در زیر برگردان فارسی متن ویديوی آموزشی «چرا طلا پول است؟» منتشر می‌شود. برای نمودارها به اصل ویديو رجوع نمایید.

 

تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

منبع: سیمتریک‌اینفو
١۴ مارس ٢٠١١

تا پایان سال ٢٠١٠ حدود ١۶۵٫٠٠٠ تُن طلا در جهان وجود داشت، و ۵٠ درصد آن به شکل جواهرات بود، که به تنهایی بزرگ‌ترین بخش است. بعد از جواهرات، بخش رسمی صاحب ١٨ درصد کل طلای جهان است. منظور من از بخش رسمی، بانک‌های مرکزی کشورهای گوناگون و سازمان‌هایی مانند صندوق بین‌المللی پول است. بعد از بخش رسمی، سرمایه‌گذاران خصوصی صاحب ١٨ درصد دیگر از کل طلا در جهان هستند و ١٢درصد طلای جهان به نحوی برای مصارف صنعتی مانند دندان‌سازی، الکترونیک و غیره مورد استفاده قرار می‌گیرد. بالاخره، وضعیت حدود ٢ درصد طلای جهان نامعلوم است

چرا طلا پول است؟

چکیده
نگاهی به بازیگران اصلی در بازار جهانی. ما هم‌چنین رفتار بانک‌های مرکزی را طی ٣٠ سال گذشته در ارتباط با نگهداری/فروش طلا برای ذخاير خود بررسی می‌کنیم. ما توضیح می‌دهیم که چرا اجزای تشکیل دهندۀ تقاضا برای طلا، آن را به نگاه به طلا به مثابه پول در بازار امروز، احساس می‌کنند.

ما در این ویديو دربارۀ بازار کنونی طلا و کسانی که شرکت‌کننده در این بازار هستند، صحبت خواهیم کرد. از نقطه نظر تئوریک تمام طلایی که تاکنون استخراج شده هنوز به این یا آن شکل در جهان وجود دارد، از این‌رو اول کاری که می‌کنیم این است که بگوییم تمام طلای موجود در کجای دنیا است.

طلای جهان
تا پایان سال ٢٠١٠ حدود ١۶۵٫٠٠٠ تُن طلا در جهان وجود داشت، و ۵٠ درصد آن به شکل جواهرات بود، که به تنهایی بزرگ‌ترین بخش است. بعد از جواهرات، بخش رسمی صاحب ١٨ درصد کل طلای جهان است. منظور من از بخش رسمی، بانک‌های مرکزی کشورهای گوناگون و سازمان‌هایی مانند صندوق بین‌المللی پول است. بعد از بخش رسمی، سرمایه‌گذاران خصوصی صاحب ١٨ درصد دیگر از کل طلا در جهان هستند و ١٢ درصد طلای جهان به نحوی برای مصارف صنعتی مانند دندان‌سازی، الکترونیک و غیره مورد استفاده قرار می‌گیرد. بالاخره، وضعیت حدود ٢ درصد طلای جهان نامعلوم است.

استخراج طلا
در حال حاضر این شامل تمام طلای موجود در جهان می‌شود، اما هر سال طلای بیش‌تری از معادن سراسر جهان استخراج و به موجودی فعلی افزوده می‌گردد. اگر به ١٠ سال گذشته نگاه کنید به طور متوسط سالانه حدود ٢٫۶٠٠ تُن طلا به موجوی طلای جهان اضافه شده است. نمودار سمت چپ استخراج طلا طی ده سال گذشته را نشان می‌دهد و می‌توانید ببینید که مقدار طلای استخراج شد در یک سال از حداکثر ٢٫۶۵٠ تُن تا حداقل ٢٫۴۵٠ تُن نوسان نموده و آن طیف نسبتاً ثابت بوده است.

تصویر بزرگ در اینجا این است که مقدار ثابتی طلا برای زمانی بسیار طولانی در جهان وجود داشته است و هر سال استخراج جدید معادن، مقدار کمی به آن اضافه می‌کند.

تقاضا و عرضه طلا
هر سال اشخاصی وجود دارند که طلا می‌خرند و اشخاصی وجود دارند که طلا می‌فروشند. اجازه بدهید به این‌ها نگاهی بیاندازیم.

این نمودار اجزاء تقاضا برای طلا، و نمودار سمت راست اجزاء عرضه طلا را نشان می‌دهد. در هر سال، برای این‌که تعداد مشخصی دادوستد صورت بگیرد کل تقاضا باید با کل عرضه برابر باشد. به عنوان مثال، اگر اشخاصی بخواهند ١٠٠ واحد طلا در یک سال مشخص بخرند اشخاصی باید این ١٠٠ واحد را بفروشند، طوری‌که تقاضا باید برابر با عرضه طلا باشد. هر دو نمودار به درصدند، در نتیجه جمع هر کدام یکصد درصد است و آن‌ها کل طلای مورد تقاضا و کل طلای عرضه شده در سال ٢٠١٠ را نشان می‌دهند.

عرضه طلا
در سمت عرضه، ۶٢ درصد آن از استخراج معادن و ٣٨ درصد باقی از قراضه‌های طلا است.
این قراضه‌ها عمدتاً به استفاده مجدد از جواهرات اشاره دارند و احتمالاً از اشخاصی دارای جواهرات که اکنون به پول نیازمندند تشکیل می‌شود، یا از اشخصای که احتمالاً به علت بالا رفتن قیمت طلا تصمیم می‌گیرند طلای خود را در قابل پول نقد بفروشند، و از این طريق طلا به بازار عرضه می‌کنند.

تقاضا برای طلا
در سمت تقاضا، ۵٣ درصد تقاضای جهانی برای جواهرات است و اگر می‌پرسید چه کسانی این‌همه جواهرات را می‌خرند این نمودار تقاضا برای جواهرات برای هر کشور را نشان می‌دهد. چیزی که توجه شما را جلب می‌کند این است که در سال ٢٠١٠ هند، چین و خاورمیانه منشأ بیش‌ترین تقاضا برای جواهرات هستند. در واقع شما اگر تقاضای جواهرات از هند، چین و خاورمیانه را در نظر بگیرید و آن‌ها را جمع کنید ٧٠ درصد کل تقاضای جهانی برای جواهرات را به دست می‌آورید [به عبارت دیگر در سال ٢٠١٠، حدود ٣٧٫١ درصد کل تقاضای جهانی برای طلا جهت تولید جواهرات در هند، چین و خاورمیانه بود].

دلیل این‌که من از این سه منطقه نام می‌برم این است که در اینجاها طلا اهمیت فرهنگی متفاوتی دارد. اغلب مردم در این مناطق وقتی کمی پولی اضافی دارند، به جای سپردن آن به بانک، جواهر می‌خرند، زیرا به جواهر به مثابه یک ارزش اندوخته نگاه می‌کنند. طلا در هند، چین و خاورمیانه به داشتن عیار بالاتری از طلای جدید در جاهای دیگر جهان تمایل دارد. دلیل این است که مردم واقعاً به طلا به مثابه یک ارزش اندوخته نگاه می‌کنند.

بزرگ‌ترین منبع بعدی تقاضا برای طلا شمش و سکه است که معمولاً از طرف سرمایه‌گذاران خصوصی که به دنبال اندوخته کردن ثروت هستند، خریده می‌شود. همین‌طور است تقاضا از طرف «صندوق‌های مبادله تجاری» که راه آسانی برای خرید طلا است. منبع بزرگ بعدی تقاضا برای طلا استفاده‌های صنعتی است که دندانسازی، الکترونیک و چیزهای شبیه آن را شامل می‌شود. بالاخره، آخرین منبع تقاضا برای طلا در سال ٢٠١٠ بخش رسمی بود و ما دراین‌مورد کمی بیش‌تر صحبت می‌کنیم.

ارزها دیگر با طلا مرتبط نیستند
اما، ما ابتدا خیلی سریع کمی درباره تاریخ صحبت می‌کنیم. ما در ویديوی قبلی گفتیم که چگونه بریتانیا در سال ١٩٣١ از استاندارد طلا خارج شد. ایالات متحده دو سال بعد در ١٩٣٣ از استاندارد طلا خارج شد و بعد از جنگ جهانی دوم، جهان وارد چیزی به نام «نظام برتون وودز» شد. در این نظام طلا با قیمت مشخصی پشتوانه دلار ایالات متحده بود و دیگر کشورها ارزهای خود را به نرخ مبادله مشخصی به دلار ایالات متحده بسته بودند و این تا مدتی ادامه یافت، اما ایالات متحده در سال ١٩٧١ نظام را رها کرد، زیرا آن‌ها پول زیادی در جنگ ویتنام و برنامه‌های «جامعه بزرگ» جانسون خرج کرده بودند و نتیجتاً از سال ١٩٧١ هیچ‌یک از ارزهای جهان دیگر با طلا مرتبط نبود، بلکه حرف دولت مرکزی در هر مورد پشتوانه آن بود.

بخش رسمی و طلا
این نمودار ذخاير طلای بخش رسمی نگهداری شده از طرف بانک‌های مرکزی جهان را در طول زمان نشان می‌دهد. زمان از سال ١٩٧١ درست بعد از آن‌که پیوند همه ارزها با طلا قطع شد شروع می‌شود و تا سال ٢٠١٠ یا حوالی آن ادامه می‌یابد. بعد از آن‌که پیوند همه ارزش‌ها با طلا گسسته شد بانک‌های مرکزی کل طلایی را داشتند که در گوشه‌ای افتاده بود و دیگر علناً مرتبط با ارز آن‌ها نبود. اکثر آن‌ها این ذخاير را تقریباً ٢٠ سال ثابت نگه داشتند و حدود ١٩٩١ شروع به فروش طلا کردند. در واقع، در سال ١٩٨٩ موافقت‌نامه موسوم به «موافقت‌نامه طلای بانک مرکزی» (Central Bank Gold Agreement) به امضاء رسید که مشخص می‌کرد چقدر طلا در هر سال مشخص می‌تواند فروخته شود.اما چرا بانک‌های مرکزی شروع به فروختن این طلا کردند؟ بخشی از آن می‌تواند به این علت باشد که می‌خواستند منابع خود را متنوع سازند تا به جای این‌که کل آن به طلا باشد، بخشی از آن را به ارزهای کشورهای دیگر تبدیل کنند. این واقعیت نیز که در سال ١٩٩٩ طلا در پایین‌ترین سطح ارزش خود طی٢٠ سال بود، ممکن است به این کمک کرده باشد. نکته این است که بانک‌های مرکزی شروع به فروش طلا و متنوع کردن ذخاير خود از طريق خرید ارز کشورهای دیگر- عمدتاً دلار ایالات متحده و مقادیری یورو – نمودند.

اکنون من در اینجا چارچوب زمانی همان نمودار را تغییر داده ام، طوری‌که از سال ٢٠٠٠ شروع و به سه ماه نخست سال ٢٠١٠ ختم می‌شود. همان‌طور که می‌توانید ببینید بانک‌های مرکزی تا حدود سال ٢٠٠٨ فروشنده طلا بودند و از آن به بعد نه خریدارند و نه فروشنده، تا سال ٢٠٠٩ که به خریداران خالص طلا مبدل می‌شوند.

بنابراین، جریان چیست؟ خوب، کاری که می‌توانیم بکنیم این است که به این تصویر در اینجا (سه ماهه اول ٢٠١٠) نگاه کنیم و می‌توانیم در آن زمان به درصد کشورهایی که ذخاير آن‌ها به طلا بود در مقایسه با کشورهایی که ذخاير آن‌ها به ارزهای خارجی بود، نگاه کنیم. اگر این کار را بکنیم خواهیم دید که اقتصادهای پیشرفته صندوق بین‌المللی پول (متشکل از ایالات متحده، بریتانیا، اکثر کشورها در اروپا، تایوان، سنگاپور و غیره) اساساً ٢٣ درصد ذخايرشان به طلا بود، بدین معنی که ٧٧ درصد ذخاير آن‌ها به شکل ارزهای دیگر بود. از سوی دیگر، کشورهای در حال توسعه مانند هند و چین فقط ٣ درصد از ذخايرشان به طلا بود و باقی ٩٧ درصد را به شکل ارزهای دیگر، عمدتاً دلار ایالات متحده و مقادیری یورو نگه می‌داشتند.

لذا، اگر ما به نموداری نگاه کنیم که ذخاير طلای بخش رسمی را در طول زمان نشان می‌دهد و آن را به دو بخش رسمی ذخاير طلا برای اقتصادهای پیشرفته و بخش رسمی ذخاير طلا برای اقتصادهای در حال توسعه تقسیم کنيم، نموداری خواهیم دید که شبیه این است.

بنابراين، همان‌طور که خط نزولی نشان می‌دهد می‌بینیم که اقتصادهای پیشرفته (رنگ آبی) مستمراً طلا فروخته اند و سپس در سال ٢٠٠٩ فروش طلا را متوقف کردند و اکنون نه خریدارند و نه فروشنده. از سوی دیگر اقتصادهای در حال توسعه در حال متوازن کردن ذخاير خود و خرید طلای بیش‌تر بوده اند، و خط صورتی رنگ این فاکت را نشان می‌دهد که این از حدود سال ٢٠٠٩ افزایش جهشی داشته است.

در حال حاضر این تغییر رفتار اقتصادهای در حال توسعه به خرید طلا و تلاش برای متوازن کردن ذخاير خود مصادف با کاهش ارزش دلاری است که اکثراً [در گذشته] نگه می‌داشتند.

نتیجه
از همه آن‌هایی که تقاضای طلا دارند، صاحبان جواهرات، سرمایه‌گذاران خصوصی و بانک‌های مرکزی به دنبال اندوختن ارزش هستند و موقعی که آن‌ها به دنبال اندوختن ارزشند، طلا را با ارزهای دیگر مقایسه می‌کنند و بدین دلیل است که منطقی به نظر می‌رسد به طلا به مثابه پول فکر کنیم.

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2p9ek7r7