تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ اول

منبع: روزنامه مردم، شماره ٧۵، پنجشنبه ٣ آبان‌ماه ١٣۵٨

گزینش و تایپ: ع. سهند

 

طرح پيشنهادی حزب تودۀ ايران در باره اصول سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران

اصل عدم تعهد، اصل همزيستی مسالمت‌آميز، اصل پشتيبانی از مبارزه خلق‌ها بر ضد امپرياليسم بايد اصول سياست خارجی ايران باشد

 

در پيشنهاد پلنوم کميته مرکزی حزب تودۀ ايران برای تشکيل جبهه متحد خلق، برنامه حزب ما در تمام زمينه‌های زندگی اجتماعی، که می‌تواند زمينه‌ای برای بحث و تبادل نظر بين نيروهای انقلابی، به منظور تنظيم برنامه مشترک جبهه متحد خلق قرار گيرد، اعلام شده است. روزنامه «مردم» در نظر دارد که اجزاء مختلف اين برنامه را، با توجه به تجارب هشت ماهه انقلاب بزرگ مردم ايران، تشريح کند و در معرض قضاوت افکار عمومی قرار دهد. باشد که اين تلاش، به نزديک کردن نظرها و مواضع و برنامه‌ها و سرانجام تشکيل جبهه متحد خلق، يعنی يگانه ضامن پيروزی مبارزه به خاطر تثبيت و تحکيم و گسترش انقلاب، ياری رساند.

يکی از مهم‌ترين اهداف انقلاب رهايی‌بخش ايران، پايان دادن به سلطه سياسی، نظامی، اقتصادی، و فرهنگی امپرياليسم، تأمين استقلال واقعی سياسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی کشور ما بوده و هست. وظيفه سياست خارجی دولت جمهوری اسلامی، تأمين اين استقلال واقعی در تمام ابعاد است. بنابراين عرصه فعاليت و مبارزه سياست خارجی بسيار گسترده است. اين عرصه هموار نيست. برای پيمودن آن بايد مجهز به اصول مدونی بود. زيرا بدون تدوين اين اصول و تکيه بر آن‌ها، سياست خارجی کشور ما می‌تواند دستخوش نظريات و تمايلات افراد و اشخاص قرار گيرد و در عمل مناسبات دوجانبه خارجی ايران با کشورهای مختلف و يا به هنگام موضع‌گيری نسبت به مسايل بين‌المللی، نااستوار و سر در گم شود و احياناً گمراه و زيانبخش گردد.

برای تدوين اصول سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران بايد و اقعيات سه گانه زير را مبنا قرار داد:

١- امپرياليسم بين‌المللی، به سرکردگی امپرياليسم آمريکا، همراه با دست نشاندگان و عمالش يگانه نيروی مداخله‌گر، استيلاجو، تجاوزکار و غارتگر در عرصه بين‌المللی است. امپرياليسم، به ويژه امپرياليسم آمريکا، دشمن اصلی، واقعی و غدار کشور و خلق ماست. بنابراين فعاليت سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران در راه تأمين استقلال واقعی کشور می‌بايستی مبتنی بر مبارزه با اين دشمن، دفع خطرات و سد راه سلطه و نفوذ سياسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی آن باشد.

٢- ايران ما بر روی اين کره خاکی قرار گرفته و ناگزير بايد با کشورهای مختلف روابط و مناسباتی داشته باشد. اين روابط و مناسبات بايد چنان باشد که استقلال کشور ما و نيز رشد مستقل آن را تأمين کند، يعنی اولاً – بر مبنای همکاری فعال با تمام نيروهای ضد امپرياليستی (چه منطقه‌ای و جه جهانی) و ثانياً – بر مبنای همکاری با تمام کشورها (بدون استثناء) بر پايه احترام متقابل و ضمن تأمين کامل حقوق برابر و سود متقابل باشد.

٣- فقط در سايه صلح و امنيت است که ما می‌توانيم راه رشد سالم خود را بيابيم، اين راه را بپيماييم و کشور خود را به سطح کشورهای رشد يافته برسانيم. گرچه نيروهای صلح‌خواه در عرصه جهانی پرتوانند و تناسب قوا در عرصه بين‌المللی همواره به سود حفظ صلح دم به دم پرتوان‌تر می‌شود و در نتيجه ديگر جنگ پديده‌ای مقدر نيست و امکان جلوگيری از آن وجود دارد، معذالک چون امپرياليسم ذاتاً جنگ‌طلب و جنگ‌افروز است، خطر جنگ چه جنگ فاجعه‌آميز جهانی، چه جنگ‌های ويرانگر منطقه‌ای هنوز وجود دارد و بنابراين بايد با تمام نيرو در جبهه صلح عليه جبهه جنگ رزميد.

واقعيات سه گانه فوق می‌بايستی مبنا و پايه برای تدوين اصول سياست خارجی جمهوری اسلامی قرار گيرد. بر اين مبانی می‌توان اصول سياست خارجی کشور را تدوين کرد. بدين شرح:

اصل عدم تعهد
عدم تعهد به معنای انزواطلبی، بی‌‌طرفی منفعل و يا به معنای «موازنه منفی» – دوری يکسان از «ابرقدرت‌ها» – نيست. عدم تعهد سياستی است که به شکل عدم شرکت در بلوک‌بندی‌های نظامی اعمال می‌گردد، ولی اين سياستی است ضد امپرياليسم و مولودات آن (صهيونيسم، فاشيسم، نژادپرستی)، سياستی است مثبت و فعال برای جلوگيری از تشکيل اتحادهای نظامی، که امپرياليسم بين‌المللی به سرکردگی امپرياليسم آمريکا از پس از جنگ جهانی دوم همواره در صدد ايجاد آن‌ها بوده و هنوز هم هست. هدف از اين سياست امپرياليستی، تأمين استيلای سياسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی در کشورهای عضو اتحاديه‌های نظامی، تهديد کشورهای سوسياليستی، جلوگيری از پيدايش و گسترش جنبش‌های آزادی‌بخش ملی و سرکوب اين جنبش‌ها بوده و هست. محتوای سياست عدم تعهد، مقابله با اين سياست استيلاجويانه امپرياليستی است.

کشورهای سوسياليستی عضو پيمان ورشو (پيمان ورشو به عنوان يک پيمان دفاعی پس از اتحاديه ناتو و برای دفع خطر تجاوز اين بلوک‌بندی تجاوزکار امپرياليستی به وجود آمد) از جنبش کشورهای غير متعهد پشتيبانی می‌کنند، زيرا برخلاف کشورهای امپرياليستی مخالف با بلوک‌بندی‌های نظامی هستند (بارها از طرف پيمان ورشو لغو همزمان اتحاديه ناتو و پيمان ورشو پيشنهاد شده، ولی اين پيشنهاد صلح‌جويانه، از طرف دولت‌های امپرياليستی عضو ناتو رد شده است.) آن‌ها مخالف با استيلاگری و خواستار گسترش و پيروزی جنبش‌های آزادی‌بخش ملی، استقلال کشورهای موسوم به «جهان سوم»اند. پس سياست عدم تعهد با محتوای استقلال‌طلبانه، با سياست ضد امپرياليستی کشورهای سوسياليستی هم‌آهنگی دارد. کشور ما با اجرای سياست مثبت و فعال عدم تعهد، می‌تواند اين هم‌آهنگی را در مبارزه مشترک ضد امپرياليستی تقويت کند و از آن برای استقلال کشور همواره بيش‌تر برخوردار گردد.

اصل عدم تعهد ايجاب می‌کند که کليه قراردادهای نابرابر اقتصادی، سياسی و نظامی علنی يا سری که امپرياليسم و رژيم سرنگون شده به کشور ما تحميل کرده اند، از جمله و در درجه اول قرارداد دو جانبه نظامی با آمريکا و ضمايم چهارگانه آن لغو گردند.

سياست عدم تعهد، با محتوای ضد امپرياليستی در عين حال سياستی است کوشا در راه حفظ صلح و امنيت بين المللی.

اصل حفظ صلح و امنيت بين‌المللی
اصلی است که برای تحقق آن بايد رزميد. اين اصل مستلزم مبارزه جدی در راه تشنج‌زدايی، چه در مقياس بين‌المللی و چه در مقياس منطقه، کاهش و جلوگيری از مسابقه تسليحاتی، برچيدن پايگاه‌های نظامی بيگانه در هر کشور و منطقه (از جمله و به ويژه در منطقه خليج فارس و اقيانوس هند)، خاموش کردن کانون‌های اختلافاتی که می‌تواند به خصومت و جنگ افروزی منجر گردد، تقويت هر اقدام يا پيشنهادی در راه خلع‌سلاح مطرح می‌شود، پشتيبانی از انعقاد پيمان امنيت جمعی در منطقه خاورميانه و نزديک و سراسر آسيا (نظير عهدنامه امنيت جمعی که به ابتکار اتحاد شوروی در اروپا با شرکت ايالات متحده آمريکا و کانادا در هلسينکی از جانب ٣٣ کشور امضا گرديد.)

اين اصل به طور خلاصه اصلی است که کشور ما را در جبهه صلح بر ضد جنگ قرار می‌دهد

اصل همزيستی مسالمت‌آميز
اصل همزيستی مسالمت‌آميز می‌بايستی يکی از مهم‌ترين اصول سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران باشد. اين اصل نه فقط تجاوز هر کشوری را به خاک کشور ديگری محکوم می‌کند و از آن ممانعت به عمل می‌آورد و مصونيت و تماميت ارضی ديگر کشورهای را می‌پذيرد، نه فقط به معنای عدم مداخله هر کشور در امور داخلی کشور ديگر است، بلکه هم‌چنين به معنای رفع هر گونه اختلاف با ديگر کشورها از راه مذاکرات و بر مبنای حسن‌نيت و نفع متقابل است.

حسن همجواری با کشورهای همسايه از نتايج سياست همزيستی مسالمت‌آميز است. حسن همجواری می‌تواند برای همکاری مختلف، بر مبنای برابری کامل حقوق و نفع متقابل باشد. حسن همجواری، دوستی و همکاری‌های متقابلاً سودمند با ديگر کشورها به ويژه همسايگان و کشورهای منطقه می‌تواند همچون اهرم نيرومندی برای رشد اقتصادی و رفع ديگر نيازمندی‌های کشور ما مورد استفاده واقع شود.

عرصه همزيستی مسالمت‌آميز محدود به کشورهای همسايه و يا کشورهای منطقه نيست. اين اصلی است که در مقياس جهانی با تمام کشورهای جهان می‌تواند و بايد تحقق پذيرد. به اين معنی که کشور ما بايد با تمام کشورهای جهان، بدون استثنا، بر مبنای احترام متقابل، شناخت بی‌خدشه تماميت ارضی کشور ما، عدم تجاوز، حل اختلاف از طريق مذاکره، بر مبنای برابری کامل حقوق و سود متقابل، رابطه برقرار کند. همزيستی مسالمت‌آميز هر گونه تحميل اراده‌ای را، از سوی هر کسی باشد، نمی‌پذيرد.

اصل پشتيبانی از حقوق خلق‌هايی که عليه استعمار، استعمار نوين، امپرياليسم، صهيونيسم، فاشيسم و تبعيض نژادی به مبارزه برخاسته‌اند می‌بايستی از اصول سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران باشد. اين اصل ناشی از طبيعت، محتوا و اهداف انقلاب ضد امپرياليستی و ضد استبدادی، انقلاب ملی و دمکراتيک مردم ايران است.

در اينجا بايد نکته مهمی را تصريح کرد، انقلاب ايران با محتوا و اهداف مذکور، با شرکت تمام نيروهای استقلال‌طلب و آزادی‌خواه، زير پرچم اسلام و به رهبری امام خمينی انجام گرفت. ولی اين واقعيت خاص کشور ما بدان معنی نيست که هر جنبشی بايد اسلامی يا مذهبی باشد تا خصلت مترقی، ضد امپرياليستی، استقلال‌طلبانه و دمکراتيک داشته باشد و بدان معنی نيست که هر کس، در هر جا، به نام اسلام يا مذهب اقدامی انجام دهد، آن اقدام حتماً مترقی، ضد امپرياليستی، ضد استبدادی، استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواهانه است. به نام دين، هر دينی، از جمله اسلام، شورش‌ها و عصيان‌های ارتجاعی نيز در گذشته صورت گرفته و در آينده نيز می‌تواند صورت گيرد. تاريخ خود اسلام گواه صادقی بر صحت اين مدعا است. مثلاً هم‌اکنون ما با رژيم سادات «مسلمان» روبرو هستيم که با امپرياليسم و صهيونيسم بر ضد جمهوری اسلامی ايران توطئه می‌کند.

بنابراين ملاک تشخيص اين‌که فلان جنبش و يا فلان کشور می‌بايستی مورد پشتيبانی جمهوری اسلامی ايران قرار گيرد يا نگيرد، فقط ظاهر اسلامی آن جنبش يا کشور و يا شکل غيرمذهبی آن جنبش يا کشور نمی‌تواند باشد. هر جنبش و هر کشور مترقی، ضد امپرياليستی، استقلال‌طلبانه، ضد استعماری و دمکراتيک، به هر شکل و صورتی، می‌بايست مورد حمايت جمهوری اسلامی ايران قرار گيرد.

اين‌هاست اصولی که می‌بايستی رهنمود عمل در سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران باشد. ولی سياست خارجی تنها با اصول صحيح، کارا و ثمربخش نيست. اصول صحيح ضرور است، ولی کافی نيست. سياست خارجی بايد بر پايه اصول صحيح، کوشا، فعال، متحرک و مبتکر باشد. مثلاً برای ايجاد حسن همجواری با همسايگان، می‌توان و بايد سعی کرد با هر يک از آن‌ها زمينه مذاکراتی را فراهم کرد. بايد کوشيد که اين مذاکرات در محيطی مساعد انجام پذيرد، طرح‌هايی برای امضای معاهدات دوستی و مودت تدوين و پيشنهاد گردد، طرح‌هايی برای امضای قراردادهای عدم تعرض ارايه داده شود، طرح‌هايی برای همکاری‌های دو جانبه اقتصادی، بازرگانی، علمی و فرهنگی و غيره پيشنهاد گردد. برای تشنج‌زدايی در منطقه، تثبيت صلح منطقه‌ای، مبارزه مشترک بر ضد امپرياليسم و صهيونيسم مبارزه مشترک در راه حمايت از خلق فلسطين و غيره و غيره، بايد مبتکر پيشنهادهای نوين و سازنده بود.

خلاصه، سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران، آنگاه شايسته انقلاب بزرگ آزادی‌بخش ما خواهد بود که بر مبانی محتوا و اهداف انقلاب ضد امپرياليستی، دمکراتيک و خلقی ايران، متکی به اصول صحيح مدونی باشد و بر پايه اين اصول مدون، چه نسبت به همسايگان، چه در منطقه، چه در مقياس بين‌المللی، در مورد تمام مسايلی که با سرنوشت کشور ما و با سرنوشت ديگر خلق‌ها در مبارزه بر ضد امپرياليسم، صهيونيسم، استعمار و استعمار نو، فاشيسم و تبعيض نژادی، در مورد مسايل جنگ و صلح، در مورد برقراری نظام عادلانه اقتصادی در سطح جهانی و ديگر مسايل مهم ارتباط دارد، فعالانه برزمد.

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/3zx8p7nf