تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
ع. سهند
۲۲ آبان ۱۳۹۱
اگر سياست و اقدامات عملی ناشران «نامه مردم» در قبال زندانيان تودهای را در کنار سياست و اقدامات عملی آنها در قبال رهبران و فعالين زندانی «جنبش سبز» و دفاع از اعدامیهای دو سال اخير که در ميان آنها برخی از مرتکبين به جرايم غيرسياسی هم وجود دارند قرار دهيم، به يکی از سه نتيجه زير خواهيم رسيد:١- اين روزها با رژيمی متفاوت با رژيم آن روزها سر و کار داريم؛ رژيم امروز به پا درميانی شخصيتهای جنبش کمونيستی توجه میکند.٢- رژيم همان رژيم است، ولی تفاوت در افراد زندانی است. رهبران و فعالين زندانی «جنبش سبز» که در گذشته بخشی از رژيم بوده اند، خطرشان برای رژيم بيشتر از جان به در بردگان تودهای است، و به همين دليل «رهبرتراشی» از آنها نه تنها برای آينده کشور خطری در برندارد، بلکه به نجات کشور و ملت میانجامد، و به همين دليل ساده شايسته دفاع همهجانبه از طرف ناشران «نامه مردم» و جنبش کمونيستی جهانی هستند.۳- در جهان کوچک ناشران «نامه مردم» «مرگ خوب است، اما برای تودهایهای «صاحب فکر»!
هومانیسم تودهای و آدم کوچولوهای سرزمین «خیلی پَرت»
طرح مسأله
موج جدید حملات آدم کوچولوهای سیاسی به پدر عمویی، با یک تفاوت اساسی، داستان کارتونی «گاليور در جزيره آدم کوچولوها» را تداعی میکند. در آن داستان، گاليور بعد از غرق شدن کشتی حامل خود و پدرش، توسط آب به ساحل آورده میشود. گاليور چشم باز که میکند خود را در اسارت آدم کوچولوهای سرزمين «ليلیپوت» میبيند. گاليور تصميم میگيرد اعتماد آدم کوچولوها را به خود جلب کند و از آنها برای پيدا کردن پدر کمک بگيرد۱ و … در این داستان کشتی سیاستهای (داخلی، منطقهای و بینالمللی) آدم کوچولوهای سرزمین «خیلی پَرت» در اثر برخورد با صخرههای واقعیات زندگی غرق شده است و آنها پدر را مقصر میدانند و میخواهند انتقام همه نگونبختی خود را از او بگیرند۲ و …
پیشینه
این موج حملات از نظر میزان استیصال و خشمی که در خود دارد جدید است، اما نخستین موج نیست. موجافکنان و موجسواران، حدود چهار سال پیش، آن قطعنامه چندشآور را تصویب و تأیید کردند. در بحثهای مربوط به آن قطعنامه، آقای احمد سپیداری (احمد جواهریان) طی مقالهای در توجیه و دفاع از آن قلمفرسایی نمود که در پاسخ او از جمله گفته شد:
شرکتکنندگان در آخرين پلنوم ( آذر ١۳۸۷) به قطعنامهای رأی دادند که بخشاً چنين میگويد: «… در این زمینه باید با قاطعیت گفت که هیچکدام از برنامهها و عملکردهای رژیم، چه در انتخاب انبوه تودهایهایی، که در جریان فاجعه ملی به جوخههای مرگ سپرده شدند، تا رهایی شمار معدودی از رهبران سابق حزب از زندان و سپس اجازه فعالیت سیاسی- انتشاراتی دادن به آنها اتفاقی نبوده است. این آزادسازیها همچنین به خاطر خوش شانسی در ”قرعه کشی“ مرگ رژیم، در جریان کشتار فاجعه ملی، و یا پادر میانی شخصیتهای جنبش کمونیستی جهانی برای آزادی افراد خاصی نیز نبوده است. همه این روندها و وقایع را بدون تردید باید بخشی از برنامههای طولانی مدت رژیم برای حزب سازی، ”رهبرتراشی“ و دامن زدن به چند دستگی در صفوف حزب توده ایران ارزیابی کرد.»
صفحات نشريه «نامه مردم» از بهار ١۳۸۸ تاکنون، بهترين محک نيّات واقعی و درجه صداقت سياسی امضاکنندگان قطعنامه فوقالذکر است. ناشران «نامه مردم» که در دو دهه ١۳۶٠ و ١۳۷٠ کارزار دفاع از جان به در بردگان تودهای و مبارزه برای آزادی آنها از زندان، يا برای پايان دادن به حصر خانگی آنها را در حکم همکاری با رژيم تلقی میکردند، و در آذر ١۳۸۷ با صدور قطعنامهای به آن سياست نانوشته خود «رسميت» بخشيدند و مدعی شدند که حتا کارزار پراکنده رزمندگان تودهای «سرکش» از اوامر تشکيلات، و يا پا درميانی شخصيتهای جنبش کمونيستی جهانی نقشی در آزادی برخی از رزمندگان تودهای نداشته است، در اين دو سال برای آزادی فعالين «جنبش سبز» که در ميان آنها راستترين عناصر نئوليبرال وابسته يا متمايل به وابستگی به امپرياليسم نيز وجود دارند، (که ربطی به مبارزۀ اصولی برای آزادی زندانيان سياسی ندارد) در درون جنبش کمونيستی جهانی چه تلاشهايی که نکرده اند!
اگر سياست و اقدامات عملی ناشران «نامه مردم» در قبال زندانيان تودهای را در کنار سياست و اقدامات عملی آنها در قبال رهبران و فعالين زندانی «جنبش سبز» و دفاع از اعدامیهای دو سال اخير که در ميان آنها برخی از مرتکبين به جرايم غيرسياسی هم وجود دارند قرار دهيم، به يکی از سه نتيجه زير خواهيم رسيد:
١- اين روزها با رژيمی متفاوت با رژيم آن روزها سر و کار داريم؛ رژيم امروز به پا درميانی شخصيتهای جنبش کمونيستی توجه میکند.
٢- رژيم همان رژيم است، ولی تفاوت در افراد زندانی است. رهبران و فعالين زندانی «جنبش سبز» که در گذشته بخشی از رژيم بوده اند، خطرشان برای رژيم بيشتر از جان به در بردگان تودهای است، و به همين دليل «رهبرتراشی» از آنها نه تنها برای آينده کشور خطری در برندارد، بلکه به نجات کشور و ملت میانجامد، و به همين دليل ساده شايسته دفاع همهجانبه از طرف ناشران «نامه مردم» و جنبش کمونيستی جهانی هستند.
۳- در جهان کوچک ناشران «نامه مردم» «مرگ خوب است، اما برای تودهایهای «صاحب فکر»!۳
شروع موج جدید از قضای روزگار، همزمان با انتشار گزارشهایی پیرامون پلنومی است که پس از ۴ سال تأخیر (!!) برگزار شده است. از رویدادهای مهم در فاصله ۴ ساله برگزاری دو پلنوم مصاحبه آقای سعید حجاریان در باره نقش او و دوستانش در نخستوزیری وقت در پروندهسازی برای سرکوب حزب تودۀ ایران و رودست خوردن آنها از «بچههای سپاه» و «هایجک شدن» طرح «بچههای نخستوزیری» است.۴ در این شرایط، رها کردن حجاریان و دوستانش و یقه پدر عمویی را گرفتن نمیتواند تصادفی تلقی شود. در عینحال، این با سیاست مطرح شده در مصاحبه با «دنیای جوان» نیز منطبق است:
«سئوال: میر حسین موسوی به دستگاه حاکمه تعلق دارد. او در زمان سرکوبی کمونیستها در ایران، تا سال ۱۹۸۹ نخستوزیر بود. امروزه، حزب تودۀ ایران از او حمایت میکند. آیا این دو متناقض یکدیگر نیستند؟
جواب: … از آنجا که حزب ما در لحظات حساس خیزش و اعتراض سرتاسری نسبت به وضع استبدادی- پلیسی و امنیتی حاکم رژیم، خود را در کنار و همراه و تا حدی پیشاپیش اعتراضات مردم میداند، از طرح هرگونه مساله ای که به وحدت و یکپارچگی حرکت وسیع مردمی لطمه بزند به درستی خودداری میکند.»۵
در بهترین حالت، کمترین مشکل آنطور که از همه شواهد برمیآید میتواند این باشد که برای موجافکنان و موجسواران، «وحدت و یکپارچگی حرکت وسیع مردمی» از گسست کامل با ۴۰ سال اول حیات حزب تودۀ ایران و تخریب همه نمادها و نمودهای آن تاریخ، و جوسازی علیه چهرههایی مانند پدر عمویی میگذرد، وگرنه، هرگز آن قطعنامه چندشآور را تصویب و تأیید نمیکردند و یا حداقل پس چهار سال تنفس و (امیدوارانه) کسب تجربه بیشتر و مشاهده واکنشهای مشترک دوستان نادان و دشمنان دانا به سیاستها و رفتار خود، ضرورت انتقاد از خود جسورانه و شکستن سکوت تأییدآمیز در برابر موج جدید حملات غیراخلاقی را تشخیص میدادند.
مَحَک سنجش؟
فردوسی میگوید «پسر کو ندارد نشان از پدر، تو بیگانه خوانش نخوانش پسر.» فردوسی همچنین در تراژدی «رستم و سهراب» نشان میدهد که در جهان تقسیم شده، پسری که از هر لحاظ از پدر نشان دارد، به تحریک و دسیسه دشمنان و حیله سیاستبازان، و متأثر از «جوانی» و «جهالت» خود میتواند در مقابل پدر به یک صفآرایی با سرانجامی تراژیک اقدام نماید.
خواننده تراژدی «رستم و سهراب» از آغاز و در طول داستان میداند که سهراب از پدر نشان دارد:
«به بازوی رستم یکی مهره بود،
که آن مهره اندر جهان شهره بود.
بدو داد و گفتش که این را بدار،
اگر دختر آرد ترا روزگار؛
بگیر و به گیسوی او بر بدوز
به نیک اختر و فال گیتی فروز
ور ایدون که زاختر برآمد پسر
ببندش به بازو نشان پدر.»۶
آیا ما در تراژدی صفآرایی در برابر پدر عمویی و رجزخوانیها و «هَل مَن مبارز طلبیدن»هایی که اکثراً زیر نامهای یک بار مصرف صورت میگیرد، با «بردیا»ها و «سهراب»های دروغین سروکار داریم یا با سهرابهایی که از پدر نشان دارند؟ محک سنجش و تشخیص، مهره سرخ هومانیسم تودهای است.
هومانیسم تودهای
یکی از عناصر تشکیل دهنده مهره سرخی که بر گیسوی هر زن تودهای و بر بازوی هر مرد تودهای میدرخشد، هومانیسم مارکسیستی است. پدر طبری (با «ط» و منسوب به طبرستان و نه با «ت» و نه منسوب به رسته تبرسازان، تبرداران، تبرکشها!)، در نوشتار «ماركسيسم و نيچهئيزم» در اینمورد چنین میگوید:
«ممكن است بگويند: تركيب “پيكار بىامان” از سويى و “انساندوستى عميق و پيگير” از سوى ديگر در عمل يا آسان نيست يا گاه محال است و مواردى پيش مىآيد كه بايد همه فضايل از يك سو (دمكراسى، انترناسيوناليسم، هومانيسم، عدالت رفتار را) به سود فضايل ديگر (قاطعيت در نبرد، نيل به پيروزى بر ضد دشمن، اثربخشى اقدام، استفاده صحيح از فرصت و غيره) يا ناديده گرفت يا بسيار محدود كرد. اينكه تركيب اين دو جهت دشوار است سخن درستى است، ولى اينكه محال است ما آن را به مثابه يك خطاى جدى منطقى و پيشداورى خطرناك اخلاقى رد مىكنيم. اگر ميل و همت و رقت وجود داشته باشد مىتوان در هر مورد مشخص قاطعترين، اثربخشترين و در عين حال انسانىترين شيوه رفتار را يافت.»۷
پدر کیا در یکی از «پرسش و پاسخ»ها در توصیف این فضیلت تودهای چنین میگوید:
«س: لطفاً در مورد اتهاماتی که به حزب و رهبری آن وارد میآورند که پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به افراد و کادرهای حزبی توصیه کرد برای رهایی از زندان تنفرنامه بنویسند، توضیح دهید.
ج: این ادعا دروغ محض است. من این مسأله را چندین بار توضیح داده ام و باز تکرار میکنم. این دروغ را همان کسانی که ضعف نشان دادند و نوشتن تنفرنامه را در زندان باب کردند، ساخته اند… البته در میان تمام کسانی که تنفرنامه نوشتند، عدهای هستند که بعداً نشان دادند متنبه شده اند و به اشتباه خود پی برده اند. حزب تودۀ ایران هنوز هم به این افراد امکان خواهد داد که به عنوان افراد سادۀ حزب، بار دیگر به حزب بازگردند و در زندگی و فعالیت آیندۀ خود نشان دهند که تا چه حد در ادعای خود مبنی بر اینکه اشتباه کرده اند، صادق هستند… در صورتی که این افراد بعداً در زندگی اجتماعی خود، شخصیت سیاسی و انقلابی خود را حفظ کرده باشند، حزب نسبت به آنها برخوردی ویژه و دوستانه خواهد داشت.»۸
اهمیت این شیوه نگرش و این خصلت تودهای زمانی آشکارتر میشود که بستر (زمان، مکان و شرایط) طرح اظهارات بالا، در نظر گرفته شود. در آن زمان، انقلابیگری خرده بورژوایی سکه رایج بود؛ برای بسیاری، ترقی تنها از لوله تفنگ بیرون میآمد؛ عصر جدید آنها قرار بود تنها از طريق خطکشی «انقلابی» با «پیر و پاتالهای کمیته مرکزی حزب توده» از راه برسد؛ زندگی در خانههای تیمی، ترور پاسبان و ژاندارم، کراوات نزدن و پوشیدن کت برزنتی بخشی از فرهنگ «انقلابی» محسوب میشد؛ گروهی از «انقلابیون» یکشبه از نظر ایدئوژیکی آنچنان از این رو به آن رو شده بودند که حیات همرزمان و همفکران دیروز خود را بزرگترین سد راه «انقلاب» میدیدند و اقدام به محو فیزیکی آنها نمودند؛ تیمی از چریکها یکی از رفقای خود را که گویا عاشق خواهر رفیق دیگری شده بود به دلايل ناموسی میکشد و تقصیر آن را به گردن رژیم میاندازد؛ و … رژیم با راه انداختن شوهای رادیو- تلویزیونی برای توبه گرفتن از امثال غلامحسین ساعدی، پرویز قلیجخانی و رضا براهنی شیوه جدیدی را بدعت میگذارد.
هومانیسم تودهای منعکس در سخنان پدر کیا منحصراً معطوف به تودهایها نیست، فراگیر است، محدودیت زمانی ندارد، همه قربانیان شکنجه و ظلم- از آنجمله آقای پرویز قلیجخانی را نیز در بر میگیرد. آقای پرویز قلیچخانی در مارس ۱۹۷۲ در یک «مصاحبه» شرکت کرد و توضیح داد که چرا پس از چهارده روز بازداشت به جرم «فعالیتهای کمونیستی» آزاد شده است. او توضیح داد که به علت بیاطلاعی از جامعهشناسی، سادهلوحانه فریب تبلیغات را خورده است. او در پایان اظهار امیدواری کرد که شاه او را به علت بیتوجهیاش به دستآورهای بزرگ انقلاب سفید ببخشد. اما تهیه کنندگان قطعنامه چندشآور بر امثال آقای قلیچخانی میبخشند، بر پدر عمویی نمیبخشند!۹
———————————————————-
۱- «مارکسیسم واقعگرایی (رئالیسم) را بزرگترین نیرو در خلاقیت هنری میداند. اما تعریف مارکسیستی از این واقعگرایی درحقیقتِ آن است، نه در تکنیکهای آن. گفتوگوی زندگیوار، مشاهدات اجتماعی، داستانهای معتبر، آفرینش شخصیت و توصیف دقیق فاکتهای مادی در ادبیات شیوههای رسیدن به حقبقت اند، اما تنها شیوهها نیستند. داستانهای افسانهای با جادوگران، اژدهاها، غولها و جنوپریهایشان حقیقت خود را دارند. داستان رومئو و ژولیت مطمئناً غیرمحتمل است، اما این اعتبار واقعگرایی آن را از بین نمیبرد- این حقیقت را درباره تراژدی عشاق در یک جهان تقسیم شده بیان میکند. طنزنامه سفرهای گالیور… با تخیل و نمادگرایی خود، شیوه معتبری برای بررسی واقعیت است. واقعگرایی ضرورتاً تنها با یک شیوه واقعگرایانه به دست نمیآید. اصول مارکسیسم، شیوه دیالکتیکی و تئوری مارکسیستی کشمکش ابدی اضداد، سنتز کردن و سپس به وجود آوردن کشمکشهای جدید، راهی است که به بهترین وجه حقیقتهای جدیدی را در جامعه انسانی، طبعیت، علم و هنر آشکار میکند.» (نورمن گلدبرگ، «گرایش مدرنیستی در هنر»، مسايل سیاسی، اوت ۱۹۹۶، ص. ۳۱.)
۲- اعضاء و وابستگان این محفل که هنوز تصمیم نگرفته اند بزرگ که شدند میخواهند لنین بشوند و انقلاب سوسیالیستی را رهبری کنند یا جین شارپ بشوند و از انواع و اقسام انقلابهای «مخملی» در ایران، و جهان حمایت کنند، پس از زحمات فراوان و بیهودهای که برای ترجمه آثار رویزیونیست بزرگ سام وب به خود دادند و پس از دوندگیهای ادواری به دنبال قافله «اصلاحطلبان» نئولیبرال و چپهای «همه چیز غیر از طبقه»، به نظر میرسد اکنون یکسره کردن حساب ناتمام با پدر عمویی را در اولویت برنامههای خود قرار داده اند!
نگاه کنید به «نامه سرگشاده به رفیق عمویی»:
http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-683-91-229-910715.htm
«اجازه ندهید خاک به چشم مردم بپاشند»:
http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-688-91-266-910817.htm
و سابر نامهها در همانجا و در تارنمای «روند نو»:
http://www.ravandno.net/didgah/articles_detail_didgah.php?aid=1562
۳- شبهکودتای تشکيلاتی در سايه جنجال «کودتای انتخاباتی»:
https://old.edalat.org/node/6131
در زیر بخشی از رئوس فعالیتهای مبارزاتی تودهایهای «متمرد»، که به رغم مخالفت و کارشکنیهای تشکیلاتی، کارزار دفاع از زندانیان تودهای، و از آنجمله دفاع از پدر عمویی را سازماندهی کرده و پیش بردند، منتشر میشود.
Appeal to Democratic and Freedom-loving Forces – Communist Parties and Revolutionary Organizations – for Freedom of comrade Mohammad Ali Amoui
T0 Communist Parties: South Africa, Lesotho, El Salvador, Dominican Republic, Chile, Greece, Canada, USA, Israel, Bangladesh, China, Workers Party of DPRK, Vietnam, Columbia, Palestine, Cuba, India, Japan, Britain, Turkey, Syria, Lebanon, Brazil, Workers World Party — Solidarity Organizations in NY: Nicaraguan Solidarity Network, Committee in Solidarity With People of El Salvador, Arab Democratic Center, Patrice Lumumba Coalition (Harlem), Bishop Norbada Persaud / Caribbean Union, Korean – American Coalition – NY, Esmeralda Brown Caribbean.
Appeal to Human Rights Organization (Office of Honorable Elsa Stamatopoulou – Chief Liaison
Office of Human Rights, UN) and Freedom-loving Forces – Freedom for Amir Entezam, Amoui.
Post Card to Honorable Javier Perez de Cuellar – UN General secretary – after visit of Mr. Galindopol to the Prison in Iran … the Lives of ex-General Secretary of the Tudeh Party of Iran Mr. Kianouri and Mrs. Maryam Firouz is in real danger
Campaign for Defense of Iranian Political Prisoners (CDIPP) – P. O. Box 20704 – NY, NY 10
۴- کشتار تودهایها از زبان «هایجک» جریان اصلاحات:
https://old.edalat.org/node/10955
۵- نمونهای از رمانتيسم انقلابی!
https://old.edalat.org/node/5467
۶- فردوسی به نقل از «مهرۀ سرخ: منظومهای از سیاوش کسرایی»، چاپ اول، آبان ۱۳۷۴، انتشارات کارا، وین، ص. ۸.
۷- احسان طبری، «ماركسيسم و نيچهئيزم، دنیا، شماره ۲ سال چهارم، اردیبهشت سال ۱۳۵۶.
۸- نورالدین کیانوری، «بررسی مسايل گوناگون ایران در سال ۱۳۵۸: پرسش و پاسخ دورۀ یکساله، ۱-۱۰، انتشارات حزب تودۀ ایران، ص. ۱۷۶.
۹- در نشريه «نامه مردم» شماره ۸۹۹، مورخ ۲۶ تيرماه ۱۳۹۱ نوشتار «تأملی بر تاریخ نویسی رژیم ولایت فقیه و حکومتهای سرکوبگر: شیوهها و هدفها» بقلم آقای محمد اميدوار منتشر شده است.
در آغاز آن نوشتار چنين آمده است: «در پی تماس سردبیر مجله ”آرش“ با دبیرخانه کمیته مرکزی و درخواست مقالهیی در زمینه نظرات حزب ما پیرامون سند سازی و ”تاریخ نویسی“ رژیم ولایت فقیه بر ضد احزاب و سازمانهای سیاسی کشور، مقاله زیر پس از بررسی و تصویب هیئت سیاسی کمیته مرکزی برای این مجله ارسال شد. این مقاله در شماره ۱۰۸ نشریه آرش منتشر شده است.»
مجله «آرش» و سردبير آن، به گواهی ۱۰۸ شمارۀ آن نشريه، در سندسازی و تاريخنويسی عليه جنبش کمونیستی و کارگری جهان به طور اعم، و عليه حزب تودۀ ايران به طور اخص، همسو با «تاريخنويسی رژيم ولايت فقیه و حکومتهای سرکوبگر» سراسر جهان حرکت کرده اند، و در مواردی، گوی سبقت را از آنها ربوده اند. برای اثبات اين نکته، کافی است فقط به خوشرقصی شمارههای متعدد «آرش» و سردبير آن، در قبال انتشار کتاب «شورشيان آرمانخواه» در ايران که نمونهای برجسته از سندسازی و تاريخنويسی محافل ضدمردمی عليه جنبش کمونيستی و کارگری جهان و حزب تودۀ ايران است، و گفتوگوی بازجومآبانه وی با آقای فرخ نگهدار پيرامون کتاب «خانه دايی يوسف» در آرش شماره ۷۹ توجه شود.
https://old.edalat.org/node/7393
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/t76fk8s5