ما به مقطع تاریخی نگاه می‌کنیم که در آن، راست هر قدر در کوتاه‌مدت در بسیج مردم بر دور برنامه‌های دروغین یا تفرقه‌افکنانه موفق به نظر برسد، اساساً از  بیرون آوردن مردم از وضعیت کنونی بیکاری و درماندگی‌شان ناتوان است. در تاریخ یک ملت لحظاتی وجود دارد که در آن نظام موجود با ثبات و قادر به عمر طولانی به نظر می‌رسد؛ اما همه این‌ها سریعاً تغییر می‌کنند و زمانی که نظام دیگر نمی‌تواند مانند سابق ادامه دهد، لحظات نوینی ظهور می‌نمایند. اکنون، نه فقط در هند، بلکه در سراسر جهان برای سرمایه‌داری چنان لحظه‌ای است. راست هر قدر که در اینجا و جاهای دیگر از نطر انتخاباتی موفق به نظر برسد، نمی‌تواند این فاکت اساسی را تغییر دهد.

 

تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: دمکراسی مردم
نویسنده: پرابهات پاتنایک
۲ ژوئن ۲۰۱۹

چرخش جهانی به راست

 

ما اغلب در بحث‌های خود این جنبه را نادیده می‌گیریم، اما انتخاب دوباره موودی بخشی از یک چرخش جهانی در حال وقوع به راست است. نتانیاهو دوباره در اسرائیل انتخاب شد. اردوغان با رأی بسیار بالا دوباره در ترکیه انتخاب شد. در اتریش برخلاف همه پیش‌بینی‌ها دولت محافظه‌کار به قدرت بازگشت. در آمریکای لاتین، جایی که چپ تا این اواخر حاکم بود و امیدها برای تجدید حیات چپ در جاهای دیگر را شعله‌ور می‌ساخت، ما اکنون در کشور پس از کشور شاهد سرکار آمدن دولت‌های محافظه‌کار هستیم؛ مهم‌ترین و بدنام‌ترین این‌ها در برزیل است که رییس‌جمهور جدید، ژائیر بولسونارو از رژیم نظامی سابق دفاع و حتا ادعا کرده که مردم بیش‌تری بايد کشته می‌شدند! و بر روی همه این‌ها، در انتخابات یک‌شنبه گذشته اتحادیۀ اروپایی، که در پی شمارش آراء در روز پنج‌شنبه در هند رخ داد، یک چرخش به راست آشکار بوده است.

اکنون به نظر می‌رسد که حزب راست افراطی مارین له پن، جلوتر از ائتلاف مرکز‌گرای رییس‌جمهور امانوئل ماکرون، بزرگ‌ترین حزب در این انتخابات در فرانسه خواهد بود. حزب راست افراطی ماتئو سالوینی معاون نخست‌وزیر ایتالیا نه تنها بزرگ‌ترین حزب در ایتالیا، بلکه حتا بزرگ‌ترین حزب در پارلمان اروپایی خواهد بود و جای حزب آنگلا مرکل را خواهد گرفت. حزب مرکل در مقایسه با پنچ سال پیش ۹ درصد آراء را از دست داده است؛ و در خود آلمان، حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» سهم آرای خود را به ۱۰٫۵ درصد افزایش داد. در مجارستان، حزب ویکتور اوربان نیز می‌رود تا پیروزی را از آن خود نماید.

گر چه پیروزی موودی آشکارا عمدتاً به دلیل تحولات داخلی است، ما نباید بستر جهانی را که این چرخش به راست عظیم در آن رخ داده است، از یاد ببریم. هنگامی که چنین چرخش  متمرکزی به راست رخ می‌دهد ما باید سؤال کنيم: چرا چنین است؟ تحلیل‌گران بورژوا لیبرال به جای دیدن وجوه مشترک بین این احزاب و جنبش‌های گوناگون، گرایش به این دارند که تصویر تکه تکه‌ای از واقعیت را نشان دهند: آن‌ها احزاب اروپایی را به هوادار اتحادیۀ اروپایی و مخالف اتحادیۀ اروپایی، یا هوادار مهاجرت و مخالف مهاجرت تقسیم می‌نمایند؛ آن‌ها به همین منوال پیروزی موودی را یک پدیده هندی، مرتبط با «هندوتوا» اما بی‌ارتباط با آنچه در اروپا می‌گذرد، می‌بینند. حتا تقویت چشم‌انداز انتخاب دوباره دونالد ترامپ منفصل از این تحولات دیده می‌شود. اما این تکه‌تکه کردن لیبرالی برای تحلیل مارکسیستی که به دنبال یافتن خصوصیات مشترک و مشخص نمودن صورت‌بندی‌های طبقاتی است ارزشی ندارد. ما به مثابه مارکسیست درباره این چرخش به راست بزرگ در سراسر جهان چه می‌توانیم بگوییم؟

این به روشنی نشانگر بحران اقتصادی است که از سال ۲۰۰۸ گریبان اقتصاد جهان را گرفته است. علايم موقتی از یک رونق خفیف وجود داشته است، اما اندک زمانی پس از ظهور این علايم، اقتصاد جهان دوباره به درون بحران افتاده است. در واقع قیاس توپی که از زمین به بالا می‌جهد اقتصاد جهان را خیلی خوب توصیف می‌نماید: هر بار که توپ بالا می‌جهد سر و صدا درباره شروع رونق بلند می‌شود، و پس از افتادن برخورد دوباره توپ به زمین ناپدید می‌شود.

این ادعا ممکن است با توسل به این فاکت که نرخ بیکاری در ایالات متحده امروز ظاهراً کم‌تر از چیزی است که دهه‌های پیش بود، چالش شود؛ اما نرخ مشارکت در کار نیز در مقایسه با سال ۲۰۰۸ کاهش یافته است. اگر ما همان نرخ مشارکت در کار اوايل سال ۲۰۰۸ را برای امروز بکار بگیریم، نرخ بیکاری ایالات متحده امروز ۸ درصد خواهد بود و نه ۴ درصدی که رقم رسمی است.

در این بستر بحران و بیکاری است که یک چرخش به راست در سراسر جهان وجود دارد. در ارتباط با بحران و بیکاری پی‌آمد آن، احزاب بورژوا لیبرال در حالت انکار قرار دارند. راست اضطرار ناشی از بیکاری را حداقل به رسمیت می‌شناسد، گر چه آن را نه تقصیر نظام، بلکه تقصیر مهاجرت معرفی می‌کند و می‌خواهد مهاجرت را محدود نماید. چون در درون اتحادیۀ اروپایی مهاجرت آزاد کارگران بین کشورها باید وجود داشته باشد، بسیاری در راست مخالف اتحادیۀ اروپایی نیز می‌باشند. در وضعیتی که احزاب بورزوا لیبرال وجود بحران را انکار می‌کنند، و چپ در ارايه یک برنامه گزینه در برابر مردم کُند است، راست ابتکار را به دست گرفته و با برنامه ضدمهاجرت خود وارد میدان شده است. بنابراین، رشد راست در سراسر جهان، به علت اذعان آن به بحران و بیکاری است، کاری که احزاب هوادار نظام نکرده اند.

اما مورد هند چگونه در این قرار می‌گیرد؟ حتا در هند، موودی در سال ۲۰۱۴ بر محور یک برنامه «توسعه» به قدرت رسيد. فاکت این است که نرخ رشد در دور دوم دولت «ائتلاف متحد ترقی‌خواه» پایین آمده بود، و نیتجتاً وعده نولیبرالیسم برای بیش‌تر کردن سهم همه شروع به رنگ باختن کرده بود. دولت موودی زمانی که به قدت رسید در واقع هیچ کاری برای عمل به وعده خود درباره «توسعه» یا «ویکاس» صورت نداد، به این دلیل بود که در انتخابات اخیر حتا یک کلمه درباره موضوع «توسعه» به زمان نیاورد. اما گفتمان را به «مبارزه با تروریسم»، «تضمین امنیت ملت»، «درس دادن به پاکستان»، و «ایجاد هندوتوا» تغییر داد، و از کنار پرسش‌هایی مانند در سال‌هایی که در قدرت بودید برای آوردن «توسعه» چه کار کردید، به راحتی گذشت.

با این وصف، نکته این است که چرخش از یک حزب نولیبرال مانند «حزب کنگره» به یک حزب راست مانند «حزب بهاراتیا جاناتا BJP» علت بحران نولیبرالیسم امکان‌پذیر شد. حزب کنگره دیگر نمی‌توانست وانمود کند که نولیبرالیسم «توسعه» به بار خواهد آورد. حزب بهاراتیا جاناتا پس از یک دوره مقدماتی ابداً مایل نبود درباره «توسعه» حرف بزند، اما با خشنودی بسیار اولیگارشی تجاری-مالی گفتمان را کاملاً تغییر داد (خشنودی آن‌ها به حدی بود که پس از آن‌که نطرسنجی در حوزه‌های اخذ رأی پیروزی حزب بهاراتیا جاناتا را پیش‌بینی کرد، شاخص سن‌سکس [بمبئی] شدیداً بالا رفت).

اما، تغییر در گفتمان تأثیر گذرا خواهد داشت. نه حزب کنگره و نه حزب بهاراتیا جاناتا از چگونگی غلبه بر بحران نولیبرالیسم و تأمین اشتغال برای میلیون‌ها بیکار کم‌ترین درکی ندارند. در واقع، بخشی از حزب کنگره مشکل حرکت در مسیر نولیبرالی قدیمی را می‌بیند و به این دلیل بود که در برنامه انتخاباتی خود طرح «نیایا» را برای دادن یارانه نقدی به دو دهک پایین جمعیت قرار داد. اما این طرح که در حالت معمولی شور و شوق بسیاری می‌آفرید، و می‌توانست برای حزب کنگره تغییردهنده بازی باشد، ثابت شد که یک ترقه رطوب دیده بود، زیرا هیچ تخمین معتبری درباره چگونگی تأمین پول ارايه نشده بود. مردم به طور غریزی احساس کردند این صرفاً یک وعده انتخاباتی بود که در فردای پس از انتخابات زیر پا گذاشته خواهد شد.

اما همان‌طور که حزب مرکزگرای بورژوا لیبرال کنگره هیچ ایده‌ای برای به پیش بردن اقتصاد ندارد، حزب بهاراتیا جاناتا نیز به همان اندازه نادان است. «ناسیونالیسم» خاص آن به زودی رنگ خواهد باخت. شما نمی‌توانید مردمی را که  بیکار و گرسنه هستند با خوراک روزانه از لفاظی‌های ضدپاکستان و ضدمسلمانان دنبال خود ببرید. به علاوه، شرایط اقتصادی ایستا نمی‌ماند. حتا اگر دولت موودی در عرصه اقتصاد کاری نکند، اقتصاد موودی را به حال خود رها نخواهد کرد. با وخیم‌تر شدن رکود و مشکلات تراز پرداخت‌ها در طول زمان بحران وخیم‌تر خواهد شد. و زمانی که این اتفاق بیافتد، دولت موودی هیچ پاسخی برای آن نخواهد داشت (البته، تا آن موقع نجات اقتصاد به همان اندازه دشوارتر خواهد شد).

در حالی‌که هیچ‌یک از تشکل‌های نولیبرال قادر نیست پاسخی برای مشکلات مادی مردم ارايه نماید، این تنها چپ است که می‌تواند فراتر از سرمایه‌داری نولیبرالی برود، و راه برون‌رفت از بحران را، که نهایتاً ما را فراتر از خود سرمایه‌داری خواهد برد نشان دهد. این نه فقط در هند، بلکه در باقی جهان نیز صادق است.

به طور خلاصه، ما به مقطع تاریخی نگاه می‌کنیم که در آن، راست هر قدر در کوتاه‌مدت در بسیج مردم بر دور برنامه‌های دروغین یا تفرقه‌افکنانه موفق به نظر برسد، اساساً از  بیرون آوردن مردم از وضعیت کنونی بیکاری و درماندگی‌شان ناتوان است.

در تاریخ یک ملت لحظاتی وجود دارد که در آن نظام موجود با ثبات و قادر به عمر طولانی به نظر می‌رسد؛ اما همه این‌ها سریعاً تغییر می‌کنند و زمانی که نظام دیگر نمی‌تواند مانند سابق ادامه دهد، لحظات نوینی ظهور می‌نمایند. اکنون، نه فقط در هند، بلکه در سراسر جهان برای سرمایه‌داری چنان لحظه‌ای است. راست هر قدر که در اینجا و جاهای دیگر از نطر انتخاباتی موفق به نظر برسد، نمی‌تواند این فاکت اساسی را تغییر دهد.

https://peoplesdemocracy.in/2019/0602_pd/global-shift-right