رجانیوز
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
بازی کاناداییها در زمین انگلیس
ورزش در غرب از سیاست جداست؟/ چه کسانی از بهم ریختگی اردوی تیم ملی فوتبال ایران سود میبرند؟
لغو یکطرفه بازی تیمهای ملی فوتبال ایران و کانادا به خوبی نشان داد که نه تنها سیاست از ورزش در غرب جدا نیست بلکه ابزاری برای اجرای اهداف سیاسی است.
ورزش در غرب از سیاست جداست؟/ چه کسانی از بهم ریختگی اردوی تیم ملی فوتبال ایران سود میبرند؟
گروه سیاسی جهان نيوز: تیم ملی فوتبال ایران که در جام جهانی قطر با انگلیس همگروه شده است، برای اینکه آمادگی لازم در این تورنومنت را کسب کند و به سراغ حریفان قدری چون انگلیس برود تیمهایی که سبک بازیشان به این کشور میخورد را انتخاب کرد. کانادا در این حوزه با ایران قرادادی را برای بازی دوستانه منعقد کرد.
در همان زمان نیز بسیاری نسبت به این موضوع ابراز تعجب کردند. چراکه این کشور عناد زیادی در حوزه سیاسی با ایران داشته و دارد اما بعضا برخی با خوشبینی مطرح میکردند که فضای ورزش با سیاست در این کشورها یکسان نیست. اما بعد از مدتی غبار خوشبینیها را خود کاناداییها کنار زدند و در یک عملکرد کاملاً سیاسی و دشمنانه به طور یکطرفه بازی دوستانه و مهم آمادهسازی تیم ملی فوتبال کشورمان را لغو کردند.
این موضوع به نوعی برنامههای تیم ملی فوتبال کشورمان را بهم ریخت و اردوی ملی پوشان با بینظمی همراه شد. اگر این اقدام در قبال یک کشور دیگر صورت میگرفت قطعاً در حوزه رسانهای کاناداییها به تبانی متهم میشدند و همچنین در زمینه ورزشی از این کشور شکایت میشد و در خصوص اینکه یک حرکت کاملاً غیر اخلاقی و جنگ روانی به نفع حریف تیم ملی ایران یعنی انگلیس این اقدام رخ داده است، صحبت به میان میآمد. اما متاسفانه در ایران با نوعی اهمالکاری در این حوزه روبرو هستیم و حتی گفته میشود که قرارداد این بازی حتی بند فسخ نداشته است.
اولين واكنش به لغو برگزاری بازی از سوی سردار آزمون صورت گرفت. مهاجم تيم ملی فوتبال ايران در استوری اينستاگرامش نوشت: «عجيب بازيچه فدراسيون كانادا شديم. متاسفم كه اعلام كردن اين بازی لغو شده. اميدوارم در بازیهای آينده اين اتفاقات نيفته و ورزش رو قاطی سياست نكنن. اين حق ورزشكاران عزيز كشور نيست كه نتونن بازیهای بزرگ رو انجام بدن يا به فكر بازی كردن واسه كشور ديگهای باشن. اميدوارم يخورده دلتون به حال نوجوانان و جوانان كشورم بسوزه. اين حق جوانان كشورم نيست. زنده باد ايران و ايرانی.»
وزير ورزش كانادا پاسكال اونگ در بيانيهای نوشت: «كانادا فوتبال را به خاطر اتخاذ اين تصميم تحسين میكند و مشتاقانه منتظر تشويق تيم كانادا در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر است.» مليسا لانتسمن يكی از نمايندگان مجلس كانادا نوشت: «تصميمی ديرهنگام اما مورد استقبال در مسير عدالت.»
به هر حال برنده این بازی سیاسی تیم ملی انگلیس بوده است. جالب اینجاست که این بازی با یک بهانه کاملاً سیاسی لغو شده است. اینکه کاناداییها ابتدا اقدام به بستن قرارداد با ایران برای بازی دوستانه کردند و بعد با اهداف سیاسی این بازی را لغو کرده اند نشان میدهد اتفاقاً در اروپا به هیچوجه ورزش از سیاست جدا نیست و حتی ورزش ابزاری سیاسی برای ضربه زدن به کشورهاست. حالا از بحث جنگ روسیه و اوکراین و کنار گذاشتن روسیه از بازیهای مختلف و تحریم ورزشی این کشور بگذریم علیه کشورمان نیز به خوبی این رویه چه در سطح آسیا و رشته ورزشی فوتبال و چه در سطح جهانی و سایر رشتههای ورزشی خصوصا ورزش بانوان این امر به خوبی دیده می شود.
کوچ برخی ورزشکاران زن که فکر میکنند در خارج از کشور برای آنان فرش قرمز پهن شده و سکوی قهرمانی برای آنان مهیاست از جمله همین موارد است. اغلب دیده میشود که به طور کاملاً سیاسی برخی کشورها از این موضوعات سوء استفاده میکنند و با ترغیب برخی ورزشکاران آنان را به مهاجرت فرامیخوانند. بعد از مدتی اما این ورزشکاران به خوبی متوجه میشوند که بهشت آمال و آرزوهای آنان سرابی بیش نیست. ماجرای «کیمیا علیزاده» که در ایران به قهرمان ورزشی تبدیل شد اما با سر و صدای زیاد به خارج از کشور رفت و عاقبت از کاروان مهاجران در المپیک سر در آورد برای بسیاری یک حکایت پندآموز شد که فریب طراحیهای غربیها را نخورند.
متاسفانه در حوزه مدیریت ورزشی نیز با توجه به عدم دقت در موارد خاص دیده میشود که برخی از مربیان خارجی با هدف کلاهبرداری ورزشی و سوء استفاده از فضای سیاسی علیه کشورمان مبالغ هنگفتی را از کشورمان اخاذی میکنند.
آنچه در این زمینه بسیار مهم و حیاتی است هوشیاری خصوصاً مدیران و سپس ورزشکاران حرفهای است که به دام سیاست بازیهای غرب علیه کشورمان نیفتند.
از سوی دیگر بهم خوردن بازی مهمی که کاناداییها به طور یکطرفه آنرا انجام دادن به خوبی یک مساله مهم را برای همه روشن ساخت و آن هم سیاسی بودن همه کنشهای غربیها چه در حوزه اجتماعی و چه فرهنگی و چه ورزشی است. در واقع با وجود اینکه بارها و بارها از سیاسی بودن ورزش و همچنین ابزار قرار گرفتن ورزش برای اهداف سیاسی در اروپا سخن گفته میشد اما عدهای کورکورانه این موضوع را نهی میکردند اما حالا به خوبی روشن شده است که همه این موارد بازی فریب بوده است و غرب نه تنها در حوزههای اجتماعی و ورزشی مستقل نیست بلکه همه چیز در این کشورها پای سیاست نوشته میشود.
اگر نگاهی به بهانه تراشیهای واهی کاناداییها برای لغو این بازی دوستانه بیندازیم که حتی به طور متوهمانه عنوان کردند که نهادهای نظامی تیمهای ورزشی و فوتبال کشورمان را مدیریت میکنند، به خوبی متوجه میشویم که غرب برای توجیه خود از هر نوع دروغی بهره میبرد. موضوع جالب توجه دیگر بازی ضدانقلاب در ونکوور است که با جار و جنجال سیاسی کاناداییهایی که به قول معروف نزده میرقصند را به سمت سیاسیکاری در امر ورزش هل داد و حالا تیم فوتبال ایران باید برای آمادهسازی خود برنامه دیگری تا بازیهای جام جهانی طراحی و اجرا کند.
***
رجانیوز
۱۲ اسفند ۱۴۰۰
جدایی ورزش از سیاست؟ پس چرا زمان صدام عراق تحریم نشد؟
تسینم نوشت: رفتار دوگانه نهادهای بینالمللی ورزشی در قبال یک ناهنجاری بهنام جنگ، خود یک ناهنجاری ایجاد کرده است آن هم اینکه جنگ با جنگ و مظلوم با مظلوم از دید سرمایهداران ورزشی فرق میکند.
چند روزی است که شیپور جنگ در جغرافیایی دیگر از زمین پهناور به صدا در آمده است، آتشی که بین روسیه و اوکراین رد و بدل میشود و منجر به کشته شدن و آوارگی هزاران غیرنظامی شده است. جنگ در اوراسیا به سرتیتر خبرهای منطقه و جهان تبدیل شده و روی اقتصاد و امنیت جهانی تأثیری بسزا گذاشته است. این روزها جامعه جهانی آنچه را در مرزهای دو کشور همسایه رقم میخوردمحکوم کرده اما جنس این واکنشها حداقل در جامعه ورزش سبک و سیاقی جدید به خود گرفته است.
کمیته بینالمللی المپیک (IOC) با محکوم کردن حمله روسها به همسایه غربیشان، دستور حذف سرود و پرچم روسیه در تمام صحنههای ورزشی و گرفته شدن میزبانی رویدادها از این کشور را میدهد و فیفا و یوفا نیز در بیانیهای مشترک اعلام میکنند که تیمهای ملی و باشگاهی فوتبال روسیه از تمامی تورنمنتهای فوتبالی از جمله جام جهانی کنار گذاشته میشوند، حتی به کمربند مشکی افتخاری پوتین در تکواندو رحم نشده است و آن را هم از رئیس جمهور روسیه گرفتهاند، برخوردهای قاطع و ضربتی که تا پیش از آن در دفاع از حق مظلوم، نظیرش را ندیده بودیم. جنگ در هر کجای دنیا، بههنگامی که پای پایمال شدن حق و حقوق مظلومی در میان باشد، محکومو پدیدهای مذموم است و در آن شکی نیست. بحث در این گزارش طرفداری از یک جناح یا اینکه بررسی کنیم که حق با کدام طرف است؛ نیست، بلکه رفتار دوگانهای است که نهادهای بینالمللی ورزشی با یک اتفاق تلخ بهنام جنگ دارند.
طبق منشور المپیک و فیفا و سایر نهادهای ورزشی، جدایی سیاست از ورزش یک اصل غیرقابل انکار و لازمالاجرا است، با وجود این بند که رکن اصلی موجودیت روح ورزش در جهان به حساب میآید، سؤال اینجاست؛ چرا پای ورزش به این ماجرای سیاسی ـ امنیتی باز شده است؟ در آن سوی ماجرا ورزشکاران و مردم عادی کشور روسیه که در شعلهور شدن آتش این جنگ، هیچ نقشی نداشتهاند چرا باید پاسوز تصمیمِ سیاسیِ ورزشیها شوند؟ آیا حذف تیمهای ملی روسیه از مسابقات بینالمللی در تضاد با اصلِ «جدایی ورزش از سیاست» نیست؟
پاسخ دادن به این سؤالها زمانی دشوارتر میشود که بدانیم همین نهادهای تحریمکننده ورزشی، رفتاری دوگانه در قبال یک مسئله واحد دارند، عملیات ویژه، حمله، تجاوز، جنگ یا هر چیز دیگری که اسمش را بگذارید، امروز برای روسیه تحریم را در پی دارد ولی برای دیگر متجاوزان دنیا چنین تصمیمی گرفته نمیشود. انزوا و امتیاز دو واژه روبهروی همدیگر هستند که فیفا و IOC یکی را در زمان حال برای روسیه و دیگری را برای طرفین دیگر جنگها اعمال میکنند.
در مسئله فلسطین که سالهاست بهدلیل تجاوز رژیم صهیونیستی، جنایت جنگی علیه غیرنظامیان و کودکان فلسطینی در حال انجام است، برای متجاوز تحریمی در نظر گرفته نشده و در عوض امتیازاتی نیز داده شده است یا داده خواهد شد، از جمله پیشنهاد کسب میزبانی جام جهانی ۲۰۳۰ فوتبال، آن هم در حالی که ظلمی که به مردم فلسطین میشود، بهخلاف جنگ روسیه و اوکراین، سالهاست که صورت گرفته است و شدت و تلفاتش نیز اصلاً قابل قیاس نیست، از سوی دیگر در این مورد بارها ورزشکاران نامی جهان و نهادهای مردمی و ورزشی صدای مردم مظلوم فلسطین شدهاند ولی دریغ از یک حمایت خشک و خالی از سوی نهادهای پولدار و قدرتمند ورزشی بینالمللی. چرا با وجود اعلام متعدد انزجار ملتهای آزادیخواه دنیا از جنایات رژیم کودککش و غاصب صهیونیستی تصمیمی برای تحریم ورزشی از سوی نهادهای جهانی گرفته نشده است و بهعوض ورزشکارانی که از رویارویی با ورزشکاران این رژیم خودداری میکنند، محروم میشوند؟
در یمن که طبق آمار ۳۷۷ هزار کشته نظامی و غیرنظامی داشته است و تا همین امروز نیز ادامه دارد، چرا کمیته بینالمللی المپیک و فدراسیونهای جهانی برای تحت فشار دادن و تحریم طرف مقابل این جنگ ورود نکردهاند؟ این شرایط را برای افغانستان، سوریه و دهها کشور دیگر نیز که در همین تاریخ معاصر مورد تجاوز، حمله و ظلم کشور یا کشورهای دیگر قرار گرفتهاند بررسی کنید.
انسان، همان انسان است و مرگ نیز همان مرگ، تنها تفاوت مردمِ فلسطین و یمن با مردم اوکراین شاید، رنگ چشمهایشان باشد ولی، آیا در منشور المپیک صحبتی از تفاوت رنگها شده است؟ مگر غیر از این است که نماد المپیک با ۵ حلقه بهرنگهای قرمز، سبز، سیاه، زرد و آبی برای مردم سراسر دنیا طراحی شده است؟ IOC، فیفا و سایر فدراسیونهای جهانی که در بیانیههای امروزِ روزشان از اتحاد در فوتبال و ورزش بهنفع مردم آسیبدیده حرف میزنند، آیا بوی خون هزاران بیگناه دیگر به مشامشان نرسیده است؟ بهراستی فیفا، فدراسیونهای مختلف جهانی و IOC چه قدمی برای برقراری صلح در خاورمیانه برداشتهاند؟ بوی خون بیگناهان در همه جای دنیا یکی است ولی انگار این تفاوت رنگ چشمهای بیپناهان و سمت و سوی حاکمانشان است که برای نهادهای ورزشی ملاک و معیار برخورد است و نه بوی خونی که بهناحق ریخته میشود.
تیم ملی روسیه طبق قرعهکشی پلیآف جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، باید به مصاف لهستان میرفت و در صورت پیروزی در این بازی، مقابل برنده دیدار سوئد و جمهوری چک صفآرایی میکرد که همه این کشورها اعلام کردند حاضر نیستند برابر روسیه به میدان بروند، آیا اگر این تصمیم از سوی چند کشور دیگر برای دفاع از حق مظلومی از متجاوز دیگری گرفته میشد، باز هم فیفا با به یک بیانیه سفت و سخت از آن دفاع میکرد، یا اینکه کشورهای تحریمکننده، با تهدید به تحریم و محرومیت روبهرو میشدند؟ کما اینکه اکنون نیز چنین چیزی وجود دارد و هر فردی که مقابل ورزشکار رژیم صهیونیستی قرار نمیگیرد نهتنها تشویق نمیشود بلکه سختترین تنبیهات را برایش در نظر میگیرند.
اینکه بتوان از ابزار ورزش، هنر یا هر مسئله اجتماعی و فرهنگی دیگری برای جلوگیری از جنگ و تحت فشار قرار دادن طرفین برای برقراری صلح و آتشبس استفاده کرد به خودی خود با ارزش است اما با رفتار دوگانهای که در برخورد با یک ناهنجاری بهنام «جنگ» وجود دارد، باید به اجرای صحیح اصلِ جدایی سیاست از ورزش شک کرد، مگر اینکه در ادامه این اصل، تبصرهای وجود دارد که ما از آن بیخبریم(!)، تبصرهای با عنوان «لزوم اجرای اصل جدایی سیاست از ورزش غیر از مواردی که بهضرر نظام سرمایهداری باشد».
رفتار متناقض نهادهای ورزشی در این چند روز صدای خیلی از اهالی ورزش را درآورده است. مشعلِ المپیک این روزها بهبهانه خاموش کردن آتش جنگ روسیه و اوکراین، در اجرای اصلی جدایی سیاست از ورزش سنتشکنی کرده و دست به تحریم ورزشی زده است، آن هم درست زمانی که کمی آنطرفتر سوریه و فلسطین سالهاست که حتی شبهایشان نیز از آتش متجاوزان خارجی روشن است و همین میشود که این مشعل در مواجهه با یک پدیده، در هر زمان و مکانی سلیقهای عمل میکند و در نقش آتشبیار معرکه ظاهر میشود. زیتونِ صلح المپیک نیز این روزها بیشتر از مرزهای اروپا ریشه ندوانده است و تلاش برای برقراری صلح فقط در همان خطه خوشآبوهوای اروپا و دنیای غرب جواب میدهد؛ برای چشمآبیها و موطلاییها. سهم مظلومان دیگر نقاط دنیا از منشور المپیک، همان اصلِ قاطعِ جدایی سیاست از ورزش است؛ بدون تبصره، بدون ترحم.
***
رجانیوز
۳۱ فروردین ۱۴۰۰
حاشیه تأسیس سوپرلیگ اروپا؛
ورود سیاست مداران به حوزه ورزش/ نخستوزیر انگلیس: اجازه نمیدهم طرح سوپرلیگ عملی شود/ شعار «جدایی ورزش از سیاست» بی اعتبارتر از همیشه
اگر تاکنون شعار جدایی ورزش از سیاست معنی و مفهومی داشت، امروز این شعار حتی روی کاغذ هم اعتبار خود را از دست داده است.
گروه سیاسی-رجانیوز: اگر تاکنون شعار جدایی ورزش از سیاست معنی و مفهومی داشت، امروز این شعار حتی روی کاغذ هم اعتبار خود را از دست داده است.
به گزارش رجانیوز، یکشنبه هفته جاری (۲۹فروردین ماه۱۴۰۰)، ۱۲ باشگاه بزرگ فوتبال اروپا، پس از مدتها مذاکره، رویای چندین سالهشان را عملی کرده و تأسیس سوپرلیگ اروپا را اعلام کردند.
رئال مادرید، بارسلونا و اتلتیکو مادرید از اسپانیا، منچستریونایتد، آرسنال، چلسی، تاتنهام، منچستر سیتی و لیورپول از انگلیس، اینترمیلان، آث میلان و یوونتوس از ایتالیا بهعنوان باشگاه های موسس سوپرلیگ اروپا نام برده شدهاند.
در بیانیه رسمی باشگاه رئال مادرید اسپانیا، این لیگ که رسماً در مقابل لیگ قهرمانان اروپا قد علم کرده است، از تابستان پیش رو شروع به فعالیت خواهد کرد.
در بیانیه باشگاه رئال مادرید آمده است: «تاسیس این سوپرلیگ زمانی سرعت گرفت که دنیای فوتبال تحت تاثیر پاندمی کرونا ضرر و زیان اقتصادی فراوانی دید. در طی سال های اخیر باشگاه های موسس در پی بهبودی کیفیت رقابت های فوتبال اروپایی در بالاترین سطح و به خصوص تاسیس یک سوپرلیگ با حضور بهترین های فوتبال اروپا بودند تا بتوانند هر هفته با یکدیگر مسابقه دهند.»
البته این اقدام ۱۲ باشگاه بزرگ اروپایی بیپاسخ نماند. بلافاصله پس از اعلام خبر تأسیس سوپرلیگ، اتحادیه فوتبال اروپا ضمن محکوم کردن اقدام باشگاههای مطرح اروپا، اعلام کرد که تیمهای حاضر در سوپرلیگ را از تمامی رقابتهای فوتبال اخراج خواهد کرد
فیفا، فدراسیون جهانی فوتبال نیز در مواضعی مشابه موضع یوفا، با صدور بیانیهای اعلام کرد که بازیکنان تیمهای مذکور، اجازه حضور در مسابقات بینالمللی و به ویژه جام جهانی را نخواهند داشت.
واکنش منفی و موضعگیری های فیفا و اتحادیه فوتبال اروپا علیه تصمیم ۱۲ باشگاه فوتبال اروپایی، طبیعی و اساساً قابل حدس بود که تأسیس سوپرلیگ اروپا، آن هم خارج از کنترل و نظارت متولیان فوتبال در اروپا و جهان، با واکنش منفی روبرو خواهد شد. اما نکته جالب توجه ماجرا، ورود مقامات سیاسی برخی از کشورها به یک موضوع ورزشی بود.
روز گذشته بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس ضمن محکوم کردن ایده سوپرلیگ، در اظهاراتی گفت: این خبر خوبی برای هواداران نیست و همچنین خبر خوبی برای فوتبال در این کشور(انگلیس) محسوب نمی شود.
نخست وزیر انگلیس اعلام کرده است که هر کاری لازم باشد میکند، تا از تحقق ایده سوپرلیگ اروپا جلوگیری کند. جانسون با مزخرف خواندن طرح سوپرلیگ اروپا قول داده است که تا این طرح کارت قرمز مستقیم، دریافت کند از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد.
امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه نیز با اتخاذ مواضعی مشابه بوریس جانسون، ایده سوپرلیگ اروپا را محکوم کرد. البته مکرون درحالی طرح سوپرلیگ را محکوم کرده است که هیچ یک از باشگاههای فرانسوی در بین ۱۲ تیم عضو آن نیستند.
تشخیص مفید بودن یا اثرگذاری منفی سوپرلیگ اروپا بر فوتبال دنیا، بر عهده خاک خوردههای مستطیل سبز است. اما آنچه که اکنون با صراحت میتوان گفت، این است که با ورود و دخالت سیاستمداران در حوزه ورزش، شعار «جدایی ورزش از سیاست» بی اعتبارتر از همیشه است.
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2p8cu66a