منبع: صدای سوسیالیستی، نشریه حزب کمونیست ایرلند
نویسنده: اوین مکدرموت
۲ نوامبر ۲۰۲۰
برگردان: ع. سهند
بالاخره، ما چگونه با مخالفان ماسک و راست افراطی برخورد میکنیم؟ نخستین چیزی که باید اذعان نمود این است که جنبش ضدماسک واقعاً دربارۀ ماسک نیست. ماسک، یا بطور دقیقتر، عدم وجود ماسک، نشانه فرامعینی است که گروه وسیعی از زحمتکشان ناراضی را که نسبت به نظرات کاشناسان مشکوک هستند متحد میکند.از این نظر، سیاست ضدماسک یک سیاست هویتی، تفرقه، و بدبینی است.
با صعود راست افراطی موضوع سیاستهای هویتی و چپ شایان بررسی است. این نوعی از سیاست است که هویتِ غالباً ذاتی تصورشده را به مثابه یک مقوله مرکزی برای سازمان و تجزیه و تحلیل در نظر میگیرد. نوعِِ چپ آن به قدرت مشکوک است، ترجیح میدهد در طبقهبندیهای آکادمیک از ستم درگیر شود، و این ناتوانی آنرا از پرداختن به علتهای اساسی ثابت میکند.
در راست، از سیاستهای هویتی برای ایجاد عامدانه تفرقه و شکاف در کارگران، برای در مقابل هم قرار دادن آنها، اغلب بر پایه نژاد، جنسیت، مذهب، یا ملیت استفاده میشود.
گونه چپ سیاستهای هویتی از الگوی پسامدرن ظهور نمود که بر بخش بزرگی از سیاستهای مترقی در حهان آکادمیک مسلط شده است. همانطور که ۳۰ سال گذشته نشان داده است، سیاستی که بجای تمرکز بر پنانسیل برای متحد کردن گروههای سرخورده زیر منافع طبقاتی مشترک بیش از حد بر هویت و تفاوت فردی تأکید میکند، چندان مطلوب نیست. در عینحال، تمرکز بر هویت و تفاوت ضروری است، حتا اگر به مثابه تصحیح بیش از حدِ گرایشات تاریخی مشخص در چپ، که به طبقه کارگر به مثابۀ یک تودۀ همگِن، انتزاعی، یکدست برخورد میکرد، خدمت کند.
مشکل در اینجا نه جهانشمولی (universality) بلکه جهانشمولی انتزاعی است. موضع پسامدرن در واکنش بیش از حد به آن توصیفات، کودک جهانشمولی مشخص را با آب شستوشوی جهانشمولی انتزاعی بیرون میریزد. کنار نهادن جهانشمولی به مثابۀ یک مفهوم و سرمستی از تفاوت به هیچ چیز غیر از شکسته شدن نیروهای مترقی به محافل کوچک ناتوان از دنبال کردن یک پروژۀ مشارکتی جمعی با قدرت پرداختن به نیازهای اکثریت در جامعه، نمیانجامد.
الگوی ما از طبقه باید تفاوت را برسمیت بشناسد و در عینحال بر جهانشمولی مشخص طبقه، براساس رابطه عینی با وسائل تولید تمرکز نماید. همانطور که روی باساکار فیلسوف مارکسیست و بنیانگذار مکتب واقعگرایی انتقادی میگوید:
«شما نمیتوانید آنها [مرد کارگر اروپایی متشکل در سندیکا و زن کارگر بنگلادشی بیگارگاه] را با تأکید بر تقدم یک الگوی سنتی از طبقه، پیرامون منافع واقعی و احساسات و نیازهای آن زن بنگلادشی متحد کنید. شما باید به مشترکات دشمنان آنها و سپس به ویژگی منافع و تفاوتهای خود آنها متوسل شوید.» (روی باسکار، «واقعگرایی انتقادی و چپ»، در «از علم تا رهایی: ازخودبیگانگی و واقعیت روشنگری»، لندن، روتلج، ۲۰۱۲، ص. ۲۰۱-۱۹۰).
طبقه جهانشمولِ مشخص، اشتراکِ وحدتبخشی است که توانایی متحد کردن همه کارگران را دارد. اما ساختارهای اجتماعی و شکلهایی از ستم وجود دارند که مانع این وحدت میشوند. اینها نباید به مثابۀ نگرانیهای ثانوی نادیده گرفته شوند: باید نشان داد که پیچک نژادپرستی، تبعیض جنسیتی، بیگانههراسی و غیره بر درخت سالم سرمایهداری میرویند، و اینکه فقط از طريق مبازه جهانی برای نابود کردن ریشه این درخت است که نگرانیهای جمعی ما به خوبی رفع میشوند.
با توجه به این، بیایید لحظه فعلی را در نظر بگیریم که در آن اکثر مردم به دلیل پیامدهای اقتصادی و بهداشت عمومی ناشی از سازماندهی جامعه پیرامون انباشت سود به هزینه نیاز عمومی، درد قابل توجهی را احساس میکنند. راست افراطی این درد و نارضایتی را تشخیص داده و از آن استفاده کرده است، و آنرا به سمت موضوعات جعلی هویتی مانند استفاده از ماسک صورت یا تلاش برای مقصر دانستن مهاجرین برای کمبود مسکن و خدمات بهداشتی سوق داده است.
این باید روشن باشد که یک فرد معمولی که به اعتراضات سازمان یافته توسط پنهانکاری راست افراطی روی میآورد، یک فاشیست نیست بلکه نارضایتیهای مشروعی دارد که توسط شارلاتانهای شبه روشنفکر کوتوله، تحریکشده و به بنبستهای خطرناکی هدایت میشود.
اگر طبقه ابزار وحدت اکثریت زحمتکشان را برای پیگرفتن رهایی مشترک خود از محدودیتهای سرمایه به دست میدهد اما عوامل بیرونی مانع این وحدت میشوند، اگر به نظر میرسد موضوعات هویتی در اولویت قرار میگیرند، ما چگونه میتوانیم به سازماندهی طبقاتی فکر کنیم؟ در اینجا یک تشبیه ممکن است به ما کمک کند.
ما میدانیم که آب به دلیل تأثیر جاذبه، گرایش کلی به سرازیری دارد؛ اما حضور ساده قانون جاذبه به معنای تضمین جریان آب در یک مسیر از پیش تعیینشده نیست.
انواع سازهها میتوانند ایجاد شوند تا آب را از مسیر اولیه آن منحرف و هدایت کنند. کسی که اصرار دارد آب باید به خواست خود و بدون توجه به انحرافات و سدها در یک مسیر از پیش تعیینشده جاری شود درک نادرستی از واقعیت دارد. اگر ما میخواهیم آب را در مسیر مناسب آن به سوی دریا جاری کنیم، سازههایی وجود دارند که باید از میان برداشته شوند و سازههای نوینی میتوانند ساخته شوند تا به هدایت قطرات ضعیف به چشمهها، و چشمهها به رودی که در حرکت خود قادر به اعمال نیروی عظیمی است کمک کنند.
در مورد موضوعات هویتی و مبارزه طبقاتی نیز چنین است. مواضع هویتی مشخصی که راست جا انداخته است، مانند اتحادگرایی (unionism) [پیوستن به انگلیس] ممکن است مانند سد مانع رشد شناخت طبقاتی بشوند، مواضع دیگری ممکن است صرفاً به مثابه چشمههای موازی در همان مسیر، اما مستقل و ضعیفتر بیرون از سیل مبارزه طبقاتی جاری شوند، و نهایتاً پیش از رسیدن به هدف خود ناپدید گردند.
هدف جنبش کمونیستی باید از میان برداشتن موانع در هر کجا که هستند و ادغام چشمهها در رود وسیع مبارزه طبقاتی باشد. این با انکار موانع یا سرزنش مردم بخاطر برتر قرار ندادن طبقه بر آن منافعی که آنها بنا به تجربه خود در هر لحظه احساس میکنند مبرمترین است- مانند نژاد یا جنسیّت- به دست نمیآید. ما باید نشان دهیم چگونه منافع آنها به طبقه وابستگی مقابل دارد و مستقل از طبقه نیست.
بالاخره، ما چگونه با مخالفان ماسک و راست افراطی برخورد میکنیم؟ نخستین چیزی که باید اذعان نمود این است که جنبش ضدماسک واقعاً دربارۀ ماسک نیست. ماسک، یا بطور دقیقتر، عدم وجود ماسک، نشانه فرامعینی است که گروه وسیعی از زحمتکشان ناراضی را که نسبت به نظرات کاشناسان مشکوک هستند متحد میکند.از این نظر، سیاست ضدماسک یک سیاست هویتی، تفرقه، و بدبینی است.
با توجه به این، ما نباید مردم را پس از تجربه کردن بهاصطلاح تخصص اقتصادی که هم بحران اقتصادی ۲۰۰۸ را آفرید و هم آنرا «ترمیم کرد»- تخصصی که باعث شده مردم نسبت به یک دهه قبل وضعیت بدتری داشته باشند- خیلی سریع سرزنش کنیم. اکنون ما متخصصین بهداشتی را میبینیم که توصیههای علمی بهداشتی- عمومی درستی را صادر میکنند که از برکت سیاستهای انحرافی فین گائل، فینا فیل و حزب سبز، از پشتیانی سیاستهای اقتصادی که قادر به حمایت از مشاغل و معیشت مردم باشند برخوردار نیستند.
تعجبآور نیست که بسیاری از مردم آنطور که دیدهایم واکنش نشان دادهاند. به جای روبارویی با نظام اقتصادی که علت رنج آنها است، بوسیله نیروهای راستگرا دروغها و توطئهها سمی مبنی بر اینکه توصیه متخصصین بهداشتی که سعی میکنند از آنها حفاظت نمایند علت اصلی مشکلات آنها است، به خورد دوستان و همسایگان داده میشود.
در حالی که لیبرالها و رسانهها این افراد را به سُخره میگیرند و آنها را به عنوان تفالههای تحصیل نکرده جامعه رد میکنند، ما باید درک کنیم که شکایات و ترس آنها واقعی است و کاملاً غیرمنطقی نیست. ما باید بحث ضدعلمی راست افراطی علیه ماسک را که فقط به جوامعی که در صدد استثمار آن هستند آسیب میرساند عقب برانیم، در عینحال بدبینی بجا دربارۀ تخصص اقتصادی نولیبرالی را برسمیت بشناسیم و اذعان نماییم که ترسها و شکایات دربارۀ آینده واقعی هستند. ما باید پافشاری نماییم که علت این شکایات را باید در شیوه تولیدی یافت که سودجویی را برتر از زندگی انسان قرار میدهد و نه در یک تکه پارچه که میتواند جانها را نجات دهد. ما باید علیه تلاشها برای قراردادن پزشکان و پرستارها در یک رده با سیاستمداران دستگاه و اقتصاددانان نولیبرال، سخت کار کنیم.
اگر ما موفق شویم میتوانیم سد ضدروشنفکری و عوامفریبی خطرناکی را که راست افراطی ارائه مینماید بشکنیم و به هزاران مردم راه درست برطرف کردن نگرانیها ویژۀ آنها را از طريق جهانشمولی مبارزه طبقاتی نشان دهیم. به این دلیل سیاستهای هویتی کافی نیست: فقط سیاست طبقاتی قادر به ادغام تفاوت در الگوی خود میتواند راهی به پبش ارائه نماید.
https://socialistvoice.ie/2020/11/identity-politics-the-far-right-and-masks/
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/57cpmkd6