تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

منبع: دمکراسی مردم
نویسنده: بریندا کارات
۲ اکتبر ۲۰۲۲

در ایران، «حجاب» به نماد مبارزه زنان برای احقاق حقوق‌شان مبدل شده است. یک بُعد دیگر، تنوع اجتماعی جوامع در ایران از خلق‌های فارس، کرد، طوائف و غیره است، که هرکدام دارای فرهنگ‌های متمایز خود هستند. ادعای خودمختاری مردم کرد بر مبارزات زنان در ایران نیز تأثیر گذاشته است. تا دهه ۱۹۳۰، هیچ قانون سختگیرانه لباس وجود نداشت. با روی کار آمدن سلطنت رضاشاه، موجی از تغییرات فرهنگی غرب‌گرایانه بوسیله او در اقتباس پوشش غربی، زبان و سایر حوزه‌ها غربی به وجود آمد. در دهه ۱۹۳۰حجاب ممنوع شد. هر زن با حجاب مستوجب مجازات بود. در آن زمان به پلیس امنیتی دستور داده شد که حجاب را به زور بردارند. به مردان نیز دستور داده شد که کلاه شاپو بر سر بگذارند! این تحمیل عجیب و غریب در جامعه‌ای بود که اکثریت قریب به اتفاق زنان روستایی که در مزرعه یا کارهای یدی کار می‌کردند، به سختی «حجاب مناسب» داشتند. «حجاب مناسب» عمدتاً توسط زنان شهری طبقه بالا پوشیده می‌شد. اما این با ددمنشی علیه زنان با حجاب تغییر کرد. هنگامی که حجاب زنان به زور برداشته شد، واکنش شدید متقابلی داشت و اعتراضات صورت گرفت. زنان بیش‌تری به نشانه اعتراض به رژیم حاکم، پوشیدن حجاب را آغاز کردند… مبارزه پس از سرنگونی رژیم شاه یک دور کامل زد.

زمینه یابی نماد حجاب

 

تصاویر زنانی که در ایران حجاب خود را آتش می‌زنند، اوباش رسانه‌های اجتماعی در هند را بر آن داشته است تا زنان فعالی را که مخالف ممنوعیت پوشیدن حجاب توسط دولت کارناتاکا در موسسات آموزشی هستند، مورد تمسخر قرار دهند. یکی از آن‌ها گفت:«این (تصاویر) را به زنان بی‌شرم هندی که می‌خواهند دختران را با حجاب بپوشانند نشان دهید.» طبق معمول، اوباش رسانه‌ای موضوع را نفهمیده‌اند.

در ایران مرگِ در بازداشت مهسا امینی، زن ۲۲ ساله کُرد در تهران، منجر به یک رشته اعتراضات در تهران و جاهای دیگر شده است. او به دلیل «بدحجابی» توسط پلیس اخلاقی بدنام ایران دستگیر شد. شاهدان گفته‌اند که چندین بار با چوب به سر او کوبیده شد، او در بازداشت پلیس جان باخته است. صدها زن اعتراض کردند و در اقدامات همبستگی سرکشانه و شجاعانه، آتش به پا کردند و حجاب – رو سری – خود را در آتش انداختند. اقدامات پلیسی بیش‌تر، از جمله تیراندازی صورت گرفت که طبق گزارش‌ها در نتیجه آن تعداد زیادی از معترضان کشته شده‌اند. در تشییع یکی از این شهدا، خواهر داغدار او، حجاب خود را درید، موهایش را کوتاه کرد و مشتی از آن‌را به نشانه اعتراضی قدرتمند بر تابوت برادرش گذاشت. متعاقباً رسانه‌های اجتماعی مملو از ویدیوهایی از سایر زنان جوان شد که موهای خود را کوتاه می‌کنند و حجاب خود را دور می‌اندازند. در سرتاسر ایران پلیس در حال سرکوب معترضان است. ما با اعتراضات زنان در ایران همبستگی کامل داریم. ما در خشم و غضب آن‌ها شریک هستیم.

در این‌جا در کارناتاکا، زنان جوان از دستورات دولت مبنی بر ممنوعیت ورودشان به مدارس عالی، مگر این‌که حجاب خود را بردارند، سرپیچی کرده‌اند، و در سرپیچی، با پوشیدن حجاب، بیرون دروازه‌های مؤسسات خود ایستاده‌اند و خواستار اجازه ورود به آن‌ها شده‌اند. آن‌ها بوسیله اراذل تحت حمایت دولت، مورد تمسخر، آزار، و تهدید قرار گرفته‌اند، اما تسلیم نشده‌اند، مبارزه خود را به دیوان عالی برده‌اند. ما در همبستگی با اعتراضات آن‌ها ایستاده‌ایم. ما در خشم آن‌ها از این‌که مجبور به انتخاب بین تحصیل و اعتقاد شده‌اند، شریک هستیم.

ما از زنانی که در ایران حجاب را به مثابه نماد ستم می‌سوزانند حمایت می‌کنیم. ما به همان اندازه از زنان جوان در کارناتاکا که خواستار حق داشتن حجاب هستند، حمایت می‌کنیم. آیا این متناقض با خود است؟ چند دلیل برای این‌که چرا حمایت از هر دو برای زنان عادلانه و منصفانه است، وجود دارد

اعتراضات و مسائل زمینه سیاسی دارند. شرایط و سیاستی که باعث این اعتراضات شد چیست؟ اگرچه این اعتراضات ظاهراً در رویکرد به «حجاب» منعکس شده‌اند، وجه مشترک هر دو مورد این پرسش است: آیا زن حق دارد تصمیم بگیرد چه لباسی بپوشد، با چه کسی رفت و آمد داشته باشد، چه کسی را به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کند، و غیره. مسأله استقلال زن و حق او بر بدن و جنسیّست خود در درک زمینه هر دو اعتراض بسیار مهم است. گاهی نیز ممکن است اتفاق بیفتد که نیروهای اساساً مخالف و متضاد درباره یک موضوع موضع یک‌سان داشته باشند. این باید با یک معیار مورد قضاوت قرار گیرد: آیا از حق زنان برای خودمختاری و انتخاب حمایت می‌کند؟

حقیت این است که در جوامع سرمایه‌داری و فئودالی مفهوم «انتخاب» بطور کلی نسبی است. فرهنگ، واقعیت‌های طبقاتی را در جهان سرمایه‌داری بازتاب می‌دهد، بنابراین یک زن طبقه کارگر یا یک جوان بیکار به دلیل نابرابری‌های اجتماعی- اقتصادی و واقعیت‌های مرتبط، به ندرت حق انتخاب واقعی را دارد. اما این مانع ایجاد مبارزات برای پیشبرد مفهوم آزادی و خودمختاری از طریق قوانین، چارچوب‌های نهادی و زیرساخت‌های اجتماعی برای حمایت از حقوق و مفاهیمی مانند خودمختاری و انتخاب نمی‌شود. در جوامعی مانند هند که گرفتار شرهایی مانند نظام کاست و هم‌چنین در دهه گذشته یا بیش‌تر، با کمک دولت به ترویج ایدئولوژی‌های اکثریت‌گرایی فرقه‌ای می‌باشند، «خودمختاری و انتخاب» با واسطه نوعی سیاست ایجاد شده توسط کاست‌گرایی و فرقه‌گرایی اعمال می‌شود. بنیادگرایی با رنگ‌های مختلف، لایه دیگری از شرطی‌سازی به انتخاب، حقوق و آزادی‌ها اضافه می‌کند. تاریخچه قوانین محدودکننده در ایران و هند الزاماً با شرایط حاکم بر آن جوامع مرتبط می‌باشند.

در ایران، «حجاب» به نماد مبارزه زنان برای احقاق حقوق‌شان مبدل شده است. یک بُعد دیگر، تنوع اجتماعی جوامع در ایران از خلق‌های فارس، کرد، طوائف و غیره است، که هرکدام دارای فرهنگ‌های متمایز خود هستند. ادعای خودمختاری مردم کرد بر مبارزات زنان در ایران نیز تأثیر گذاشته است. تا دهه ۱۹۳۰، هیچ قانون سختگیرانه لباس وجود نداشت. با روی کار آمدن سلطنت رضاشاه، موجی از تغییرات فرهنگی غرب‌گرایانه بوسیله او در اقتباس پوشش غربی، زبان و سایر حوزه‌ها غربی به وجود آمد. در دهه ۱۹۳۰حجاب ممنوع شد. هر زن با حجاب مستوجب مجازات بود. در آن زمان به پلیس امنیتی دستور داده شد که حجاب را به زور بردارند. به مردان نیز دستور داده شد که کلاه شاپو بر سر بگذارند! این تحمیل عجیب و غریب در جامعه‌ای بود که اکثریت قریب به اتفاق زنان روستایی که در مزرعه یا کارهای یدی کار می‌کردند، به سختی «حجاب مناسب» داشتند. «حجاب مناسب» عمدتاً توسط زنان شهری طبقه بالا پوشیده می‌شد. اما این با ددمنشی علیه زنان با حجاب تغییر کرد. هنگامی که حجاب زنان به زور برداشته شد، واکنش شدید متقابلی داشت و اعتراضات صورت گرفت. زنان بیش‌تری به نشانه اعتراض به رژیم حاکم، پوشیدن حجاب را آغاز کردند.

در سال ۱۹۴۱، حاكم از سلطنت كناره‌گيری كرد و رژيم محمدرضا شاه جايگزين او شد كه ممنوعيت حجاب را لغو كرد، در نتیجه حجاب کمابیش به انتخاب زن واگذار شد. مبارزه پس از سرنگونی رژیم شاه یک دور کامل زد. اگرچه مبارزه با شاه برای دموکراسی بیش‌تر، برای آزادی‌های مدنی و حقوق شهروندی بود، و تمام اقشار مردم ایران را در بر می‌گرفت، اما نتیجه نهایی این بود که قدرت به دست روحانیت افتاد و خودکامه‌ترین حکومت به نام اسلام تشکیل شد. اجباری بودن حجاب اعلام گردید.

این به اعتراضات گسترده زنان منجر شد و قانون به حالت تعلیق درآمد. اما در سال ۱۹۸۳ قانونی به تصویب رسید که با مجازات شدید از جمله حبس، جزای نقدی و ۷۴ ضربه شلاق برای زنان بدحجاب، اجباری شد. در این سال‌ها، مبارزه زنان ایرانی برای انتخاب و آزادی در لباس پوشیدن آن‌گونه که می‌خواهند، یک موضوع همیشگی بوده است و هر چند وقت اعتراض‌هایی به راه افتاده است. بسیاری از زنان جان خود را از دست داده‌اند، صدها نفر زندانی شده‌اند، صدها نفر در تبعید هستند. این مبارزه‌ای است که بوسیله زنان شجاع هدایت می‌شود. سوزاندن حجاب نماد آن‌هاست.

در هند، تا پیش از اتفاقات اخیر در کارناتاکا، هیچ قانون لباس رسمی برای هیچ‌ جامعه‌ای در هند وجود نداشت. جامعه سیک دارای نمادهای خاصی – مانند کرپان – است که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است. بیشتر سیک‌های مومن نیز عمامه بر سر می‌گذارند و دیدن پسران جوان سیک که همراه با روپوش مدرسه‌شان عمامه بر سر دارند، عادی است. این هرگز به عنوان یک نماد تفرقه‌انگیز در نظر گرفته نشده است. با این حال با توسعه سیاست اکثریت‌گرای فرقه‌ای، بیش‌تر در دهه اخیر تحت حاکمیت حزب حزب بهاراتیا جاناتا و با حمایت دولت و قدرت ایالتی، نمادها و جشنواره‌های مذهبی برای پیشبرد دستورکار سیاست فرقه‌ای مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

در پاسخ، بنیادگرایان جامعه مسلمانان نیز بر زنان مسلمان فشار آورده‌اند تا به سنت و عرف پوشیدن برقع یا حجاب پای‌بند باشند. تعداد بیش‌تری از زنان جامعه مسلمانان با حجاب هستند. بدون شک فشار بر زنان مسلمان برای پوشیدن برقع وجود دارد. در برخی مکان‌ها حتا دختران کوچک را نیز با سرپوش مناسب می‌پوشانند که قبلاً چنین نبود. بدون تردید این بازتابی از نفوذ فزاینده بنیادگرایان در جامعه مسلمانان است.

اما در هند، زنان مسلمان علی‌رغم گرفتار شدن در چمبره فشار بنیادگرایان در جامعه خود که شدیداً با اصلاحات و حملات سمی و تهاجمی هندوتوا مقابله می‌کند، در چارچوب اعتقادات خود در اسلام، برای اصلاحات مبارزه کرده‌اند. این مبارزۀ شجاعانه‌ای است که همه دمکرات‌ها باید از آن حمایت کنند و بخشی از آن باشند. اما روز به روز دشوار‌تر می‌شود.

در این شرایط، دولت کارناتاکا از اجبار دختران به برداشتن حجاب برای ورود به موسسات آموزشی یک موضوع ساخته است. در اینجا لازم نیست به جزئیات آن رویدادهایی که به خوبی شناخته شده و در این ستون گزارش شده‌اند وارد شویم. با این حال، توضیح لازم است زیرا سردرگمی عمدی ایجاد شده است که می‌گوید کسانی که از دانشجویان دختر کارناتاکا حمایت می‌کنند، بر خلاف قانون روپوش (یونیفورم)، برقع می‌پوشند. این کاملاً نادرست است. هیچ‌کس با برقع یا پوشش صورت به کلاس درس نمی‌رفت. موضوع در ارتباط با پوشیدن روسری بود که عموماً از آن به عنوان حجاب یاد می‌شود. انگیزه دولت کارناتاکا از ممنوعیت این سرپوش کاملاً سیاسی است. با توجه به انتخابات آتی، این برای پیشبرد دستورکار دو قطبی‌سازی آن است. در همسایگی کارناتاکا در ایالت کرالا، دختران با روپوش و با سرپوش به مدارس عالی می‌روند. در بعضی جاها سرپوش با روپوش همرنگ است. در کرالا به دلیل داشتن حجاب هیچ مشکلی، هیچ تقسیم‌بندی به نام نماد مذهبی، هیچ سرپیچی از قانون لباس وجود ندارد، همه دختران و پسران در امتحانات خود نشستند و امتحانات خوب برگزار شد.

در این شرایط کدام موضع دمکراتیک خواهد بود؟ اگر دختران در کارناتاکا حجاب می‌خواهند و معتقدند که آن بخشی از ایمان آن‌ها به اسلام است، موضع دمکراتیک حمایت از حق دختران در کارناتاکا برای پوشیدن حجاب است. نظر به این‌که در بسیاری از کشورهای اسلامی، از جمله عربستان سعودی، حجاب برای دختران و زنان اجباری نیست، تفاسیر متفاوت است. با این وجود، اگر در برخی از نقاط جهان حجاب اجباری است، چرا باید به موضوعی مبدل شود که زنان جوان را از حق تحصیل محروم نماید و آن‌ها را مجبور به ترک تحصیل یا عمل بر خلاف وجدان خود کند؟ این خلاف قانون اساسی است، خلاف قانون است. این که آیا من معتقدم حجاب نماد ستم است یا نه واقعاً بی‌ اهمیت است، نکته این است که با اجبار دختران به برداشتن حجاب، دولت، دادگاه‌ها و ایالات حق اساسی مرتبط با آزادی وجدان، مرتبط با حق تحصیل و مرتبط با انتخاب فرد را نقض می‌کنند.

در هر دو مورد [حجاب اجباری و کشف حجاب اجباری]، زنان به وسیله‌ای مبدل می‌شوند که با آن ایدئولوژی‌های بنیادگرا و اکثریت‌گرا به وسیله صاحبان قدرت ترویج می‌شود. از نظر تاریخی، زنان نه تنها از طریق اطاعت از قوانین رفتاری کاملاً تنظیم شده در لباس، رفتار و کنترل جنسیّت خود، مخزن «ناموس» جوامع در نظر گرفته می‌شوند، بلکه این «ناموس» همیشه با سخت‌ترین مجازات‌ها برای هر گونه تخلف از قانون وضع شده در ارتباط است. در ایران، قدرت روحانیت حاکم به نام مذهب آن‌چه را که یک مُهر ماندگار می‌داند، بر این قانون نهاده است. در هند، ما در چهارچوب کلی متون مذهبی اکثریت‌گرا مانند «مانو اسمریتی» (Manu Smriti)، ایدئولوژی‌های مسلطی را داریم، که به آن‌ها عمل می‌شود. ما آن‌را در مورد جنایات ناموسی نسبت به زوج‌های جوانی دیده‌ایم که خارج از کاست یا جامعه یکدیگر را به عنوان شریک زندگی برگزیده‌اند. این به شیوه‌ای متفاوت در کارناتاکا اجرا می‌شود.

کسانی که دیدگاه اکثریت‌گرا را مطرح می‌کنند، می‌خواهند از جایگاه قدرت خود استفاده کنند تا زن را به مثابه نمادی که از طریق آن می‌توان جامعه را تحقیر کرد، تحقیر کنند. در هر جامعه‌ای که در آن این محدودیت‌ها به نام «ناموس» بر زنان اعمال می‌شود، بر هر فرد دموکراتیک واجب است که از اعتراض علیه تبدیل زنان به نماد «ناموس» جعلی حمایت کند. زن به مثابه نماد جامعه زن را به مثابه یک هدف تعیین می‌کند و عمیقاً خودکامه است و باید با آن مخالفت کرد. این موضوع هم در مورد ایران و هم در مورد کارناتاکا صادق است.

و از این رو تکرار می‌کنیم: حمایت ما از زنان شجاع ایران. و در همبستگی با زنان جوان در کارناتاکا که می‌خواهند حجاب داشته باشند، ما می‌گوییم که این انتخاب آن‌ها، و فقط انتخاب آن‌ها است.

https://peoplesdemocracy.in/2022/1002_pd/contextualisation-symbol-hijab

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/226ppw54