تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

منبع: پیام مرم
نویسنده: ام.ک. بهادراکومار
۹ دسامبر ۲۰۲۲

تهران تصمیم گرفته است که همه این‌ها را نادیده بگیرد و بجای آن‌ها به بخش خاصی از بیانیه مشترک چین- شورای همکاری خلیج [فارس] برای تخلیه نارضایتی خود تمرکز نماید. در حال حاضر نمی‌توان گفت که این ظاهرسازی‌ها را تا چه حد باید جدی گرفت. ناخشنودی واقعی تهران می‌تواند دو جنبه داشته باشد: یک، این‌که روابط چین و عربستان در حال افزایش است؛ دو، این‌که این ممکن است بتدریج ایران را به رتبه دوم در سیاست منطقه‌ای تنزل دهد. در تحلیل نهایی، ایران تنها می‌تواند خود را مقصر بداند. سعودی‌ها می‌دانند چگونه پول را پشت حرف خود بگذارند؛ و «چشم‌انداز ۲۰۳۰» یک کندوی عسل از طرح‌های عظیم است. و در ولیعهد محمد بن‌سلمان، رهبری قاطع دارند. در مورد چین، اقتصاد آن در حال کند شدن است و نیاز مبرمی به تقویت صادرات وجود دارد. در واقع، تصمیم در مورد برگزاری نشست‌های دوسال- یک‌بار چین-عربستان تضمین می‌کند که رویکرد مدیریت از بالا به پایین، که مشخصه هر دو کشور است، به دقت رصد شود و بر اساس نیازها تنظیم گردد. به طور قطع، چین نیز مجذوب نفوذ عربستان سعودی در جهان عرب به عنوان یک عامل کلیدی با پتانسیل کمک به پیشبرد «ابتکار یک کمربند- یک جاده» در محیط پسا-همه‌گیری است. از سوی دیگر، ایران با توجه به سطوح مختلف تصمیم‌گیری و سیاست‌های خودکامه ضدونقیض، می‌تواند شریک آزار دهنده‌ای باشد.

عصر جدید روابط چین- عربستان سعودی ایران را مضطرب می‌نماید

 

شکوه و تشریفات سفر اخیر شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین به عربستان سعودی، با پیش پا افتادگی و فضای سرد پیرامون سفر جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده به عربستان سعودی در ماه ژوئیه مقایسه شده است. با این حال، تفاوت اصلی این است که سعودی‌ها سه اجلاس منطقه‌ای جداگانه برای شی سازماندهی کردند: نخست، نشست دوجانبه؛ دوم، نشست با ۲۱ رهبر عرب؛ و سوم، نشست با هفت حاکم کشورهای شورای همکاری خلیج [فارس].

این «با یک تیر سه نشان را زدن»، یک پیام بزرگ را، مبنی بر این‌که عربستان سعودی در قلب دیپلماسی چین در جهان عرب [و کل منطقه خاورمیانه – عدالت] قرار دارد، منتقل نمود. این‌را باید با روابط مبادله‌ای که اتحاد تاریخی ایالات متحده- عربستان به آن کاهش یافته است، قیاس نمود.

در واقع، در جریان سفر شی نزدیک به ۳۰ قرارداد انرژی و سرمایه‌گذاری، هسته اصلی منافع استراتژیک عربستان سعودی و چین را تأمین خواهد کرد. این قراردادها حوزه‌هایی مانند فناوری اطلاعاتی، انرژی سبز، خدمات اَبری (cloud services)، زیرساخت‌ها و سلامت را در بر می‌گیرند و حس هم‌سویی بیش‌تری را بین محور متنوع‌سازی اقتصادی ریاض (معروف به «چشم‌انداز ۲۰۳۰» و «ابتکار کمربند و جاده چین») – براساس توسعه صنایع هوشمند و زیرساخت‌های با کیفیت بالا، از جمله زیرساخت دیجیتال، که پتانسیل برقراری ارتباط منطقه‌ای را در دهه‌های آینده دارد، ایجاد می‌نماید.

همانطور که یک مفسیر چینی اشاره کرد، انتظار می‌رود سرمایه‌گذاری‌های هیدروژن سبز و انرژی خورشیدی پکن مکمل انرژی پاک ریاض باشد و با هم «زیرساخت‌های تطبیقی را در جهان عرب تقویت نمایند». به عنوان مثال، توافق مهمی را که با غول فناوری چینی هوآوی امضا شده است، در نظر بگیرید، که درها را به روی مجتمع‌های فناوری پیشرفته در شهرهای عربستان سعودی که با همکاری توسعه چین در بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس (مانند امارات، کویت و قطر) هماهنگ است، باز خواهد کرد.

عربستان سعودی در حالی‌که اولویت‌های خود در بخش انرژی را با تمرکز چین بر تقویت انعطاف‌پذیری زنجیره عرضه در منطقه غرب آسیا هماهنگ می‌کند، خود را بمثابه مرکز منطقه‌ای برای کارخانه‌های چینی معرفی می‌نماد. این یک «برد- برد» است، زیرا زنجیره‌های عرضه انرژی پایدار برای رشد و چشم‌انداز بهبود بسیاری از اقتصادهای منطقه عربی بسیار مهم است.

کافی است گفته شود که حتا در شرایطی که هم‌افزایی‌های توسعه‌ای جدید و همکاری‌های چندبخشی پیشنهادی، مشارکت استراتژیک جامع چین و عربستان را در لیگی متفاوت قرار می‌دهد، منطقه عربی بمثابه یک کل از تأثیر تحول این مشارکت، منافع عظیمی به دست خواهد آورد.

بیانیه مشترک منتشر شده پس از سفر شی درباره اهمیت گسترش روابط عربستان و چین «در چارچوب بین‌المللی آن‌ها و نشان دادن سرمشقی از همکاری، همبستگی و سود متقابل برای کشورهای در حال توسعه» صحبت می‌کند.

بیانیه می‌گوید: «طرف سعودی هم‌چنین بر اهمیت جذب شرکت‌های بین‌المللی چینی برای ایجاد دفاتر مرکزی منطقه‌ای در پادشاهی تاکید کرد و از علاقه تعدادی از شرکت‌ها، که در حال دریافت مجوز برای تأسیس دفتر مرکزی منطقه‌ای خود در این کشور هستند، تا نهایتاً از تجربیات و توانایی‌های استثنایی چین به نفع اقتصاد دو کشور بهره‌مند شوید، قدردانی نمود.» آشکارا، «طرح هماهنگ‌سازی» بین «چشم‌‍انداز ۲۰۳۰» عربستان سعودی و «ابتکار کمربند- جاده» چین یک رویداد تعیین‌کننده است.

نخستین اجلاس سران چین و شورای همکاری خلیج [فارس] و اجلاس- اتحادیه عرب در فضای بین‌المللی کنونی برجسته است و چشم‌انداز «همکاری جمعی» را بین چین و کشورهای عربی ایجاد می‌کند. آن‌ها به اقدام مشترک عربستان سعودی و چین برای تقویت روابط شراکت استراتژیک بین کشورهای شورای همکاری خلیج [فارس] و چین، و انعقاد توافق‌نامه تجارت آزاد بین شورای همکاری خلیج [فارس] و چین، و نهادینه کردن نشست وزیران اقتصاد و تجارت شورای همکاری خلیج [فارس] و چین، در چهارجوب «۱+۶» بین شورای همکاری خلیج [فارس] و چین متعهد هستند.

به همان اندازه مهم، بیانیه مشترک در بُعد دیپلماتیک نیز می‌گوید: «طرف چینی کمک‌های مثبت و حمایت برجسته پادشاهی را برای ارتقای صلح و ثبات منطقه‌ای و بین‌المللی ستود.»

حمایت قاطع چین از موضع عربستان در قبال یمن و تاکید بر اهمیت حمایت از شورای رهبری ریاست جمهوری یمن، به ویژه قابل توجه است.

تعجب‌آور نیست که سفر شی جین‌پینگ به عربستان موجب اضطراب در تهران شد. شبکه اتحادهای منطقه‌ای که ریاض برای مشارکت چین بافته است، منحصراً متعلق به کشورهای عربی است. و آن‌چه تهران را بیش‌تر آزار می‌دهد این است که عربستان سعودی و ائتلاف عربی حیاتی‌ترین الگوی استراتژی‌های منطقه‌ای چین در مناطق غرب آسیا و آفریقا خواهند بود.

ایران احتمالاً نمی‌تواند بمثابه یک مرکز قدرت رقیب با این تحول کنار بیاید. و این در زمانی رخ می‌دهد که ایران بمثابه بلندپرواز منطقه خلیج‌ [فارس] در حال صعود است و اتحاد محوری عربستان سعودی با ایالات متحده در وضعیت ناامیدکننده‌ای فرو رفته است.

نامهربان‌ترین بخش باید این باشد که گرچه چین در مذاکرات «برجام» مشارکت دارد، اما در بیانیه مشترک آمده است که دو طرف «از ایران خواستند با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری کند، رژیم منع گسترش را رعایت کند، و بر احترام به اصول حسن همجواری و عدم مداخله در امور داخلی دولت‌ها تأکید نماید.»

در بخش دیگری از بیانیه مشترک در اشاره‌ای پنهان به ایران آمده است: «طرف چینی حمایت خود را از پادشاهی در حفظ امنیت و ثبات خویش اعلام کرد و مخالفت خود را با هرگونه اقدامی که در امور داخلی پادشاهی عربستان سعودی مداخله کند، و با هرگونه حمله‌ که غیرنظامیان، تأسیسات غیرنظامی، سرزمین‌ها و منافع عربستان را هدف قرار دهد، تأکید کرد.»

با این حال، تهران تصمیم گرفته است که همه این‌ها را نادیده بگیرد و بجای آن‌ها به بخش خاصی از بیانیه مشترک چین- شورای همکاری خلیج [فارس] برای تحلیه نارضایتی خود تمرکز نماید. در فرمول‌بندی مربوطه آمده است: «رهبران حمایت خود را از همه تلاش‌های صلح‌آمیز، از جمله ابتکار و تلاش امارات متحده عربی برای دستیابی به یک راه‌حل مسالمت‌آمیز برای موضوع جزایر سه‌گانه؛ تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، از طریق مذاکرات دوجانبه با رعایت موازین حقوق بین‌الملل و حل این موضوع با رعایت مشروعیت بین المللی تأکید کردند.»

مفسرین و مقامات ایرانی مدعی شده‌اند که «به نظر می‌رسد چین در موضوع جزایر سه‌گانه جانبدار است.» سفیر چین به وزارت امور خارجه ایران احضار شد و ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور با اشاره به چین ابراز نارضایتی کرد. (به تفسیر خشمگین «تهران تایمز» با عنوان «حرکت اشتباه چین در طناب پوسیده شورای همکاری خلیج فارس» مراجعه کنید.)

در حال حاضر نمی‌توان گفت که این ظاهرسازی‌ها را تا چه حد باید جدی گرفت. ناخشنودی واقعی تهران می‌تواند دو جنبه داشته باشد: یک، این‌که روابط چین و عربستان در حال افزایش است؛ دو، این‌که این ممکن است بتدریج ایران را به رتبه دوم در سیاست منطقه‌ای تنزل دهد.

البته، ایران شراکت امیدوارکننده‌ای با روسیه دارد، اما آن شراکت اساساً یک ماتریس ژئوپولیتیک با متغیرهایی است که مشمول پیچ و خم‌ها و چرخش‌های رویارویی مسکو با غرب در شرایط تحریم است. در عین‌حال، بن‌بست مذاکرات هسته‌ای در وین، مانع عادی‌سازی ایران با «غرب جمعی» است.

بیانیه مشترک تنها به «تصمیم آن‌ها برای توسعه همکاری و هماهنگی در زمینه‌های دفاعی» و «همکاری دو کشور در استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای» اشاره می‌کند. اما روابط دفاعی و همکاری هسته‌ای بین چین و عربستان سعودی سابقه طولانی دارد. هیچ‌کس درباره سازوکارهای پرداخت به ارزهای محلی برای نوع خاصی از تراکنش‌ها، عاقل‌تر از مقامات سعودی و چینی نخواهد بود.

در تحلیل نهایی، ایران تنها می‌تواند خود را مقصر بداند. ایران با نقشه راه ۲۵ ساله ۴۰۰ میلیارد دلاری خود برای سرمایه‌گذاری‌های چینی، زودتر از عربستان سعودی پیشی گرفت، اما نقشه راه را از دست داد، و چین احتمالاً می‌دانست که عربستان سعودی بمثابه یک شریک اقتصادی، در کوتاه و میان مدت، در این زمینه بسیار بیش‌تر از ایران برای ارائه دارد.

سعودی‌ها می‌دانند چگونه پول را پشت حرف خود بگذارند. آن‌ها دگم نیستند؛ و «چشم‌انداز ۲۰۳۰» یک کندوی عسل از طرح‌های عظیم است. و در ولیعهد محمد بن‌سلمان، رهبری قاطع دارند. در مورد چین، اقتصاد آن در حال کند شدن است و نیاز مبرمی به تقویت صادرات وجود دارد.

در واقع، تصمیم در مورد برگزاری نشست‌های دوسال- یک‌بار چین-عربستان تضمین می‌کند که رویکرد مدیریت از بالا به پایین، که مشخصه هر دو کشور است، به دقت رصد شود و بر اساس نیازها تنظیم گردد. از سوی دیگر، ایران با توجه به سطوح مختلف تصمیم‌گیری و سیاست‌های خودکامه ضدونقیض، می‌تواند شریک آزار دهنده‌ای باشد.

به طور قطع، چین نیز مجذوب نفوذ عربستان سعودی در جهان عرب به عنوان یک عامل کلیدی با پتانسیل کمک به پیشبرد «ابتکار یک کمربند- یک جاده» در محیط پسا-همه‌گیری است

تهران دلیل دارد که نگران تغییر موازنه منطقه‌ای به نفع عربستان سعودی باشد. تهران نمی‌تواند از این غافل باشد که تاریخی بودن سفر شی به عربستان سعودی در بازآفرینی تاریخی است که در غرب آسیا از زمان ملاقات مخفیانه بین فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده و پادشاه عربستان سعودی در سال ۱۹۴۵ در نزدیکی اسکندریه رخ داد.

https://peoplesdispatch.org/2022/12/16/new-era-of-china-saudi-ties-riles-iran/

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2ce94dar