ و پایدار نیاز دارند. اقتصادهای دارای مازاد، مانند چین، در ازای مازاد خود داراییهای خارجی دریافت میکنند. اینجاست که ایالات متحده به چین کمک میکند. یک کشور فقط با صدور مالکیت داراییها میتواند پساندازهای خالص خارجی وارد کند و بازارهای مالی ایالات متحده به چینیها اجازه دسترسی بدون محدودیت به داراییهای محلی را میدهند.
در واقع، اگر ایالات متحده سعی کند کسری تجاری خود را کاهش دهد، این باعث اختلال شدید در جریان سرمایه جهانی و بیثباتی جدی کشورهایی مانند چین خواهد شد. چین با افزایش سهم خود در تولید جهانی و انباشت داراییهای خارجی، از تقاضای خارجی – که دلار نیروی محرکه آن است – سود میبرد. اما این افزایش سهم از سوی چین به قیمت کاهش سهم تولید جهانی برای کشورهای دارای کسری بودجه، مانند ایالات متحده است. بنابراین، هرگونه اقدام چین برای گسست از سلطه دلار احتمالاً جزئی و بدون تغییرات قابلتوجه و مخرب در ساختارهای سیاسی و اقتصادی آن، جزئی و ناموفق خواهد بود.
در عوض، منبع احتمالی نزول دلار احتمالاً از فشارهای داخلی در داخل ایالات متحده خواهد بود. بازهای وال استریت و واشنگتن از سلطه دلار سود میبرند، اما سلطه دلار هزینههای قابلتوجه، و در درازمدت، غیرقابل دوام برای تولیدکنندگان و کارگران آمریکایی دارد. نابسامانی اقتصادی نشاندهنده وضعیت پر هرجومرج و پراکنده کنونی طبقه سیاسی آمریکا است. سناریوی کنونی کسری تجاری، با کاهش ارزش واقعی اقتصادی آمریکا، قابل دوام نیست. ایالات متحده از نظر اقتصادی قادر به حفظ بار خود بمثابه ارز ذخیره جهانی نخواهد بود، که احتمالاً به کاهش اعتبار دلار و بحرانهای اقتصادی و مالی جهانی با ابعاد مختلف در مقطعی در آینده منجر خواهد شد. درس از همه اینها برای کمونیستها: از پذیرش اقتصاد «اردوگاهی» که به نظر میرسد مبتنی بر درک ساده از تجارت جهانی و جریان سرمایه مالی است، برحذر باشید.