تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: دمکراسی مردم
نویسنده: پرابهات پاتنایک
۱۴ مه ۲۰۲۳
افکار عمومی و امپریالیسم
یک گزارش سرویس خبری نیویورک تایمز که در تلگراف کلکته (۷ مه) بازانتشار یافته است، یافتههای یک نظرسنجی افکار عمومی جهانی را که بوسیله «موسسه سیاست عمومی» بِنِت دانشگاه کمبریج انجام شده است، مورد بحث قرار میدهد. این یافتهها نشان میدهند که درگیری اوکرایین احساسات عمومی را «در دموکراسیهای توسعهیافته در آسیای شرقی و اروپا و همچنین ایالات متحده آمریکا» تغییر داده است و شهروندان آنها را علیه روسیه و چین متحد کرده و افکار تودهها را در جهت جانبداری از آمریکا تغییر داده است؛ در مقابل آن، «خارج از این بلوک دموکراتیک، گرایشها بسیار متفاوت بود». برای یک دهه پیش از جنگ اوکرایین، حتا زمانی که افکار عمومی غرب خصمانهتر شد، افکار عمومی در سراسر یک منطقه وسیع از کشورهایی که از قاره اوراسیا تا شمال و غرب آفریقا امتداد دارد، برای روسیه مطلوبتر شده بود؛ ظاهراً جنگ اوکرایین تغییر چندانی در این واقعیت ایجاد نکرده است. و عین این درباره افکار عمومی نسبت به چین نیز صادق است.
گرچه این واگرایی بین همدردیهای مردم در دو نقطه جهان قابل توجه است، توضیحی که در این گزارش برای آن ارائه شده است کاملاً پیش پا افتاده است: توضیح به چیزی اشاره میکند که آن را «واگرایی در ارزشهای بنیادی» مینامد. این تنها «رژیمهای سرکوبگر» و «استبدادی» جهان در حال توسعه نیستند که تصوراتشان با کشورهای پیشرفته «دمکراتیک و لیبرال» متفاوت است؛ به نظر میرسد حتا مردمان آنها نسبت به قدرتهای غربی همدردی ندارند، و این بدین دلیل است که آنها ارزشهای بنیادی بسیار متفاوتی دارند. به دیگر سخن، مردم جهان سوم با غرب نیستند زیرا ارزشهایی دارند که اهمیت دموکراسی، آزادیهای مدنی، سکولاریسم و غیره را نمیشناسند و به همین دلیل از روسیه و چین حمایت میکنند.
نتیجهای که برای سیاست خارجی ایالات متحده گرفته میشود این است که باید به جای طرد رژیمهای «غیر لیبرال» جهان سوم مانند ترکیه یا هند، آنها را جلب نمود. پیشنهاد این است که این رژیمها، گرچه با ارزشهای غربی متفاوت هستند، عموماً با خُلق و خوی مردمان جهان سوم همساز میباشند.
آنچه در این تحلیل نادیده گرفته میشود این است که ایالات متحده هرگز چنین رژیمهایی را طرد نکرده است؛ علاوه بر این، این که بگوییم ارزشهای مردم جهان سوم با چنین رژیمهایی همساز میباشد، مضحک است. در واقع، برعکس، هر زمان که آنها رژیمهایی را انتخاب کردهاند که به نمایندگی از آنها برای پیشبرد منافعشان کار کنند، ایالات متحده به طور مستقیم یا غیرمستقیم برای سرنگونی این رژیمهای دموکراتیک منتخب مردم از طریق ترویج شورش یا کودتا تلاش کرده است. نمونههای گواتمالا (آربنز)، ایران (مصدق)، اندونزی (سوکارنو)، شیلی (آلنده)، برزیل (گولارت)، کنگو (لومومبا)، بورکینافاسو (سانکارا) تنها چند موردی است که بلافاصله به ذهن خطور میکند؛ علاوه بر این، ایالات متحده به طور مستقیم یا غیرمستقیم از ترور رهبران مردمی که مردم خود را به سوی رهایی ملی هدایت میکردند، رهبرانی مانند ادواردو موندلین، آمیلکار کابرال، و دیگران حمایت کرده است
این تحلیل که حمایت شدیدتر ایالات متحده از اقتدارگراییهای جهان سوم را توصیه میکند، زمانی پیش میآید که شخص چشمان خود را بر روی دلیل واقعی خصومت مردم جهان سوم با قدرتهای غربی، از جمله در مورد جنگ اوکرایین، ببندد؛ و این در مخالفت آنها، چه آگاهانه و چه غریزی، با امپریالیسم غربی بر اساس تجربه زنده آنها نهفته ست. و دولتهای جهان سوم، از جمله حتا دولتهای مستبد متحد ایالات متحده، اغلب مجبور به پذیرش این واقعیت هستند، واقعیتی که دلیل ابراز همدری آنها با روسیه در جنگ اوکرایین است.
از سوی دیگر، از جمله به لطف رگبار تبلیغاتی که آنها از طریق رسانههای تحت کنترل سرمایه در معرض آن قرار میگیرند، و مورد بحث نیویورک تایمز خود نمونهای از آن است، در افکار عمومی در غرب برای حمایت از امپریالیسم دستکاری میشود.
اما، همانطور که موج اعتصاباتی که کارگران در اتحادیه اروپا در اعتراض به فرسایش استانداردهای زندگی خود در نتیجه تورم، که آنها جنگ اوکرایین را با دلایل موجه مقصر آن میدانند نشان میدهد، این واقعیت در حال تغییر است . آنها متوجه میشوند که طولانی شدن این جنگ، کاملاً به دلیل اقدامات دولتهای خودشان است.
اما آنچه قابل توجه است، خیانت گسترده به مردم در غرب بوسیله احزاب سیاسی آنهاست، که به استثنای چند مورد، پشت سر ایالات متحده صفآرایی کردهاند. حمایت آنها از ایالات متحده به جایی رسیده است که حتا افشاگری سیمور هرش مبنی بر اینکه ایالات متحده، با هدف از بین بردن هرگونه احتمالی که آلمان حتا در آینده گاز خود را از روسیه تأمین کند خط لوله گاز نورد استریم را منفجر کرده است، مسکوت ماند؛ این نه تنها در ایالات متحده، بلکه در اتحادیه اروپا نیز کمابیش توسط رسانهها مسدود شده است.
این نادیده گرفتن کامل منافع مردم توسط احزاب سیاسی، از جمله توسط احزابی که ادعا میکنند به نمایندگی از طبقه کارگر صحبت میکنند و به طور سنتی از حمایت طبقه کارگر برخوردار بودهاند، یادآور آستانه جنگ جهانی اول است، زمانی که رهبری انترناسیونال دوم در هر کشور متخاصم از تلاش جنگی «بورژوازی خودش» حمایت کرد. هنگامی که در سال ۱۹۱۴ در پارلمان آلمان درباره اعتبارات جنگی رأیگیری شد، حزب قدرتمند سوسیال دموکرات آلمان که دارای ۸۶ نشریه روزانه بود، به آن رای مثبت داد. تنها رای مخالف کارل لیبکنشت بود، که پس از آن، پیش از شهادت، به همراه رزا لوکزامبورگ حزب کمونیست آلمان را تأسیس کرد.
امروز نه تنها سوسیال دموکراتها، بلکه حتا بخشهای بزرگی از چپ رادیکال اروپا پشت حمایت دولت آلمان از اوکرایین در برابر روسیه ایستادهاند. آنها دو استدلال، یکی عام و دیگری خاص، مطرح کردند. استدلال عام میگوید، جنگ ابداً نتیجه امپریالیسم غربی نیست، غرب از اوکرایین در جنگ علیه امپریالیسم روسیه حمایت میکند، و اینکه روسیه یک قدرت امپریالیستی متجاوز است.
اما حتا اگر کل پیشینه جنگ کنونی، یعنی کودتای «میدان» علیه رئیسجمهور منتخب اوکرایین، ویکتور یانوکوویچ در سال ۲۰۱۴ ، که بوسیله «نئوکانها»ی آمریکا طراحی شد، و درگیریهای متعاقب آن در شرق اوکرایین به دلیل سرکوب اکثریت روسی زبان آنرا نادیده بگیریم، یک واقعیت ساده وجود دارد که نشان میدهد چه کسی مسئول جنگ است. قرارداد مینسک که میتوانست از جنگ جلوگیری کند و روسیه با آن موافقت کرده بود و به آن پایبند بود، بوسیله انگلیسیها و آمریکاییها از بین برده شد. در واقع، اکنون از اعتراف آنگلا مرکل (که او متعاقباً آن را پس گرفت زیرا برای غرب شرمآور بود) معلوم می شود که انگیزه توافق مینسک کاملاً برای خرید زمان برای اوکرایین بوده است تا بتواند خود را به اندازه کافی مسلح کند. پذیرش توافق مینسک، کاری که روسیه کرد را دشوار بتوان نشانه امپریالیسم روسیه دانست.
استدلال خاص میگوید روسیه چون به اوکرایین حمله کرد، باید کاملاً مسئول جنگ جاری قلمداد شود. اما این نیز فاقد محتوا است؛ گرچه تهاجم نباید تایید شود، اما نمیتواند جدای از کل مجموعه وقایعی که پیشینه آن را تشکیل میدهد، بررسی شود. اهمیت بستر کلی بوسیله لنین در سال ۱۹۱۵ زمانی که او در قطعنامهای در مورد جنگ جهانی اول نوشت، برجسته شد: «این پرسش که کدام گروه اولین ضربه نظامی وارد کرد یا اول اعلام جنگ داد، در تعیین تاکتیکهای سوسیالیستها بیاهمیت است» (نقلشده در The Delphi Initiative، ۶ مه)*. و بستر کنونی، گسترش امپریالیسم غربی به سمت شرق است.
ممکن است یک پرسش مطرح شود: چرا روسیه باید از این گسترش امپریالیسم به سمت شرق بترسد؟ چرا باید این گسترش را شوم بداند؟ پاسخ در گرایش امپریالیسم به تجزیه کشورهای بزرگ به قطعات کوچکتر برای تسلط جامعتر بر آنها نهفته است. این گرایش که برای نخستینبار خود را در مورد یوگسلاوی نشان داد، در مورد روسیه که از نظر منابع طبیعی، به ویژه گاز طبیعی و تا حدودی نفت نیز بسیار غنی است، آشکارتر خواهد بود. علاوه بر این، اگر روسیه تکه تکه شود، یا تحت سلطه قرار گیرد، راه برای تسلط امپریالیستی بر بسیاری از جمهوریهای آسیای مرکزی که از نظر منابع معدنی نیز غنی هستند، هموار میشود. تهاجم امپریالیستی در برابر چین نیز انگیزه بسیار مشابه، تجزیه آن به ناچیز، را دارد. کشوری مانند هند اتفاقاً نگرانی زیادی از این گرایش امپریالیسم دارد.
البته در حال حاضر، در کنار سایر عوامل، به دلیل همین تجاوزگری در برابر روسیه، خود هژمونی امپریالیستی نیز در معرض تهدید است. استراتژی امپریالیستی الهام گرفته از «نئوکانها» در طلب تسلط بر جهان دقیقاً به دلیل تهاجمی بودن آن در حال پیشرفت است. اما این نتیجه اجتناب ناپذیر پروژه جاه طلبانه آن است. از این که مزارع می آید، نباید به نبود آن پی برد. به عبارت دیگر نباید از شکست آن نتیجه گرفت که این پروژه بلندپروازانه هرگز برای شروع نبود. و مردم جهان سوم به درستی این پروژه را همان طور که هست دیدهاند، و به همین دلیل است که حمایت زیادی از روسیه وجود دارد.
البته در حال حاضر، در کنار سایر عوامل، به دلیل همین تجاوزگری در برابر روسیه، خود هژمونی امپریالیستی نیز در معرض تهدید است. استراتژی امپریالیستی الهام گرفته از «نئوکانها» در جستجوی تسلط بر جهان دقیقاً به دلیل تهاجمی بودن آن با شکست روبهرو است. اما این نتیجه اجتنابناپذیر پروژه جاهطلبانه آن است؛ از این فاکت که این پروژه با شکست روبهرو است شخص نباید نبود آنرا نتیچه بگیرد. به دیگر سخن، شخص نباید از شکست آن نتیجه بگیرد که این پروژه جاهطلبانه هرگز وجود نداشته است. و مردم جهان سوم به درستی این پروژه را همانطور که هست دیدهاند، به همین دلیل است که حمایت زیادی از روسیه وجود دارد.
https://peoplesdemocracy.in/2023/0514_pd/public-opinion-and-imperialism
——————————————-
* توضیح عدالت: نگاه کنید به:
لنین، «قطعنامه اتحادیه سوسیال دموکراتهای روسیه در خارج از کشور»
https://www.marxists.org/archive/lenin/works/1915/feb/19.htm